در این درس به کاربرد و کالوکیشن های فعل activity در انگلیسی می پردازیم:
Organize a number of activities/events
سازماندهی یک سری فعالیتها/ رویدادها
throughout the year
در طول سال
monthly newsletter
خبرنامه ماهانه
Give sb an update on sth
به کسی در مورد چیزی اطلاعات به روز دادن
EXP: Our yoga group organizes a number of activities throughout the year. Our monthly newsletter gives you an update on our current activities.
گروه یوگای ما شماری از فعالیتها را در طول سال سازماندهی می کند. خبرنامه ماهانه ما اطلاعات به روز فعالیت های فعلی ما را دراختیار شما قرار می دهد.
police suspect that
پلیس مظنون است که…
Be involved in
دست داشت، نقش داشتن
Be involved in illegal activities
در فعالیت های غیرقانونی نقش داشتن
EXP: I am involved in this project.
من در این پروژه مشارکت دارم.
EXP: The police suspect that he is involve in some kind of illegal activity, but they can’t prove it yet.
پلیس مظنون است که او در نوعی فعالیت غیرقانونی دست دارد، اما هنوز نمی تواند آن را ثابت کند.
نکته: فعل involve میتواند بار معنای مثبت یا منفی داشته باشد.
Do an activity
انجام یک عمل (فعالیت)
Mixed ability classes
کلاسهای ناهمگون/ کلاسهای چند قابلیتی
(کلاسی با توانایی های مختلف در آن وجود دارند)
EXP: This is a simple activity you can do with mixed ability classes.
این فعالیت سادهای است که می توانید با کلاسهای چند قابلیتی انجام دهید.
Avoid any kind of sporting activity
اجتناب از هر نوع فعالیت ورزشی
EXP: It is important that you avoid any kind of sporting activity for at least three weeks after your operation.
مهم است که حداقل تا سه هفته پس از عمل از هر نوع فعالیت ورزشی اجتناب کنید.
support an activity
از فعالیتی حمایت کردن
be able to function
اقدام به عمل کردن/ به وظیفه خود عمل کردن
EXP: Charities depend on people like us to support their activities. Otherwise, they would not be able to function.
موسسات خیریه برای حمایت از فعالیت هایشان به افرادی مانند ما وابسته هستند. در غیر این صورت آنها نمی توانند به وظیفه خود عمل کنند.
national committee
کمیته ملی
Set up a committee
تشکیل یک کمیته
Monitor the activities of sb
نظارت بر فعالیتهای یک فرد
X is answerable / responsive / accountable to the general public
X پاسخگوی عموم مردم است.
EXP: The museum is open to the general public.
موزه برای عموم مردم آزاد است.
EXP: A national committee has been set up to monitor the activities of the police. It is important that they are answerable to the general public.
یک کمیته ملی برای نظارت بر فعالیت های پلیس تشکیل شده است. مهم است که آنها پاسخگوی عموم مردم باشند.
worthwhile activity
فعالیت ارزشمند
Redirect your energies into more worthwhile activities
انرژی هایت را به سمت فعالیتهای ارزشمندتری هدایت کردن.
EXP: You’re wasting your time playing computer games. You need to redirect your energies into more worthwhile activities.
وقت خود را با بازی های رایانه ای تلف می کنید. شما باید انرژی خود را به سمت فعالیت های ارزشمندتر هدایت کنید.
outdoor activity
فعالیت خارج از خانه
mountaineering and sailing
کوهنوردی و دریانوردی
pleasurable activity
فعالیت خوشایند/ لذت بخش
EXP: I hate being inside. That’s why I love outdoor activities like mountaineering and sailing.
من از ماندن در خانه متنفرم. به همین دلیل است که عاشق فعالیت های خارج از خانه مانند کوهنوردی و قایقرانی هستم.
EXP: For me, one of life’s most pleasurable activities is going for a long walk in the countryside
از نظر من، یکی از لذت بخش ترین فعالیت های زندگی، پیاده روی طولانی در حومه شهر است.
do light exercises
انجام ورزش های سبک
strenuous activity
فعالیت طاقتفرسا/ سنگین
Avoid strenuous / arduous/ backbreaking activities
اجتناب از فعالیتهای طاقتفرسا/ سنگین
recover from sth.
بهبود پیدا کردن از/ خلاص شدن از
EXP: You can do some light exercises, but avoid any kind of strenuous activities if you want to recover from your injury quickly.
می توانید برخی ورزش های سبک را انجام دهید، اما اگر می خواهید به سرعت از آسیب خود خلاص شوید، از انجام هر نوع فعالیت سنگین خودداری کنید.
frenetic activity
فعالیت پُرجوش و خروش / پرشتاب
Meet a deadline
به موعد مقرر رسیدن/ سرموعد تحویل دادن
Miss a deadline
از دست دادن یک ضرب الاجل/ سرموعد تحویل ندادن
Set a deadline
تعیین یک ضرب الاجل/ آخرین مهلت
EXP: We worked night and day to meet the deadline and after two weeks of frenetic activity the job was finished on time.
شب و روز کار کردیم تا کار را سرموعد تحویل دهیم و بعد از دو هفته فعالیت پُرجوش و خروش کار به موقع تمام شد.
working week
هفته کاری
leisure activity
فعالیت اوقات فراغت
EXP: A shorter working week means that people today have much more time for leisure activities.
هفته کاری کوتاهتر به این معناست که مردم امروز زمان بسیار بیشتری برای فعالیت های اوقات فراغت دارند.
political activity
فعالیت سیاسی
refused to accept
نپذیرفتن
EXP: I accept a ban on public demonstrations
من ممنوعیت تظاهرات عمومی را میپذیرم.
EXP: I was arrested and imprisoned
من دستگیر و زندانی شدم.
Arrest some activities
توقف برخی از فعالیتها
Heart arrest
ایست قلبی
EXP: A friend of mine was arrested and imprisoned for his political activities. He refused to accept the government ban on public demonstrations.
یکی از دوستانم به دلیل فعالیت های سیاسی دستگیر و زندانی شد. او ممنوعیت تظاهرات عمومی از جانب دولت را نمیپذیرفت.
Apart from = aside from = other than
به غیر از
extra-curricular activity
فعالیت فوق برنامه
EXP: This school offers a wide range of extra-curricular activities
این مدرسه طیف وسیعی از فعالیتهای فوق برنامه را ارئه میدهد.
EXP: Apart from its academic program the school offers a wide range of extra-curricular activities, including swimming, drama. cycling and archery.
به غیر از برنامه تحصیلی، مدرسه طیف گسترده ای از فعالیت های فوق برنامه، از جمله شنا، نمایش، دوچرخه سواری و تیراندازی با کمان را ارائه می دهد.
criminal activity
فعالیت مجرمانه
EXP: There has been an increase in criminal activities
افزایشی در فعالیتهای مجرمانه وجود داشته است.
An increase in my salary
افزایش حقوق من
EXP: There’s been an increase in criminal activity in our area in recent years — mostly drug-related.
در سالهای اخیر فعالیتهای مجرمانه در منطقه ما افزایش یافته است – که عمدتاً مربوط به مواد مخدر هستند.
(به حرف تعریف “a” دقت کنید)
third world countries
کشورهای جهان سوم
economic activity
فعالیت اقتصادی
EXP: In third world countries agriculture remains the main economic activity.
در کشورهای جهان سوم، کشاورزی همچنان به عنوان اصلی ترین فعالیت اقتصادی است.
The hive of activity
مرکز فعالیت
rushing around
این طرف و آن طرف دویدن/ با عجله کاری را انجام دادن
EXP: The whole of our house was a hive of activity on the day of my sister’s wedding. Everybody was rushing around preparing things.
کل خانه ما در روز عروسی خواهرم مرکز فعالیت بود. همه با عجله در حال آماده کردن وسایل بودند.
A wide variety of activities ≠
a limited range of activities
طیف وسیعی از فعالیت ها
EXP: The new sports center offers a wide variety of activities including tennis, swimming and squash.
مرکز ورزشی جدید طیف وسیعی از فعالیت ها از جمله تنیس، شنا و اسکواش را ارائه می دهد.
A sudden flurry of activity
جنبوجوش ناگهانی
EXP: There was a sudden flurry of activity when Madonna arrived, then the photographers sat down and waited for the next star to arrive.
وقتی مدونا وارد شد، جنب و جوش ناگهانی آغاز شد، سپس عکاسان نشستند و منتظر آمدن ستاره بعدی شدند.
Occasional bouts
دوره موقت/گاه به گاه
Occasional bouts of strenuous /arduous activity
دوره گاه به گاه فعالیتهای سخت و دشوار
EXP: Regular exercise is better is better than occasional bouts of strenuous /arduous activity.
پزشکان به ما می گویند که ورزش منظم بهتر از دوره گاه به گاه فعالیت های دشواراست.
signs of activity
نشانه های فعالیت
EXP: The plants in the garden are finally showing signs of activity after the long cold winter
گیاهان باغ بالاخره پس از زمستان سرد طولانی، نشانه هایی از فعالیت را نشان می دهند.
hall was a scene of constant activity
سالن صحنه فعالیت مداوم بود
the Enghelab square is a scene of constant activity
میدان انقلاب سالن صحنه فعالیت مداوم است.
A scene of constant activity
صحنه فعالیت مداوم (فعالیت زیاد و پر جنبوجوش)
X was buzzing with activity
X به خاطر فعالیت شلوغ و پرهمهمه بود
EXP: These expressions mean a lot of activity: The hall was a scene of constant activity. The place was buzzing with activity.
این عبارات به معنای فعالیت زیاد است: سالن صحنه فعالیت مداوم بود. این مکان بهخاطر فعالیت پرهمهمه بود.
Lots of activities were laid on for the children
فعالیتهای زیادی برای کودکان فراهم شد
EXP: Note these verb collocations: Lots of activities were laid on for the children. What kind of leisure activities do you enjoy?
به این ترکیب افعال توجه کنید: فعالیتهای زیادی برای کودکان فراهم شد. شما از چه نوع فعالیت های اوقات فراغت لذت میبرید؟
مطالعه مقالات زیر پیشنهاد می شود: