جملات شرطی در انگلیسی

انواع جملات شرطی در انگلیسی

جملات شرطی یا به عبارتی دیگر “conditional sentenses” جملاتی هستند که درباره‌ی عوامل شناخته‌شده یا موقعیت‌های فرضی و پیامدهای آن‌ها بحث می‌کنند.  ما از آنها برای برقراری ارتباط در شرایطی استفاده می‌کنیم که چیزی درست است یا فقط در صورتی اتفاق می‌افتد که چیز دیگری درست باشد یا اتفاق بیفتد – یعنی فقط تحت یک شرایط خاص.  جملات شرطی کامل حاوی یک بند شرطی (اغلب به عنوان بند if نامیده می‌شود) و پیامد آن است.

انواعکاربردمثال
(zero conditional)
شرطی نوع صفر
جملات شرطی صفر حقایق کلی را بیان می‌کنند؛ موقعیت‌هایی که در آن یک چیز همیشه باعث چیز دیگری می‌شود.If water reaches a temperature of 100 degrees, it boils.

اگر آب به دمای 100 درجه برسد می‌جوشد.
(first conditional)
شرطی نوع اول
جملات شرطی اول برای بیان موقعیت‌هایی استفاده می‌شوند که در آن‌ها نتیجه احتمالاً در آینده اتفاق می‌افتد.If I make money, I will travel around the world.
اگر پول در بیارم، به سراسر دنیا سفر خواهم کرد.
(second conditional)
شرطی نوع دوم
جملات شرطی دوم برای بیان نتایجی مفید هستند که کاملاً غیر واقعی هستند یا به احتمال زیاد در آینده رخ نخواهند داد.If I got 20, I would celebrate.
(third conditional)
شرطی نوع سوم
جملات شرطی سوم برای توضیح این موضوع استفاده می شود که اگر اتفاقی متفاوت در گذشته رخ می داد، شرایط فعلی متفاوت بود.If you had told me you needed money, I would have put some aside.
اگر به من گفته بودی که به پول نیاز داری، مقداری را کنار می‌گذاشتم.

جملات شرطی نوع صفر در انگلیسی

جمله شرطی نوع صفر جمله ای است که برای صحبت در مورد چیزهایی استفاده می شود که همیشه در یک شرایط خاص صادق هستند. این موارد از نظر علمی و یا برای گوینده درست هستند.

If you don’t eat food for a long time, you get hungry.

اگر برای مدت طولانی غذا نخورید، گرسنه می شوید.

ما در اینجا از جمله شرطی نوع صفر استفاده کرده ایم تا در مورد چیزی صحبت کنیم که تحت یک شرایط خاص درست است. توجه داشته باشید که نتیجه شرط برای هر انسانی صادق است. در هر دو بند از زمان حال ساده استفاده شده و شرط با «if» شروع می‌شود. از آنجایی که قبل از عبارت نتیجه می آید، پس از آن از کاما ضروری است.

مقداری یخ از یخچال بردارید و صبر کنید تا آب شود. وقتی ذوب شد چه اتفاقی می افتد؟ اگر/وقتی یخ ذوب شد به آب تبدیل می شود. در واقع این یک جمله شرطی نوع صفر است. نتیجه شرط (در صورت ذوب شدن یخ) برای همه صادق است. مهم نیست چه کسی این کار را می کند. اگر اجازه دهید یخ ذوب شود تبدیل به آب می شود. این یک واقعیت علمی است.

 

رنگ های قرمز و زرد را با هم مخلوط کنید. آیا می دانید وقتی این کار را انجام دهید چه اتفاقی می افتد؟ وقتی قرمز و زرد را با هم مخلوط کنید نارنجی می شود. این نیز یک واقعیت است که با استفاده از یک جمله شرطی نوع صفر بیان می شود.

مثال ها

Snakes bite you when they are scared.

مارها وقتی می ترسند نیش می زنند

If you mix red and blue, you get violet.

اگر قرمز و آبی را مخلوط کنید، بنفش به دست می آید

If you freeze water, it becomes solid.

اگر آب را منجمد کنید، جامد می شود

If you drink too much alcohol, your health suffers.

اگر الکل زیاد مصرف کنید، سلامتی شما آسیب می بیند

 

توجه کنید که یک رویداد (نتیجه) در یک شرایط خاص می تواند برای یک فرد یا گروهی از افراد صادق باشد

مثلا

 

When I am too tired, I hit the bed.

وقتی خیلی خسته می شوم به تخت می زنم

When I am joyful, I go out and play with kids.

وقتی شاد هستم بیرون می روم و با بچه ها بازی می کنم

When Jyoti is ill, she does not talk to anyone.

وقتی جیوتی بیمار است، با کسی صحبت نمی کند

Whenever he drinks alcohol, he throws up.

هر گاه مشروب می نوشد، بالا می آورد

When Monu eats food, he does not talk to anyone.

وقتی مونو غذا می خورد، با کسی صحبت نمی کند

He gets angry if someone starts talking about his ex-girlfriend.

اگر کسی شروع به صحبت در مورد دوست دختر سابقش کند عصبانی می شود

If you call her after 10 pm, she does not answer it.

اگر بعد از ساعت 10 شب با او تماس بگیرید، جواب نمی دهد

به شرط های نوع صفر، شرط های واقعی نیز می گویند. آنها چیزی را بیان می کنند که حتمی یا واقعی است، نتیجه ای که همیشه با رعایت شرط موجود در if-clause رخ می دهد. این نتایج ممکن است حقایق کلی، حقایق جهانی یا نتایج شخصی در یک موقعیت خاص باشد. مثلا،

General Fact: If water reaches 212 degrees Fahrenheit, it boils.

حقیقت کلی: اگر آب به 212 درجه فارنهایت برسد، می جوشد

Universal Truth: If you cut a man’s finger, he bleeds.

حقیقت جهانی: اگر انگشت مردی را برید، خونریزی می کند.

Personal Truth: If I eat chocolate, I break out.

حقیقت شخصی: اگر شکلات بخورم، از بین می‌روم.

 

برای ساختن یک شرطی نوع صفر، فعل در if-clause باید در زمان حال ظاهر شود. فعل در بند نتیجه نیز باید در زمان حال باشد.

جملات شرطی نوع اول

یک جمله شرطی نوع اول برای اشاره به نتیجه ممکن یا واقعی یک شرط استفاده می شود. در جمله شرط از زمان حال ساده و در بند نتیجه از زمان آینده ساده استفاده می شود. در اینجا هم شرط و هم نتیجه ممکن است و می تواند اتفاق بیفتد.

ساختارهای احتمالی:

 

Condition clause = If + subject + base form of verb
Result clause = Subject + will + base form of verb

موقعیت زیر را در نظر بگیرید:

من در یک مهمانی هستم با دوستان، اقوام و اعضای خانواده ام. بیشتر آنها نشسته اند و آواز می خوانند، و من روی مبل دورتر نشسته ام و از تماشای آنها لذت می برم. جمعی از دوستان و اعضای خانواده ام نزد من می آیند و از من می خواهند که به آنها ملحق شوم. من در ابتدا مودبانه از پیوستن به آنها خودداری می کنم. آنها همچنان اصرار می کنند و من شرطی می گذارم که این کار را انجام دهم. این چیزی است که می گویم: اگر کسی صدایم را ضبط نکند، با شما می خوانم.

If no one records me singing, I will sing with you.

ببینید، من قول می دهم که یک عمل را تحت شرایطی انجام دهم که کاملاً واقعی و ممکن است و معمولاً احتمال وقوع آن وجود دارد.

اکنون جمله زیر را در نظر بگیرید:

 

If I see you here again, I will call the cops.

اگر دوباره اینجا ببینمت، با پلیس تماس می‌گیرم.

 

گوینده در مورد عملی صحبت می کند که تحت شرایطی صورت می گیرد. این یک وضعیت فرضی نیست. گوینده در واقع بر این باور است که در صورت تحقق شرط، عمل را انجام خواهند داد.

به مثال های زیر توجه کنید:

 

If he does not take you in, I will talk to him.

اگر شما را نپذیرفت، با او صحبت خواهم کرد

If Ruchi comes with us on the trip, I won’t go.

اگر روچی با ما در سفر بیاید، من نمی روم.

If you say a single word about my job, I will leave right now.

اگر یک کلمه هم در مورد شغل من بگویید، همین الان می روم.

I will come there if no one smokes in front of me.

اگر کسی جلوی من سیگار نکشد، می آیم آنجا.

If you don’t study hard, you will fail the test.

اگر سخت مطالعه نکنید، در آزمون مردود خواهید شد.

You will have everything you want if you stop wasting time.

اگر از اتلاف وقت خودداری کنید، هر آنچه می خواهید خواهید داشت

If you don’t get me a bike as my birthday present, I will show your photos to daddy.

اگر به عنوان کادوی تولدم برای من دوچرخه نگیرید، عکس های شما را به بابا نشان خواهم داد

 

از افعال کمکی نیز در بند نتیجه برای تمرکز بر امکان، الزام، اجازه، قطعیت، قابلیت یا پیشنهاد/توصیه استفاده می شود. به مثال های زیر توجه کنید:

 

If he takes you to Jaipur, you should definitely go to this place called ‘Meerpur’. (recommendation)

اگر شما را به جیپور می برد، حتماً باید به این مکان به نام «میرپور» بروید. (توصیه)

If someone tries to attack us there, we can protect ourselves. (capability)

اگر کسی بخواهد در آنجا به ما حمله کند، می توانیم از خود محافظت کنیم. (قابلیت)

He may bite you if you poke him a little too much. (possibility)

اگر کمی او را بیش از حد نوک بزنید ممکن است شما را گاز بگیرد. (امکان پذیری)

If you don’t invite him to the party, he will be pretty mad at you. (certainty)

اگر او را به مهمانی دعوت نکنید، بسیار از دست شما عصبانی خواهد شد. (یقین – اطمینان – قطعیت)

You should call the cops if he threatens you again. (suggestion)

اگر دوباره شما را تهدید کرد، باید با پلیس تماس بگیرید. (پیشنهاد)

شرطی نوع اول نتایجی هستند که احتمال وقوع دارند. آنها احتمالاً اتفاق خواهند افتاد اگرچه نتیجه قطعی نیست. با شرط اول، این احتمال وجود دارد که آنها آنطور که انتظار می رود به نتیجه نرسند، اما این احتمال ناچیز است. هنگام ساخت شرطی نوع اول در انگلیسی، if-clause در زمان حال ظاهر می شود و بند نتیجه در آینده ساده ظاهر می شود. مثلا،

If she studies, she will get good grades.

اگر درس بخواند، نمرات خوبی می گیرد

با این حال، شرطی نوع اول همیشه ساده نیست. در جملات پیچیده تر، بسته به سطح قطعیت نتیجه، می توانید از فعل های کمکی دیگر در بند نتیجه استفاده کنید

If she studies, she might get good grades.

اگر درس بخواند، ممکن است نمرات خوبی کسب کند.

If she studies, she could get good grades.

اگر درس بخواند، می تواند نمرات خوبی بگیرد.

بند if نیز در شرطی نوع اول به زمان حال محدود نمی شود. این فعل همچنین می تواند در زمان حال استمراری، حال کامل و آینده ساده ظاهر شود.

مثال،

If she is still studying (right now), she will not get any sleep.

اگر هنوز در حال مطالعه (در حال حاضر) باشد، خوابش نمی برد

If she has gone (now), I will tell you.

اگر او (الان) رفته است، به شما خواهم گفت

If she will give me the money, I will (agree to) give her the product.

اگر او پول را به من بدهد، من (موافق هستم) محصول را به او بدهم

جملات شرطی نوع دوم

جمله شرطی نوع دو، به شرطی که صحت آن محال یا بعید است (در حال حاضر) و نتیجه آن در حال یا آینده نزدیک (بسیار نزدیک به حال) اشاره دارد.

ساختارهای احتمالی:

(If + subject + were + subject complement) + (Subject + would + V)

(If + subject + Past tense V) + (Subject + would + V)

مثال ها:

If Jon were alive, he would love to see us on the big screen.

اگر جان زنده بود، خیلی دوست داشت ما را روی پرده بزرگ ببیند

(Reality: Jon isn’t alive, and he can’t see us play on the big screen.)

واقعیت: جان زنده نیست و نمی تواند بازی ما را روی صفحه نمایش بزرگ ببیند.

We would travel the world if we had a lot of money.

اگر پول زیادی داشتیم به دنیا سفر می کردیم

(Reality: We aren’t rich, and we can’t travel the world right now.)

واقعیت: ما ثروتمند نیستیم و نمی توانیم در حال حاضر به دنیا سفر کنیم

If I had her number, I would give it to you.

اگر شماره او را داشتم به شما می دادم.

(Reality: I can’t give her number to you as I don’t have it.)

واقعیت: من نمی توانم شماره او را به شما بدهم، زیرا آن را ندارم

If you studied well, you would pass the test.

اگر خوب درس می خواندید در آزمون موفق می شدید.

(Reality: You don’t study well, and you will not pass the test.)

واقعیت: شما خوب درس نمی خوانید و در آزمون موفق نمی شوید

If Jon lived with me, I would not order food online.

اگر جون با من زندگی می کرد، آنلاین .غذا سفارش نمی دادم.

(Reality: He does not live with me, and I would have to order food online.)

واقعیت: او با من زندگی نمی کند، و من باید به صورت آنلاین غذا سفارش دهم

شرط در یک جمله شرطی نوع دو یا غیرممکن است یا بسیار بعید است. به همین دلیل است که این جملات به موقعیت های فرضی اشاره دارند. در مثال اول، این شرایط کاملاً غیرممکن است زیرا یک فرد مرده را نمی توان به زندگی بازگرداند. اما سایر شرایط عملاً غیرممکن نیست. همه آنها ممکن هستند اما بسیار بعید است که انجام شوند.

مثال های دیگر:

If I were your mother, I would throw you out of this house.

من اگر جای مادرت بودم تو را از این خانه بیرون می انداختم.

If he won the competition, we would throw a huge party.

اگر در مسابقه برنده می شد، جشن بزرگی می گرفتیم.

We would definitely show up to the party if we were invited to it.

اگر به مهمانی دعوت می شدیم حتماً حاضر می شدیم.

Would she say yes to me if I were rich?

اگر من پولدار بودم به من بله می گفت؟

If I found a car under 300K INR, I would sell my car and buy it.

اگر ماشینی کمتر از 300 هزار روپیه روپیه پیدا می کردم، ماشینم را می فروختم و می خریدم

If he weren’t my boss, I would slap him.

اگر او رئیس من نبود، به او سیلی می زدم

شرطی های دوم که شرط های غیر واقعی نیز نامیده می شوند، وضعیتی را بیان می کنند که واقعی نیست یا احتمال وقوع آن وجود ندارد. if-clause بیانگر شرایطی است که باید برآورده شود و بند نتیجه بیان می کند که در صورت تحقق چه اتفاقی می افتد. با این حال، گوینده ای که از شرطی نوع دوم استفاده می کند، تصور نمی کند که این اتفاقات رخ دهد. برای شرطی نوع دوم در مورد وضعیت فعلی، بند if صحت ندارد.

If I had the money (right now), I would buy a new car. (I do not have the money.)

اگر پول داشتم (در حال حاضر)، یک ماشین جدید می خریدم. (من پول ندارم.)

هنگامی که در مورد رویدادهای آینده صحبت می شود، جمله شرط در شرطی نوع دوم شرطی را بیان می کند که احتمال وقوع آن وجود ندارد.

If she won the lottery (in the future), she would buy me a car. (She probably won’t win the lottery.)

اگر در قرعه کشی (در آینده) برنده می شد، برای من ماشین می خرید. (او احتمالاً در لاتاری برنده نخواهد شد.)

در هر دو جمله، if-clause در گذشته ساده بیان می شود و بند نتیجه با “would” به اضافه فعل بیان می شود. حالت های دیگر نیز می تواند در بند نتیجه استفاده شود.

If she won the lottery, she might buy me a car.

اگر در قرعه کشی برنده می شد، ممکن بود برای من ماشین بخرد

If she won the lottery, she could buy me a car.

اگر در لاتاری برنده می شد، می توانست برای من ماشین بخرد.

در موقعیت‌ های رسمی، زمانی که فاعل I, you, she/she/it باشد، فعل «be» به‌جای «was» به‌صورت «were» در بند if ظاهر می‌شود. برای موقعیتهای غیررسمی، was یک جایگزین قابل قبول است.

If I were going to buy a car, I would get insurance.

اگر قرار بود ماشین بخرم خودم را بیمه می کردم.

جملات شرطی نوع سوم

جمله شرطی نوع سه به یک شرط غیر ممکن در گذشته و نتیجه احتمالی آن در گذشته اشاره دارد. ما شرط را غیرممکن می‌دانیم زیرا نمی‌توانیم به گذشته برگردیم و آن را تغییر دهیم. کاری که ما با استفاده از جمله شرطی نوع سه انجام می دهیم، پشیمانی است از آنچه اتفاق افتاده. این جملات گله و شکایت ما را نشان می دهند.

Condition for the desired result: 

Reality: I didn’t prepare for the interview, and I did not clear it.
Desired result: clearing the interview (In the past)

واقعیت: من برای مصاحبه آماده نشدم و در آن موفق نشدم.

نتیجه مورد نظر: موفقیت در مصاحبه (در گذشته)

شرط رسیدن به نتیجه مطلوب: اگر برای مصاحبه آماده شده بودم، در آن موفق می شدم.

If I had prepared for the interview, I would have succeeded in it.

ساختار معلوم

 

IF Clause (condition) = If + subject + had + past participle
Result clauseSubject + would + have + past participle

ساختارمجهول

IF Clause (condition) = If + subject + had + been + past participle
Result clause = Subject + would + have + been + past participle

در جمله زیر

If more people had watched the show, it would not have been closed.

اگر افراد بیشتری این نمایش را تماشا می کردند، تعطیل نمی شد.

 

واقعیت این است که این سریال در گذشته به دلیل نداشتن بیننده زیاد تعطیل شد. اگر علت شکست معکوس می شد (تصور)، نتیجه (شکست) وجود نداشت.

مثال:

If I had not gotten late, I would have picked up the bus.

اگر دیر نرسیده بودم، به اتوبوس می رسیدم

The movie wouldn’t have flopped if it had had Steve in it.

اگر استیو در آن حضور داشت، فیلم شکست نمی خورد

If I had known that you all went to the park, I would have taken the day off and been there.

اگر می دانستم همه شما به پارک رفته اید، مرخصی می گرفتم و آنجا بودم

If Rahul hadn’t called the hotel and told them that we were his friends, we wouldn’t have gotten the rooms. 

اگر راهول با هتل تماس نمی گرفت و به آنها نمی گفت که ما دوستان او هستیم، اتاق ها را نمی گرفتیم.

If he hadn’t been forced to quit the job, he wouldn’t have done it.

اگر مجبور به ترک کار نمی شد، این کار را نمی کرد

All the passengers would have been killed if the terrorists had not been given what they wanted.

اگر به تروریست ها آنچه می خواستند داده نمی شد، همه مسافران کشته می شدند

Would you have come to my party if I had sent you an invitation?

اگر برای شما دعوت نامه می فرستادم به مهمانی من می آمدید؟

If your parents hadn’t parted ways, would you have stayed here in India?

اگر پدر و مادرتان راهشان را از هم جدا نمی کردند، آیا اینجا در هند می ماندید؟

 

نکته: در جمله های شرطی نیز می توانیم از افعال کمکی در بند اصلی استفاده کنیم

 

نکته: فعل کمکی will در بند نتیجه، قطعیت عمل را نشان می‌دهد. می‌توانیم آن را با افعال دیگر جایگزین کنیم تا به توصیه، قابلیت، امکان، الزام و اذن اشاره کنیم.

مثال:

If someone tries to attack me there, I can protect myself. (capability)

اگر کسی بخواهد در آنجا به من حمله کند، می توانم از خودم محافظت کنم. (قابلیت)

He may bite you if you poke him a little too much. (possibility)

اگر کمی او را بیش از حد نوک بزنید ممکن است شما را گاز بگیرد. (امکان پذیری)

She might marry me if I weren’t broke. (possibility)

او ممکن است با من ازدواج کند، اگر من ورشکسته نبودم. (امکان پذیری)

You have to forgive him if he apologizes to you. (obligation)

اگر از شما عذرخواهی کرد باید او را ببخشید. (تعهد)

نکته: شرط های نوع سوم نیز شرط های غیر واقعی هستند، اما وضعیت غیر واقعی را در گذشته بیان می کنند. بخش شرط در گذشته رخ داده است و برآورده نشده است. بنابراین نتیجه ای حاصل نشد. جمله شرطی ایده “چه می شد اگر” را بیان می کند.

If she had called me, I would have come. (She didn’t call, so I didn’t come.)

اگر به من زنگ می زد حتما می آمدم. (او زنگ نزد، بنابراین من نیامدم.)

برای ساختن یک شرطی گذشته غیرواقعی، فعل if-clause در گذشته کامل ظاهر می شود و بند نتیجه از “would have” به اضافه قسمت سوم فعل اصلی تشکیل می شود.

جملات شرطی میکس در انگلیسی

شرطی میکس یک جمله شرطی است که دو زمان مختلف را با هم ترکیب می کند تا یک وضعیت (شرط) فرضی و نتیجه آن را نشان دهد. وقتی شرط جمله شرطی (IF clause) و بند نتیجه به زمان های مختلف اشاره می کنند، جمله حاصل از آن جمله شرطی میکس نامیده می شود

جملات شرطی میکس نوع اول؛ شرط گذشته + نتیجه حال

این ساختار یک جمله شرطی میکس برای اشاره به شرایط گذشته و اینکه چگونه بر وضعیت فعلی تأثیر می گذارد استفاده می شود. به یاد داشته باشید که ما در اینجا در مورد یک وضعیت غیر واقعی صحبت می کنیم.

گوینده زمانی از این شرطی استفاده می کند که وضعیت خاصی در زمان حال نداشته باشد و شرایط خاصی در گذشته نتیجه مطلوب را در زمان حال ایجاد کند.

 

If I hadn’t invested all my money in his business, I would not be living in this small house.

اگر تمام پولم را در تجارت او سرمایه گذاری نمی کردم، در این خانه کوچک زندگی نمی کردم.

واقعیت: من در این خانه کوچک زندگی می کنم زیرا تمام پولم را در تجارت او سرمایه گذاری کردم. اما اگر این کار را در گذشته انجام نمی دادم، حال من متفاوت بود.

 

If I had not run away from my responsibilities, I would be working in a factory.

اگر از دست مسئولیتهای خود فرار نمی کردم، در یک کارخانه کار می کردم.

واقعیت: حال برعکس است. من در یک کارخانه کار نمی کنم زیرا از دست مسئولیتهای خود فرار کرده ام.

مثال های بیشتر:

 

We would have more jobs today if the government had not shut down those businesses.

اگر دولت آن مشاغل را تعطیل نمی کرد، امروز مشاغل بیشتری داشتیم.

If you had not come from India, they would treat you nicely.

اگر از هند نیامده بودید با شما خوب رفتار می کردند.

They would be living with us today if they hadn’t stolen our money.

اگر پول ما را نمی دزدیدند امروز با ما زندگی می‌کردند.

جملات شرطی میکس حالت دوم؛ شرط گذشته + نتیجه آینده

در این نوع، رابطه بین یک شرط غیر واقعی و دست نیافتنی در گذشته و یک رویداد در آینده (نتیجه) را نشان می دهیم. بند نتیجه از نشانگرهای زمانی آینده برای اشاره به آینده استفاده می کند که رایجترین آنها عبارتند از:

tomorrow, next week, next month, next year, later, the day after tomorrow

 

If you had agreed to move in with me, I would not be moving to a different city next week.

اگر با من موافقت کرده بودید، هفته آینده به شهر دیگری نقل مکان نمی کردم.

واقعیت: من قصد دارم به شهر دیگری نقل مکان کنم زیرا شما قبول نکردید که با من نقل مکان کنید. اتفاقی که در گذشته رخ داده است بر آنچه در آینده اتفاق می افتد تأثیر می گذارد

If the company had hiked the wages, the workers wouldn’t protest from tomorrow.

اگر شرکت دستمزدها را افزایش می‌داد، کارگران از فردا اعتراض نمی‌کردند.

واقعیت: کارگران از فردا به دلیل افزایش ندادن دستمزدشان دست به اعتراض می زنند.

 

If she hadn’t cheated on me, we would be getting married tomorrow.

اگر او به من خیانت نکرده بود، فردا با هم ازدواج می کردیم.

واقعیت: او به من خیانت کرد و ما فردا ازدواج نمی کنیم.

جملات شرطی میکس در انگلیسی حالت سوم؛ شرط حال + نتیجه گذشته

این نوع شرطی میکس دیگری برای صحبت در مورد یک موقعیت فرضی است. در اینجا، یک شرط خاص در زمان حال، نتیجه خاصی را در گذشته ایجاد می کند. اما ما می دانیم که گذشته را نمی توان در حال تغییر داد. آنچه انجام شده است انجام شده است و نمی توان آن را برگرداند. استفاده از این نوع جملات شرطی میکس راهی برای بیان وضعیت فعلی فرضی (شرط) و نتیجه احتمالی آن در گذشته است.

 

Imagination: If my father weren’t ill, I would have joined you guys.

تخیل: اگر پدرم بیمار نبود، به شما می‌پیوستم.

واقعیت: پدرم بیمار است و به همین دلیل به شما نپیوستم.

Imagination: if I didn’t have to pay off the loan today, I would have bought the car that day.

تخیل: اگر امروز مجبور نبودم وام را پرداخت کنم، همان روز ماشین را می خریدم.

واقعیت: من آن روز ماشین را نخریدم زیرا امروز باید وام را پرداخت کنم.

جملات شرطی میکس در انگلیسی حالت چهارم؛ شرط حال + نتیجه آینده

این روش دیگری برای صحبت در مورد یک موقعیت فرضی است. در این نوع جمله شرطی میکس از یک شرط حال غیر واقعی و نتیجه احتمالی آن در آینده استفاده می کنیم. در اینجا، شرایط فعلی یک نتیجه آتی ایجاد می کند.

 

Imagination: if I didn’t have to pay off the loan today, I would have bought the car that day.

تخیل: اگر امروز مجبور نبودم وام را پرداخت کنم، همان روز ماشین را می خریدم.

واقعیت: مجبورم وام را پرداخت کنم پس ماشین را نمی خرم

Imagination: If my car wasn’t broken, I would pick you up from the airport tomorrow.

تخیل: اگر ماشینم خراب نمی شد، فردا تو را از فرودگاه می برم.

واقعیت: فردا تو را از فرودگاه نمی‌برم چون ماشینم خراب است.

Imagination: If we had a car, we wouldn’t be buying it tomorrow.

تخیل: اگر ماشین داشتیم، فردا آن را نمی خریدیم.

واقعیت: فردا می‌خواهیم ماشین بخریم چون ماشین نداریم.

جملات شرطی میکس در انگلیسی حالت پنجم؛ شرط آینده + نتیجه گذشته

این نوع جمله شرطی میکس برای اشاره به شرایط آینده غیر واقعی و نتیجه احتمالی آن در گذشته استفاده می شود. در اینجا، تصور می شود که شرایط آینده بر رویداد گذشته تأثیر گذاشته است.

Imagination: If I weren’t going to Canada next week for a business meeting, I would have attended your wedding last week.

تخیل: اگر هفته آینده برای یک جلسه کاری به کانادا نمی رفتم، هفته گذشته در عروسی شما شرکت می کردم.

واقعیت: دیشب به دلیل یک جلسه کاری که در آینده خواهم داشت، در عروسی شما شرکت نکردم. با فکر جلسه، من در عروسی شما شرکت نکردم، زیرا زمانی که از عروسی برمی گشتم، تاریخ ملاقات من تمام شده بود.

Imagination: Jon wouldn’t have turned down the fight if he weren’t getting married next week.

تخیل: جان اگر هفته آینده ازدواج نمی کرد، دعوا را رد نمی کرد.

واقعیت: جان در گذشته دعوا را رد کرد زیرا به زودی ازدواج می کند و می خواهد در روز عروسی خوب به نظر برسد.

جملات شرطی میکس در انگلیسی حالت ششم؛ شرط آینده + نتیجه فعلی

یکی دیگر از جمله های شرطی میکس ترکیبی از شرط در آینده و نتیجه شرط در حال است. در اینجا، یک شرایط غیر واقعی در آینده نتیجه خاصی را در زمان حال ایجاد می کند.

 

Imagination: If I didn’t have to wake up at 4 am tomorrow, I would be watching TV now.

تخیل: اگر مجبور نبودم فردا ساعت 4 صبح از خواب بیدار شوم، اکنون در حال تماشای تلویزیون بودم.

واقعیت: من در حال حاضر تلویزیون نگاه نمی کنم زیرا باید فردا ساعت 4 صبح از خواب بیدار شوم.

Imagination: I would be extremely sad right now if I weren’t going out for a movie tonight.

تخیل: اگر امشب برای فیلم بیرون نمی رفتم، در حال حاضر بسیار غمگین می شدم.

واقعیت: الان غمگین نیستم چون امشب برای فیلم بیرون می روم.

Imagination: We all would be working right now if Jon weren’t organizing fun activities tomorrow on his own.

تخیل: اگر جون به تنهایی فعالیت های سرگرم کننده فردا را سازماندهی نمی کرد، همه ما در حال حاضر کار می کردیم.

واقعیت: ما در حال حاضر کار نمی کنیم زیرا جون فردا خودش فعالیت های سرگرم کننده ای ترتیب می دهد.

مترادف های If و کاربرد آن ها

همانگونه که می دانید اساس همه جملات شرطی کلمه if  است. اما باید دانست که if  مترادف های زیادی دارد که عبارتند از:

If

In case

In the event that

Provided

Provided that

Providing that

Providing

On condition that

As long as

Assuming that

Supposing that

Unless

کلمات مترادف If؛ کاربرد و مثال

If + Sentence, Sentence.

به مثال های زیر توجه کنید:

If the ox falls, whet your knife. 

اگر گاو افتاد، چاقوی خود را تیز کن.

If the beard were all, the goat might preach. 

اگر ریش همه چیز بود، بز ممکن بود موعظه کند

If the cap fits, wear it. 

اگر کلاه مناسب است، آن را بپوشید.

If the old dog barks, he gives counsel. 

اگر سگ پیر پارس کند، نصیحت می کند

If the shoe fits, wear it. 

اگر کفش مناسب است، آن را بپوشید.

Justice must be done even if the sky falls. 

عدالت باید اجرا شود حتی اگر آسمان فرو بریزد.

If the sky falls, we shall catch larks. 

اگر آسمان سقوط کند، ما لاروها را می گیریم

The eye is blind if the mind is absent. 

چشم کور است اگر عقل نباشد.

If the devil finds a man idle, he’ll set him to work. 

اگر شیطان مردی را بیکار بیابد، او را به کار می اندازد.

In case + Sentence, Sentence در صورتیکه

به مثال های زیر توجه کنید:

 

Note down her telephone number in case youforget.

در صورت فراموش کردن شماره تلفن او را یادداشت کنید.

Don’t play by the river in case yougo on a picnic.

در صورت پیک نیک رفتن در کنار رودخانه بازی نکنید!

Keep your receipt in case youwant to bring it back.

در صورتی که می خواهید آن را پس بیاورید، رسید خود را نگه دارید

In the event that + Sentence, Sentence. در صورتیکه

In the event that he has not been told, I will tell him.

اگر به او نگفته اند، به او خواهم گفت

In the event that we cannot agree an acceptable revised fee scale then we withdraw from the sale.

در صورتی که نتوانیم با مقیاس کارمزد اصلاح شده قابل قبول موافقت کنیم، از فروش انصراف می دهیم.

In the event, that traffic was already spiralling in steep decline and the corresponding losses were to rise dramatically.

در این صورت، آن ترافیک قبلاً در حال کاهش شدید بود و تلفات مربوطه به طور چشمگیری افزایش می یافت.

The supplier shall have a back-up method in the event thatthe on-line system fails. The supplier shall verify that all ASNS match shipping documents and labels.

تامین کننده باید یک روش پشتیبان در صورت خرابی سیستم آنلاین داشته باشد. تامین کننده باید بررسی کند که همه ASNS با اسناد و برچسب های حمل و نقل مطابقت دارند

In the event that the primary connection fails completely, all data is re-routed to an alternate address.

در صورتی که اتصال اولیه به طور کامل از کار بیفتد، تمام داده ها به یک آدرس جایگزین مجدداً هدایت می شوند.

In the event that classified achievements in survey and drawing have to be used openly, they must go through the process of declassification in accordance with the relevant regulations of the State.

در صورتی که دستاوردهای طبقه بندی شده در نقشه برداری و نقشه برداری باید به طور آشکار مورد استفاده قرار گیرند، باید طبق مقررات مربوطه دولت، مراحل طبقه بندی را طی کنند.

In the event that your guest does not check-in or if a guaranteed reservation is cancelled after 18:00 on date of arrival, we will levy a one night no-show charge

در صورتی که مهمان شما اعلام حضور نکند یا رزرو تضمینی بعد از ساعت 18:00 در تاریخ ورود لغو شود، ما یک شب هزینه عدم حضور دریافت می کنیم.

In the event that the accumulated legal reserve equals or exceeds a Bank’s paid-in capital, the foregoing provision shall not apply.

در صورتی که اندوخته قانونی انباشته برابر یا بیشتر از سرمایه پرداخت شده بانک باشد، مفاد فوق اعمال نخواهد شد.

And in the event that you do fall ill, stock up on herbal remedies like ginseng and black elderberry.

و اگر مریض شدید، داروهای گیاهی مانند جینسینگ و سنجد سیاه تهیه کنید.

Provided that + Sentence, Sentence

به مثال های زیر توجه کنید:

You may keep the book a further week provided that no one else requires it.

می توانید کتاب را یک هفته دیگر نگه دارید، مشروط بر اینکه شخص دیگری به آن نیاز نداشته باشد.

He’s welcome to come along, provided that he behaves himself.

از آمدن او خوش آمدید، مشروط بر اینکه خودش رفتار کند.

The agreement provided that the two sides should meet once a month.

در این توافقنامه آمده بود که دو طرف باید هر ماه یک بار ملاقات کنند.

Any two persons may marry in Scotland provided that both persons are at least 16 years of age on the day of their marriage.

هر دو نفر می توانند در اسکاتلند ازدواج کنند، مشروط بر اینکه هر دو نفر در روز ازدواج خود حداقل 16 سال سن داشته باشند

Provided that you have the money in your account, you can withdraw up to £100 a day.

به شرطی که پول را در حساب خود داشته باشید، می توانید تا 100 پوند در روز برداشت کنید

They can do whatever they like provided that it is what the Treasury has already agreed.

آنها می توانند هر کاری را که دوست دارند انجام دهند، مشروط بر اینکه همان چیزی باشد که خزانه داری قبلاً موافقت کرده است.

Provided that the other House now passes the Bill in the same form, it will have finished with it for good.

به شرطی که مجلس دیگر هم اکنون لایحه را به همین شکل تصویب کند، برای همیشه با آن تمام خواهد شد

Provided that it is reasonable to incur the particular expense, however, it is immaterial that the expense may be very large.

مشروط بر اینکه متحمل شدن هزینه خاص معقول باشد، اما اینکه هزینه ممکن است بسیار زیاد باشد، اهمیتی ندارد.

An oral disclaimer can suffice provided that it is bold and compelling enough to neutralise the effect of the odometer reading.

یک سلب مسئولیت شفاهی می تواند کافی باشد، مشروط بر اینکه به اندازه کافی پررنگ و قانع کننده باشد تا اثر قرائت کیلومتر شمار را خنثی کند.

The money was refunded only when proof was provided that the migrant had found a job.

پول فقط زمانی بازپرداخت می شود که مدرکی مبنی بر اینکه مهاجر شغل پیدا کرده است ارائه شود.

Provided + Sentence, Sentence. به شرط آنکه

به مثال های زیر توجه کنید:

Provided we get good weather it will be a successful holiday.

به شرط داشتن هوای خوب، تعطیلات موفقی خواهد بود

Provided we receive your order by 15 May, we make you a firm offer for delivery by the end of June at the prices quoted.

به شرطی که سفارش شما را تا 15 مه دریافت کنیم، پیشنهادی قطعی برای تحویل تا پایان ژوئن با قیمت های ذکر شده به شما ارائه می کنیم.

Provided we draw useful lessons from them, we may turn difficulties to good account.

به شرطی که درس های مفیدی از آنها بگیریم، ممکن است مشکلات را به حساب خوب تبدیل کنیم.

Provided we draw useful lessons from them, we may turn them to good account.

به شرطی که از آنها درس های مفیدی بگیریم، ممکن است آنها را به حساب خوب تبدیل کنیم.

Provided we make on further assumption, the Copernican principle leads to a rather similar universe model.

به شرطی که بر فرض بیشتر بسازیم، اصل کوپرنیک به یک مدل جهان نسبتاً مشابه منجر می شود.

Without the heat-resistant material you had provided, we would have found it very difficult to setup these generating set.

بدون مواد مقاوم در برابر حرارت که ارائه کرده بودید، راه اندازی این مجموعه مولد برای ما بسیار دشوار بود.

Provided we do all this, we shall assuredly succeed in our reform.

به شرط انجام همه اینها، مطمئناً در اصلاحات خود موفق خواهیم شد.

We should be able to get out of this mess, provided we stick together.

ما باید بتوانیم از این آشفتگی خارج شویم، به شرطی که با هم بمانیم.

Sustainable development consoles us with the idea that we can go on having more provided we are more hygienic and respect nature.

توسعه پایدار ما را با این ایده تسکین می دهد که می توانیم به شرط رعایت بهداشت بیشتر و احترام به طبیعت، بیشتر ادامه دهیم.

I have not found the media to be hostile to us, provided we talk to them.

من رسانه ها را با ما خصومت ندیدم، مشروط بر اینکه با آنها صحبت کنیم.

Providing that + Sentence, Sentence. به شرط آنکه

به مثال های زیر توجه کنید:

Providing that you exercise due care, there is no reason why you shouldn’t live to a great age.

به شرط این که مراقبت لازم را انجام دهید، دلیلی وجود ندارد که تا سن بالایی زندگی نکنید

Applicants, providing that they are eligible to enroll on the programs, may gain credits in respect of recognized qualifications and/or prior learning.

متقاضیان، مشروط بر اینکه واجد شرایط ثبت نام در برنامه ها باشند، ممکن است در رابطه با صلاحیت های شناخته شده و/یا یادگیری قبلی امتیاز کسب کنند.

Greater control will be achieved by providing that the power is to be exercised by way of statutory instrument.

با این شرط که قدرت از طریق ابزار قانونی اعمال شود، کنترل بیشتری حاصل خواهد شد.

I will go providing that my expenses are paid.

به شرط پرداخت هزینه هایم می روم.

 CGI offers a standardized way of providing that capability.

5 CGI یک راه استاندارد برای ارائه این قابلیت ارائه می دهد.

Especially providing that tomorrow he has a day off.

مخصوصاً به شرط اینکه فردا یک روز مرخصی داشته باشد

Computers can yield accurate results providing that they are fed with reliable information to start with.

رایانه‌ها می‌توانند نتایج دقیقی به دست آورند، مشروط بر اینکه برای شروع با اطلاعات قابل اعتمادی تغذیه شوند.

Martin Fowler: Efficiency always wins providing that you’re looking at it properly.

مارتین فاولر: کارایی همیشه پیروز می شود به شرطی که به درستی به آن نگاه کنید.

 We can strike a bargain with you providing that your price is competitive.

ما می توانیم با شما معامله کنیم، به شرطی که قیمت شما رقابتی باشد.

 It looks as if the policy will be a success, providing that the government perseveres and does not give in to its critics.

 به نظر می رسد که این سیاست موفقیت آمیز خواهد بود مشروط بر اینکه دولت استقامت کند و در مقابل منتقدان خود تسلیم نشود.

Providing + Sentence, Sentence. به شرط آنکه

به مثال های زیر توجه کنید:

Providing they entertain us with stupendous performances, who cares if sponsors want to make them millionaires.

به شرط اینکه آنها ما را با اجراهای خیره کننده سرگرم کنند، چه کسی اهمیت می دهد که اسپانسرها بخواهند آنها را میلیونر کنند.

Providing they do not panic, I believe that their chances of survival will be beyond 95 per cent.

به شرطی که وحشت نکنند، من معتقدم که شانس زنده ماندن آنها بیش از 95 درصد خواهد بود.

Of the four new breeds, three are in no trouble providing they are well looked after.

از چهار نژاد جدید، سه نژاد مشکلی ندارند به شرط اینکه به خوبی از آنها مراقبت شود

Colleges can enter as many teams of two students as they wish, providing they meet all the entry requirements.

کالج‌ها می‌توانند هر تعداد تیم متشکل از دو دانشجو را که بخواهند وارد کنند، مشروط بر اینکه تمام شرایط ورود را داشته باشند.

You can borrow the car, providing I can have it back by six o’clock.

می توانید ماشین را قرض بگیرید، مشروط بر اینکه بتوانم آن را تا ساعت شش برگردانم

They’ll have it built by November, providing we don’t get an early snow.

آنها آن را تا نوامبر ساخته خواهند شد، مشروط بر اینکه برف زودرس نباریم.

On condition that + Sentence, Sentence. به شرط آنکه

به مثال های زیر توجه کنید:

You can do anything on condition that you can finish the homework.

شما می توانید هر کاری را انجام دهید به شرطی که بتوانید تکالیف را تمام کنید.

He has been granted his freedom on condition that he leaves the country.

به شرط خروج از کشور به او آزادی داده شده است.

You can go out on condition that you wear an overcoat.

به شرطی می توانید بیرون بروید که کت بپوشید.

He spoke to reporters on condition that he was not identified.

او به شرط عدم شناسایی با خبرنگاران صحبت کرد.

He was released on bail on condition that he did not go within half a mile of his mother’s address.

او را به شرط وثیقه آزاد کردند که تا نیم مایلی آدرس مادرش نرود.

They agreed to lend us the car on condition that we returned it before the weekend.

آنها موافقت کردند که ماشین را به ما قرض دهند به شرطی که قبل از آخر هفته آن را برگردانیم

They gave me my uncle’s money, on condition that I waived all rights to his property.

پول عمویم را به من دادند به شرط اینکه از تمام حقوق اموالش صرف نظر کنم.

Until recently, crown land was leased to farmers on condition that they cleared a certain amount each year.

تا همین اواخر، زمین تاج به کشاورزان به شرطی به اجاره داده می شد که هر سال مقدار مشخصی را پاکسازی کنند.

The licenses have been issued on condition that PowerGen installs equipment to remove most of the harmful emissions by 1998.

مجوزها به شرطی صادر شده است که PowerGen تجهیزاتی را برای حذف بیشتر انتشارات مضر تا سال 1998 نصب کند.

Ron lent me the money on condition that I paid it back within three weeks.

رون این پول را به من قرض داد به شرطی که ظرف سه هفته آن را پس بدهم.

As long as + Sentence, Sentence.

به مثال های زیر توجه کنید:

You may borrow this book as long as you promise to give it back.

شما می توانید این کتاب را امانت بگیرید تا زمانی که قول بدهید آن را پس بدهید.

Don’t worry about all the details as long as you get the gist of it.

تا زمانی که به اصل موضوع پی برده اید، نگران همه جزئیات نباشید

When he calls, put him off as long as you can.

وقتی او تماس می گیرد، او را تا جایی که می توانید کنار بگذارید

You can phone me at work as long as you don’t make a habit of it.

شما می توانید در محل کار با من تماس بگیرید تا زمانی که آن را عادت نکنید.

Drinking is OK as long as you don’t do it to excess.

مشروب خوردن تا زمانی که زیاده روی نکنید اشکالی ندارد.

I’ve known her at least as long as you have.

من او را حداقل تا زمانی که شما می شناسید، می شناسم.

As long as you live under my roof, you’ll do as I say.

تا زمانی که زیر سقف من زندگی می کنی، به قول من عمل می کنی.

They’ll respect you as long as you play fair

تا زمانی که منصفانه بازی کنید به شما احترام خواهند گذاشت

It doesn’t matter what you wear, as long as you look neat and tidy.

مهم نیست چه می پوشید، به شرطی که مرتب و مرتب به نظر برسید.

You’ll be OK as long as you don’t lose your head and forget he’s the real enemy.

تا زمانی که سر خود را از دست ندهید و فراموش نکنید که او دشمن واقعی است، خوب خواهید بود.

Assuming that + Sentence, Sentence.به فرض آنکه

به مثال های زیر توجه کنید:

 In the courtroom everybody went into overdrive, assuming that there might well be a verdict soon.

در دادگاه همه با این فرض که ممکن است به زودی حکمی صادر شود، زیاده روی کردند.

Assuming that you get a place at university, how are you going to finance your studies?

با فرض اینکه در دانشگاه جایی بگیرید، چگونه می خواهید هزینه تحصیل خود را تامین کنید؟

 We can stop assuming that women are going to volunteer for the caretaking jobs regardless of how our society treats caretakers.

ما می‌توانیم تصور نکنیم که زنان برای مشاغل مراقبتی داوطلب می‌شوند، صرف نظر از اینکه جامعه ما چگونه با مراقبان رفتار می‌کند.

 Assuming that Fred’s wife has accepted the dinner invitation, have they made a contract?

با فرض اینکه همسر فرد دعوت شام را پذیرفته باشد آیا قرارداد بسته اند؟

 Now there’s confidence for you, assuming that if anybody gets hurt it won’t be you.

اکنون برای شما اعتماد به نفس وجود دارد، با این فرض که اگر کسی صدمه ببیند، آن شما نیستید

 Assuming that some damage has been caused, is negligence necessary for liability for unintentional trespass to goods?

با فرض اینکه خسارت وارد شده باشد، آیا قصور در مسئولیت ورود غیرعمدی به کالا لازم است؟

 Assuming that this happened in your area, how would you use your increased leisure time?

با فرض اینکه این اتفاق در منطقه شما رخ داده است، چگونه از اوقات فراغت افزایش یافته خود استفاده می کنید؟

 He leads the reader into assuming that the tribunal is anything other than a kangaroo court.

او خواننده را به این سمت سوق می دهد که دادگاه چیزی غیر از دادگاه کانگورو است.

Assuming that Short had been playing it straight, then there remained the question of who stood to lose if Pendero won.

با فرض اینکه شورت مستقیماً آن را بازی می‌کرد، این سؤال باقی می‌ماند که اگر پندرو برنده شود، چه کسی می‌بازد.

 They parked up among some bombed-out ruins, assuming that they had been rumbled.

آنها در میان برخی از خرابه های بمباران شده پارک کردند، با این فرض که آنها را خراب کرده اند.

Supposing that + Sentence, Sentence. به فرض آنکه

به مثال های زیر توجه کنید:

Supposing that she changes her condition in life, what then?

فرض کنید که او شرایط خود را در زندگی تغییر دهد، پس چه؟

Supposing that that ball were perfectly elastic.

فرض کنید که آن توپ کاملاً کشسان باشد.

Indeed, there is a case for supposing that in complicated matters it is likely to be the worst one.

در واقع، این احتمال وجود دارد که در مسائل پیچیده، بدترین مورد باشد.

You had to learn things, she whispered, supposing that the activity which Gordon found difficult required practice, like tennis.

شما باید چیزهایی یاد می گرفتید، او زمزمه کرد، با این تصور که فعالیتی که گوردون برایش سخت می دید، نیاز به تمرین دارد، مانند تنیس

This is a long way from supposing that the barrier will soon fall or be substantially lowered.

این با تصور اینکه سد به زودی فرو می ریزد یا به طور قابل ملاحظه ای کاهش می یابد، فاصله زیادی دارد.

What incredibility, therefore, is there in supposing that, if God wished to send a divine teacher to the human race, He caused Him to be born in some manner different from the common!

بنابراین، چه باور نکردنی وجود دارد که فرض کنیم، اگر خدا می‌خواست معلمی الهی برای نسل بشر بفرستد، او را به گونه‌ای متفاوت از معمول به دنیا آورد

Supposing that the mark of the test equals the sum of the true mark and the conjectural one in a multiple choice test.

با فرض اینکه نمره آزمون برابر با مجموع نمره واقعی و حدسی در آزمون چند گزینه ای باشد.

Unless + Sentence, Sentence. مگراینکه

به مثال های زیر توجه کنید:

 Law can never be enforced unless fear supports it. 

قانون را می توان به شدت اجرا کرد مگر اینکه ترس از آن حمایت کند.

 Apothecaries would not sugar their pills unless they were bitter. 

داروسازان قرص های خود را شکر نمی کنند مگر اینکه تلخ باشند.

 Victory won’t come to me unless I go to it. 

پیروزی به من نمی رسد مگر اینکه به سوی آن بروم

 Preachers can talk but never teach, Unless they practise what they preach. 

واعظان می توانند صحبت کنند اما هرگز آموزش نمی دهند، مگر اینکه آنچه را که موعظه می کنند عمل کنند.

 Liberty is the only thing you cannot have unless you give it to others. 

آزادی تنها چیزی است که نمی توانید داشته باشید مگر اینکه آن را به دیگران بدهید.

Eternal truths will be neither true nor eternal unless they have fresh meaning for every new social situation. 

حقایق ابدی نه صادق خواهند بود و نه ابدی مگر اینکه برای هر موقعیت اجتماعی جدید معنای تازه ای داشته باشند.

 None is of freedom or of life deserving unless he daily conquers it anew. 

هیچ کس از آزادی یا زندگی سزاوار نیست مگر اینکه هر روز آن را از نو فتح کند.

No man can be a good ruler unless he has first been ruled. 

هیچ کس نمی تواند حاکم خوبی باشد مگر اینکه ابتدا بر او حکومت شود

 Unless a check is signed, it is invalid.

تا زمانی که چک امضا نشده باشد، باطل است.

 Our boat will sink unless we bail.

قایق ما غرق خواهد شد مگر اینکه وثیقه بگذاریم.