یکی از افعال پرکاربرد در انگلیسی فعل turn می باشد که در این درس به ترکیبات و کالوکیشن های فعل turn در انگلیسی می پردازیم.
Sb’s turn (noun)
نوبت
Exp: Is it my turn yet?
آیا هنوز نوبت من نرسیده است؟
Turn the shaft
شروع یک پروسه
Exp: You need to turn the shaft to align the gears
در زمینه مکانیکی: برای تعمیر موتور، ابتدا باید شافت را بچرخانید تا دنده ها را تراز کنید.
Exp: I felt like I was finally turning the shaft on my career journey
به صورت تصویری: با ارسال درخواستم، احساس کردم که در نهایت مسیر شغلی خود را تغییر می دهم.
Turn gold
طلایی شدن
Exp: The sky turned gold as the sun set.
آسمان همچون طلوع آفتاب طلایی شد.
Turn on
روشن کردن
Exp: She turned on the TV
او تلویزیون را روشن کرد
Turn off
خاموش کردن/ ایجاد انزجار
Exp: Remember to turn off the gas.
یادت باشه گاز رو خاموش کنی
Exp: The smell turned me off! I can’t eat anymore
این بو من را منزجر کرد! من دیگه نمیتونم بخورم
turn (someone/something) into someone/something
تغییر دادن و تبدیل شدن به کسی یا چیزی متفاوت
Exp: The council was hoping to turn the children’s home into a residence for adolescent girls.
شورا امیدوار بود که خانه کودکان را به اقامتگاه دختران نوجوان تبدیل کند.
Turn up
پیدا شدن
Exp: All the missing documents had turned up.
تمام مدارک گم شده پیدا شده بود
Exp: She turned up out of nowhere.
او از ناکجاآباد ظاهر شد.
Turn down
کاهش دادن/ نپذیرفتن
Exp: She turned the sound down
او صدا را کم کرد
Exp: Ted turned down the job offer because it would have meant moving to Los Angeles and he doesn’t want his kids living in that city .
تد پیشنهاد کار را رد کرد زیرا این به معنای نقل مکان به لس آنجلس بود و او نمیخواهد فرزندانش در آن شهر زندگی کنند.
Turn in
تحویل دادن چیزی یا کسی به مقامی.
Exp: Don’t forget to turn in your papers after class.
فراموش نکنید که بعد از کلاس مدارک خود را تحویل دهید
Exp: After Jenny realized her husband’s crime she turned him in.
پس از اینکه جنی متوجه جرم شوهرش شد، او را تحویل داد.
Turn around
چرخیدن
Exp: Alice turned round and walked down the corridor
آلیس چرخید و در راهرو قدم زد
Exp: Cleanliness also shortens the time it takes to turn a ship round
نظافت همچنین زمان چرخاندن کشتی را کوتاه می کند.
Turn away
دور شدن
Exp: The child turns away, looking a little alarmed.
کودک دور می شود و کمی نگران به نظر می رسد
Exp: Tourists were turned away at the crossing points.
گردشگران در گذرگاه ها دور شدند
Turn back
برگرشتن
Exp: They turned back before reaching the church
قبل از رسیدن به کلیسا برگشتند
Turn over
برگرداندن
Exp: The teacher told the students to turn over their exam papers and begin work.
معلم به دانش آموزان گفت که برگه های امتحانی خود را برگردانند و شروع به کار کنند.
Exp: Tess turned over and smiled as she met his eyes
تس با دیدن چشمان او برگشت و لبخند زد
Exp: The engine turned over when we tried it with the starter handle
وقتی موتور را با دسته استارت امتحان کردیم، موتور چرخید
Turn to
روی آوردن
Exp: In 1939 he turned to films in earnest
در سال 1939 او به طور جدی به فیلم روی آورد
Exp: Who can she turn to?
او می تواند به چه کسی مراجعه کند؟
Turn out
معلوم شدن/ خاموش کردن
Exp: The job turned out to be beyond his rather limited abilities
معلوم شد که کار فراتر از توانایی های نسبتاً محدود او بود
Exp: He turned out the light and groped his way through the doorway to the bed.
چراغ را خاموش کرد و از دریچه به سمت تخت رفت.
Turn against
با کسی دشمنی کردن
Exp: Public opinion turned against him.
افکار عمومی علیه او معطوف شد
Exp: She wants to know what turned him against his father.
او می خواهد بداند چه چیزی او را علیه پدرش واداشت
Turn upside down
واژگون شدن/ به هم ریختن
Exp: The car turned upside down.
ماشین واژگون شد
Turn about
برگشتن
Exp: He quickly turned about and walked away.
سریع برگشت و رفت
To turn one’s back on
نادیده گرفتن / روی گرداندن
Exp: She turned her back on her career to devote her life to animals.
او به حرفه خود پشت کرد تا زندگی خود را وقف حیوانات کند.
Turn the corner
عبور از سخت ترین دوره
Exp: The company claims it has turned the corner and will be profitable soon.
این شرکت ادعا میکند که مسیر سخت را پشت سر گذاشته و به زودی سودآور خواهد بود.
Turn a blind eye to something
نادیده گرفتن خطا
Exp: Management often turn a blind eye to bullying in the workplace.
مدیریت اغلب قلدری در محل کار را چشم پوشی می کند
مطالعه مقالات زیر پیشنهاد می شود: