یکی از افعال پرکاربرد در انگلیسی فعل keep می باشد. در این درس به ترکیبات و کالوکیشن های فعل keep می پردازیم.
To keep
نگه داشتن
Exp: Return one copy to me, keeping the other for your files
یک کپی را به من برگردان و دیگری را برای فایل های خود نگه دار
Exp: The guidance system keeps the machine on course
سیستم هدایت ماشین را در مسیر نگه می دارد
Exp: The Society are paying for your keep.
جامعه هزینه نگهداری شما را می پردازد
Keep something safe
ایمن نگه داشتن
Exp: Make sure you keep your passport safe, won’t you? If you lose the data we’ll all be in trouble, so keep it safe.
حتما پاسپورت خود را ایمن نگه دارید، اینطور نیست؟ اگر دادهها را از دست بدهید، همه ما دچار مشکل میشویم، پس آن را ایمن نگه دارید.
Keep in mind
چیزی مهم را به خاطر سپردن
Exp: Go where you like, but keep in mind that some places are more problematic for people travelling alone.
هر جایی که دوست دارید بروید، اما به خاطر داشته باشید که برخی از مکانها برای افرادی که به تنهایی سفر کنند دردسرساز است.
Keep up with (someone or something)
همگام شدن با سرعت دیگران
Exp: He found it difficult to keep up with the rest of the class.
برایش سخت بود که با بقیه کلاس همگام شود.
Exp: I have to work to keep up with Ali when we run.
من باید کار کنم تا وقتی با علی می دویم عقب نمانم.
Exp: The instructor was explaining things really fast, and I found it difficult to keep up.
مربی خیلی سریع چیزها را توضیح می داد و من همگام شدن در درک آن را دشوار می دیدم.
keep track of things
پیگیری امور
Exp: Keep track of your expenses for the first three months
هزینه های خود را برای سه ماه اول پیگیری کنید
Keep tabs on stuff
(کسی یا چیزی) را با دقت زیر نظر داشتن
Exp: We are keeping tabs on their movements.
ما در حال بررسی حرکات آنها هستیم.
Exp: The magazine keeps tabs on the latest fashion trends.
این مجله آخرین روند مد را بررسی می کند
Keep on top of things
در راس امور قرار داشتن
Exp: I know I have to keep on top of things.
می دانم که باید در راس همه چیز باشم.
Exp: You’ve got to make sure you keep on top of things and that you keep trying to get better.
باید مطمئن شوید که در راس همه چیز هستید و برای بهتر شدن تلاش می کنید.
Exp: It used to drive me mad, but that’s now the way I keep on top of things.
قبلاً من را دیوانه می کرد، اما اکنون این روشی است که من با آن در راس همه چیز هستم.
Keep up to date
در جریان آخرین اطلاعات بودن
Exp: I am very up to date on this sort of thing because I listen to the news.
من در مورد این نوع چیزها بسیار به روز هستم زیرا به اخبار گوش می دهم.
Keep a promise
وفای به عهد
Exp: I joined a gym to keep a promise I made to myself to get fitter.
من به یک باشگاه بدنسازی پیوستم تا به قولی که به خودم برای تناسب اندام داده بودم وفادار باشم.
Exp: The chancellor insisted that he was keeping his promise not to raise taxes.
صدراعظم اصرار داشت که به وعده خود مبنی بر عدم افزایش مالیات عمل می کند
Keep in touch
در ارتباط بودن/ داشتن دانش روز
Exp: I keep in touch with my friends.
با دوستانم در تماس هستم
Exp: We need to keep in touch with the latest developments.
ما باید با آخرین تحولات در ارتباط باشیم
Keep quiet
ساکت بودن
Exp: She gave the dog a bone to keep him quiet.
یک استخوان به سگ داد تا ساکت بماند
Keep calm
آرام ماندن
Exp: Now keep calm everyone, the police are on their way.
حالا همه آروم باشین پلیس تو راهه
Exp: He usually stays calm in meetings but this time he lost his temper.
او معمولا در جلسات آرام می ماند اما این بار کنترلش را از دست داد.
Keep score
ثبت امتیاز / ثبت کردن
Exp: If you’re keeping score, it was their fourth goal.
اگر امتیازها را ثبت می کنید، این چهارمین گل آنها بود.
Keep a diary
در دفتر خاطرات نوشتن
Exp: She kept a diary while she was traveling in Europe.
او زمانی که به اروپا سفر می کرد خاطراتش را در دفتر خاطرات می نوشت.
Keep a secret
رازداری
Exp: He knows how to keep a secret
او می داند چگونه یک راز را حفظ کند
Keep a journal
نوشتن افکار و احساسات
Exp: I keep a journal, and write what happens every day in it.
هرچه هر روز رخ می دهد را می نویسم
Keep your job
حفظ شغل
Exp: It’s always best to keep a job for at least 6 months or longer before you decide to change.
همیشه بهتر است قبل از تصمیم به تغییر، شغلی را حداقل 6 ماه یا بیشتر حفظ کنید.
Keep records
ثبت کردن
Exp: I resolved to keep a record of my feelings.
تصمیم گرفتم احساساتم را ثبت کنم.
Exp: Make sure you keep a record of your selected parks and dates.
حتما نام پارک ها و تاریخ های انتخابی خود را ثبت کنید.
Keep safe
محافظت کردن
Exp: Keep safe and be vigilant
خود را ایمن نگه دارید و هوشیار باشید
Keep away
دوری کردن
Exp: Keep away from the edge of the cliff.
از لبه صخره دوری کن
Keep it down
ساکت ماندن/در تعداد یا مقدار کم نگه داشتن
Exp: Keep down! There’s someone coming.
ساکت باش! یکی داره میاد
Exp: The population of aphids is normally kept down by other animals
جمعیت شته ها معمولاً توسط سایر حیوانات پایین نگه داشته می شود
keep track of
به طور کامل آگاه یا مطلع بودن
Exp: Keep track of your expenses for the first three months
هزینه های خود را برای سه ماه اول پیگیری کنید
Exp: I can’t keep track of the new music.
نمی توانم آهنگ جدید را دنبال کنم
keep control
کنترل یک موقعیت را حفظ کردن
Exp: He must react quickly to keep control.
برای حفظ کنترل باید سریع واکنش نشان دهد.
keep your balance
حفظ تعادل
Exp: She was holding onto the rail to keep her balance.
او برای حفظ تعادل خود به ریل چسبیده بود.
keep an appointment
رفتن به جلسه ای که ترتیب داده شده است
Exp: She phoned to say she couldn’t keep her appointment.
او زنگ زد و گفت که نمی تواند سر قرار بیاید.
keep someone in check
تحت کنترل نگه داشتن
Exp: Unemployment was still held in check but the economy was stagnating .
بیکاری همچنان تحت کنترل اما اقتصاد راکد بود.
Keep one’s company
همراهی و همنشینی
Exp: At weekends I kept my father company.
آخر هفته ها با پدرم همراهی می کردم
Exp: I’ll have a drink myself, just to keep you company.
من خودم یه نوشیدنی می خورم، فقط برای اینکه با تو همراهی کنم
keep someone’s distance
فاصله را حفظ کن
Exp: I’ve tried being friendly but she keeps her distance.
من سعی کردم دوستانه رفتار کنم اما او فاصله اش را حفظ می کند.
keep someone posted
کسی را در جریان آخرین تحولات یا اخبار قرار دادن
Exp: I’ll keep you posted on his progress.
من شما را در جریان پیشرفت او قرار می دهم
Keep under control /keep under wrap
کنترل و پنهان کردن
Exp: Let’s keep this theory under wraps until we’ve tested it sufficiently.
بیایید این نظریه را تا زمانی که آن را به اندازه کافی آزمایش کنیم مخفی نگه داریم.
Exp: If you’re going to bring your dog, you’ll have to keep it under control
اگر می خواهید سگ خود را بیاورید، باید آن را تحت کنترل داشته باشید
Keep something under your hat
مخفی نگه داشتن
Exp: I’ll tell you what happened, but you have to keep it under your hat.
من به شما می گویم چه اتفاقی افتاده است، اما شما باید آن را پنهان نگه دارید.
Keep one’s word
انجام وعده
Exp: You can count on Richard; he’ll keep his word.
می توانید روی ریچارد حساب کنید. او به قول خود وفا خواهد کرد
Keep up
بیدار نگه داشتن / بیدار ماندن
Exp: The neighbour’s dog kept me up all night barking.
سگ همسایه تمام شب پارس کرد و مرا بیدار نگه داشت.
Exp) Try to keep up with me during our exercise.
سعی کنید در طول تمرین با من همراه باشید
keep up with
رسیدن / همگام بودن/مطلع بودن
Exp: I can’t keep up with him.
من نمی توانم با او همگام باشم
Exp: I need to keep up with my rent, or I will lose my apartment .
من باید به پرداخت اجاره خود برسم، در غیر این صورت آپارتمان خود را از دست خواهم داد
Exp: I like to keep up with world news.
من دوست دارم اخبار جهان را دنبال کنم.
keep up
ادامه دادن
Exp: I work hard and made lots of money. If I keep it up, I’ll soon be rich
من سخت کار می کنم و پول زیادی به دست آورده ام. اگر به همین منوال ادامه دهم، به زودی ثروتمند خواهم شد
Keep at
ادامه دادن
Exp: Tell Yoko not to give up leaning English, but to keep at it.
به یوکو بگویید که زبان انگلیسی را رها نکند، بلکه به آن ادامه دهد
Keep back
در فاصله ماندن/ نگه داشتن
Exp: He had kept back from the river when he could.
او تا زمانی که توانست از رودخانه فاصله گرفته بود.
Exp: He has a lot of potential, but lack of confidence is keeping him back
او پتانسیل زیادی دارد، اما عدم اعتماد به نفس او را عقب نگه می دارد
Keep down
پایین نگاه داشتن قیمت
Exp: We have to keep our prices down to compete with cheap imports.
برای رقابت با واردات ارزان مجبور شدیم قیمتها را پایین نگه داریم.
Keep from
جلوگیری کردن
Exp: The government is trying to keep the economy from going into recession
دولت در تلاش است تا اقتصاد را از رکود دور نگه دارد
Keep in
تنبیه کردن
Exp: My grandma said her teachers didn’t keep bad kids in; they hit them.
مادربزرگم میگفت معلمهایش بچههای بد را در کلاس حبس نمی کردند، آنها را میزدند.
Keep off
دوری کردن از
Exp: If you want to lose weight, keep off desserts and fattening food.
اگر می خواهید وزن کم کنید، از دسرها و غذاهای چاق کننده خودداری کنید.
Keep
ادامه دادن
Exp: I should keep trying.
باید به تلاش ادامه داهم.
Keep out
بیرون ماندن
Exp: The sign on the door said “Keep out!”
تابلو روی در نوشته بود “بیرون بمانید!
Keep out of
دوری کردن
Exp: You should keep out of the sun until you put on suncream, or you might get a painful sunburn.
بدون کرم ضد آفتاب باید از آفتاب دوری کنید، در غیر این صورت ممکن است دچار آفتاب سوختگی دردناک شوید.
Keep to
طبق برنامه پیش رفتن
Exp: If everyone keeps to their schedule, everything should happen on time.
اگر همه به برنامه خود پایبند باشند، همه چیز باید به موقع اتفاق بیفتد.
Exp: You should keep to the time limit.
زمان محدوده زمانی را رعایت کنید.
Keep to oneself /myself /himself
دوری کردن از دیگران
Exp: She was a shy girl who kept to herself.
او یک دختر خجالتی بود که در انزوا می ماند
Keep against
استفاده کردن از چیزی بر علیه کسی
Exp: He lied to her once, and she still keeps it against him.
او یک بار به او دروغ گفت و او هنوز هم آن را علیه او نگه داشته است
Exp: Nobody is going to keep it against you if you don’t come.
اگر شما نیایید هیچ کس آن را علیه شما استفاده نخواهد کرد.
Keep
ادامه دادن به کاری
Exp: But keep moving forward, keep working hard”.
اما به حرکت رو به جلو ادامه دهید، سخت کار کنید.
مطالعه مقالات زیر پیشنهاد می شود: