تفاوت های lose و loose
جای تعجب نیست که بسیاری از زبان آموزان lose و loose را اشتباه می گیرند زیرا در ظاهر بسیار شبیه هم هستند. این کلمات تقریبا مشابه نوشته میشوند. اما علیرغم نزدیکی املایی آنها، این دو کلمه از نظر معنی کاملاً متمایز هستند.
به طور خلاصه lose فعل است به معناي شکست اما loose صفت است به معنای «شل یا گشاد».
کلمه lose یک فعل است که می تواند به معنای (1) ناتوانی در برنده شدن، (2) ناتوانی در یافتن یا (3) از دست دادن چیزی باشد. لغت loose صفتی است به معنای تنگ یا سختگیرانه نبودن.
به مثال های زیر توجه کنید:
The rules for swimming at the beach are pretty loose, but I don’t want to lose sight of the shoreline.
قوانین شنا در ساحل بسیار سست است، اما من نمی خواهم از خط ساحلی دور شوم.
The loose change jingled in Tina’s pocket.
پول خرد در جیب تینا تکان می خورد.
*** Loose همچنین به معنای “عدم دقت یا دقت” است.
مثال:
The tour guide gave a loose translation of the sign: Do not enter.
راهنمای تور ترجمهای آزاد از علامت داد: وارد نشوید.
*** گاهی اوقات، ,lose به معنای “گم شدن یا رهایی از چیزی است.”
مثال:
Try to lose yourself in the painting.
سعی کنید خود را در نقاشی گم کنید.
*** lose می تواند به معنای “ناتوانی در یافتن مکان چیزی یا کسی باشد.“
مثال:
I always lose my way when I’m in New York City.
وقتی در شهر نیویورک هستم همیشه راهم را گم می کنم.
*** lose همچنین می تواند به معنای “برنده نشدن” باشد.
مثال:
In WNBA news, the Chicago Sky lose again to the Atlanta Dream.
در اخبار WNBA، شیکاگو اسکای باز هم مقابل آتلانتا دریم شکست خورد.
بنابراین loose صفت است: کلمه ای که یک شخص، مکان، چیز، رویداد، ماده یا کیفیت را توصیف می کند اما lose فعل است: کلمه یا عبارتی که یک عمل، شرایط یا تجربه را توصیف می کند.
*** در موارد زیر از loose استفاده کنید:
- اگر چیزی محکم در جای خود قرار نگرفته یا محکم نشده باشد.
- اگر چیزی به بدن یا لباس نزدیک نباشد.
- هنگامی که چیزی به شدت کنترل نمی شود، یا دقیق نیست.
- داشتن اخلاق پایین، از نظر جنسی آزاد.
- صحبت کردن یا ابراز احساسات بسیار آزادانه، به خصوص به صورت کنترل نشده.
- چیزی غیر جامد (آب)
*** در موارد زیر از lose استفاده کنید:
- دیگر چیزی را ندارید زیرا نمی دانید کجاست.
- چیزی یا شخصی را از شما بگیرند.
- نداشتن یک احساس.
- چیزی که قبلا داشتید کمتر داشته باشید.
- از چیزی خلاص شوید.
- موفق نشدن در یک بازی، رقابت.
*** مترادف های صفت loose عبارتند از:
Loose = Baggy, easy, sloppy, free, hanging, slack, unhooked, detached, disconnected, free.
*** مترادف های صفت lose عبارتند از:
Lose = Drop, fail, forget, give up, suffer, waste, rob, miss, deplete, consume.
*** به مثال های زیر برای Loose توجه کنید:
- A floorboard has come loose in the dining room.
یک تخته کف در اتاق غذاخوری شل شده است
- You’re not connected to the internet because there’s a loose connection in the plug.
به اینترنت متصل نیستید زیرا اتصال شل در دوشاخه وجود دارد.
- After the meeting, I was shocked to find a few loose sheets of paper with confidential information lying on the floor.
پس از جلسه، از پیدا کردن چند ورق کاغذ رهاشده با اطلاعات محرمانه که روی زمین افتاده بود، شوکه شدم
- Although the shoe was in my size, it was very loose.
با اینکه کفش سایز من بود اما خیلی گشاد بود
- The movie is a loose adaptation of the short story written by Danny.
این فیلم اقتباسی آزاد از داستان کوتاه نوشته دنی است.
*** به مثال های زیر برای Lose توجه کنید:
- Please lose the jacket as it makes you look so much older.
لطفاً ژاکت را دربیاورید زیرا شما را بسیار پیرتر نشان می دهد
- My doctor said my health will improve if I lose weight.
دکترم گفت اگر وزنم کم شود، سلامتی ام بهتر می شود
- I lose two hours every morning stuck in traffic.
هر روز صبح دو ساعت را در ترافیک از دست می دهم.
- I think it’s best to end our conversation before I lose my temper.
فکر می کنم بهتر است قبل از عصبانیت به گفتگوی خود پایان دهیم
- We will have to lose half of our employees if this deal doesn’t go through.
اگر این معامله انجام نشود، باید نیمی از کارمندان خود را از دست بدهیم
- If I don’t run faster, I will lose the race.
اگر تندتر ندوم، مسابقه را از دست خواهم داد
بنابراین دیدیم که lose و loose به راحتی اشتباه گرفته می شوند. Lose به عنوان یک فعل عمل می کند، با معانی مربوط به برنده نشدن یا نداشتن چیزی. ممکن است شخص «بازی را ببازد» یا «عصبانی شود». Loose صفت است به معنی شل.
*** در این بخش به طور مفصل کاربردهای lose را بررسی می کنیم:
Lose one’s temper – to get angry
عصبانی شدن
Lose one’s mind – to go insane
دیوانه شدن
Lose one’s way – to become lost
گم کردن راه
Lose one’s head – to become very upset or angry
از دست دادن اعصاب – بسیار ناراحت یا عصبانی شدن
Lose heart – to become discouraged
دلسرد شدن
Lose one’s nerve – to become afraid
از دست دادن اعصاب / ترسیدن
Lose count – to forget a number or total
فراموش کردن یک عدد
Lose face – to lose other people’s respect
از دست دادن آبرو و احترام دیگران
Lose it – lose one’s composure
از دست دادن آرامش
Lose out – fail to receive an expected reward or gain
از دست دادن پاداش یا سود مورد انتظار
Lose sleep over – to worry about (something) so much that one cannot sleep
از دست دادن خواب – نگرانی در مورد (چیزی) آنقدر که فرد نمی تواند بخوابد
Lose one’s grip – to lose control of one’s thoughts and emotions
از دست دادن کنترل افکار و احساسات
Lose one’s lunch – to vomit
استفراغ کردن
*** در این بخش به طور مفصل کاربردهای loose را بررسی می کنیم:
Loose change – coins that a person is carrying
پول خرد
Loose cannon – a dangerously uncontrollable person or thing
یک فرد خطرناک غیر قابل کنترل
Loose-lipped – given to unrestrained talk
دهان بی چفت و بست
Loose fit
تناسب کم
Hang loose – to remain calm or relaxed
آرام یا آرام بمانید
Fast and loose – in a reckless or irresponsible manner
به شیوه ای بی پروا یا غیرمسئولانه
Have a screw loose – to be mentally unbalanced
از نظر ذهنی نامتعادل
All hell breaks loose
در جهنم گشوده می شود
*** در پایان برای روشن شدن بیشتر کازبردهای lose به این مثال ها توجه کنید:
Better lose a jest than a friend.
بهتر است یک شوخی را از دست بدهید تا یک دوست.
We lose in hake, but gain in herring.
گاهی ضرر می کنیم، گاهی سود می کنیم.
Lend your money and lose your friend.
پول خود را قرض بدهید دوست خود را از دست می دهید.
You must lose a fly to catch a trout.
برای صید قزل آلا باید یک مگس را از دست بدهید.
He that doth lend, doth lose his friend.
کسی که قرض می دهد، دوست خود را از دست می دهد.
You win some, you lose some.
کمی می برید، مقداری می بازید.
There is no time to lose.
زمانی برای از دست دادن وجود ندارد.
Sometimes the best gain is to lose.
گاهی اوقات بهترین سود از دست دادن است.
Sometimes gain is to lose.
گاهی اوقات سود، از دست دادن است.
One false move may lose the game.
با یک حرکت اشتباه ممکن است بازی را از دست بدهید.
Better ask twice than lose your way once.
بهتر است دو بار بپرسید تا اینکه یک بار راه خود را گم کنید.
You cannot lose what you never had.
شما نمی توانید چیزی را که هرگز نداشته اید از دست بدهید.
Merry is he that hath nought to lose.
خوشا به حال کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد.
Either win the horse or lose the saddle.
یا اسب را ببر یا زین را از دست بده.
Pains to get, care to keep, fear to lose.
درد به دست آوردن، مراقبت از داشته ها، ترس از دست دادن.
Better lose the saddle than the horse.
بهتر است زین را از دست بدهی تا اسب.
One wrong (or false) move can lose the whole game.
یک حرکت اشتباه (یا نادرست) می تواند کل بازی را از دست بدهد.
What you lose on the swings you gain (or get back) on the roundabouts.
آنچه را که در چرخشها از دست میدهید (یا به دست میآورید) در دوربرگردانها بدست می آورید.
What we lose in hake we shall have in herring.
آنچه از دست می دهیم باز می گردد.
Lose not time; be always employed in something useful; cut off all unnecessary actions
زمان را از دست ندهید. همیشه در کاری مفید سرگرم شوید. تمام اقدامات غیر ضروری را قطع کنید.
*** اکنون برای یادگیری بیشتر کاربردهای loose به این مثال ها توجه کنید:
Where the knot is loose the string slips.
در جایی که گره شل است، ریسمان می لغزد.
Time is we do not come loose.
زمان این است که ما شل نشویم.
One of the screws is loose.
یکی از پیچ ها شل است.
This tooth feels very loose.
احساس لق شدن این دندان بسیار زیاد است.
Loose clothing gives you greater freedom of movement.
لباس های گشاد به شما آزادی حرکت بیشتری می دهد.
Everyone knows now, thanks to his loose tongue.
اکنون همه می دانند، به لطف دهان لق او.
Check that the plug has not come loose.
بررسی کنید که دوشاخه شل نشده باشد.
The worker battened down the loose windows.
کارگر شیشه های شل را با ضربه محکم کرد.
He proposed a loose federation of small, local groups.
او یک فدراسیون آزاد از گروه های کوچک و محلی را پیشنهاد کرد.
One of the bricks feels slightly loose.
یکی از آجرها کمی شل شده است.
She brushed the loose dirt off her coat.
او خاک شل را از روی کتش پاک کرد.
She shook her hair loose.
موهایش را آزادانه تکان داد.
Loose electric wires were dangling from the wall.
سیم های برق شل از دیوار آویزان بود.
She wears loose clothes to hide her flat chest.
او لباس های گشاد می پوشد تا سینه صاف خود را پنهان کند.
She snipped at the loose threads hanging down.
او به نخ های شل آویزان ضربه زد.
There are some annoying loose ends in the plot.
چند نتیجه گیری نادقیق و آزار دهنده در طرح وجود دارد.
Loose his bonds and set him free.
بندهای او را باز کنید و او را آزاد کنید.
The television isn’t working, is there a loose connection?
تلویزیون کار نمی کند، آیا اتصال شل است؟
She often wears her hair loose.
او اغلب موهایش را باز می کند.
She scooped up handfuls of loose earth.
او مشتی خاک نرم برداشت.
مطالعه مقالات زیر پیشنهاد می شود: