اصطلاحات مربوط به تلاش، برنامه و تصمیم در انگلیسی
در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در این آموزش آکادمی زبان تات مجموعه گستردهای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با تلاش، برنامه و تصمیم در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است. در ادامه شما می توانید فهرستي از کلمات و اصطلاحات مربوط به تلاش، برنامه و تصمیم که کاربرد زیادی در آزمون آیلتس دارند را به همراه معني و مثال از آنها مطالعه کنید.
in advance
از قبل
Meaning: before sth. happens or is expected to happen
قبل از اینکه چیزی اتفاق بیافتد یا انتظار می رود که اتفاق بیفتد
EXP: If you’re coming to the party, please let me know in advance.
اگر به مهمانی می آیید، لطفاً از قبل به من اطلاع دهید.
beforehand
از قبل
Meaning: before sth. happens or is done
قبل از اینکه چیزی اتفاق بیافتد یا انجام شود
EXP: Emma had phoned beforehand to let me know she was coming.
اِما از قبل زنگ زده بود تا به من خبر دهد که می آید.
draw up a plan / a list
برنامه/ فهرستی را تهیه و تنظیم کردن
Meaning: prepare and write a plan or a list
برنامه یا فهرستی را تهیه کردن و نوشتن
EXP: The researchers drew up a list demanding new standards for future research (Cambridge IELTS 8).
محققان فهرستی تهیه کردند که استانداردهای جدیدی را برای تحقیقات آتی ایجاب میکرد (کمبریج آیلتس 8).
intend to do sth.
قصد انجام کاری را داشتن
Meaning: have a plan in sb. ‘s mind to do sth.
برنامه ای در ذهن داشتن برای انجام کاری
EXP: Paul originally intended to get involved in tourism (Cambridge 1ELTS 8).
پل در ابتدا قصد داشت به گردشگری مشغول شود (کمبریج آیلتس 8).
have one’s heart set on sth.
فکر و ذکر کسی به چیزی مشغول بودن
really want to do sth.
حقیقتاً قصد انجام کاری را داشتن
Meaning: really want sth. to happen
حقیقتاً خواستار اتفاق افتادن چیزی بودن
EXP: Cindy has her heart set on having a big house.
فکر و ذکر سیندی مشغول داشتن یک خانه بزرگ است.
make up one’s mind
تصمیم خود را گرفتن
Meaning: make a decision
تصمیم گرفتن
EXP: I’ve made up mind — I’m moving to China.
من تصمیم خود را گرفتهام – به چین نقل مکان می کنم.
have mixed feelings about sth
احساسات متضادی در مورد چیزی داشتن
Meaning: have both good and bad emotions about sth.
در مورد چیزی احساسات خوب و بد داشتن
EXP: The audiences have mixed feelings about the new film.
مخاطبان نسبت به فیلم جدید احساسات متضادی دارند.
… will determine sth
… تعیین نمودن چیزی
Meaning: control what sth. will be
کنترل کردن آنچه که روی خواهد داد
EXP: Time and money are two major factors that will determine where we travel, when and for how long.
زمان و پول دو عامل اصلی هستند که تعیین می کنند کجا، چه زمانی و چه مدت سفر کنیم.
be up in the air
پا در هوا بودن / نامشخص بودن
Meaning: be uncertain
نامطمئن بودن
EXP: Zak’s future at the company is still up in the air.
آینده زک در این شرکت هنوز نامشخص است.
is still wavering between… and…
هنوز بین… و… مردد بودن
Meaning: sb. is not certain about what to say or do
نامطمئن بودن در مورد آنچه که میخواهیم بگویم یا انجام دهیم
EXP: Maisie is still wavering between visiting her parents and going to France.
مایزی هنوز بین دیدار والدینش و رفتن به فرانسه مردد است.
convince sb. to do sth.
متقاعد کردن کسی به انجام کاری
Meaning: make sb. believe doing sth. is right
ایجاد این باور در کسی که انجام کاری درست است
EXP: By 1955 he had convinced the company to build a full-scale plant. (Cambridge IELTS 8)
در سال 1955 او شرکت را متقاعد کرد که کارخانهای تمام عیار بسازد. ( کمبریج آیلتس 8 )
has no say in sth.
حق اظهارنظر درباره چیزی نداشتن
Meaning: sb. does not have the right to be involved in a discussion about sth.
حق شرکت در بحث در مورد چیزی را نداشتن
Louie made the decision. The staff had no say in the matter.
لویی تصمیم گرفت. کارکنان حق اظهار نظر در این مورد را نداشتند.
pay off
نتیجه بخش بودن/ فایده داشتن
pay oneself
سود داشتن برای خود شخص
Meaning: (of sth. you have done) brings you benefits
(آنچه انجام داده اید) برای شما سودمند بوده
EXP: All those weeks of studying paid off.
تمام آن هفته های مطالعه کردن نتیجه داد.
bear fruit
به ثمر رسیدن
Meaning: have a successful result
نتیجه موفقیت آمیز داشتن
EXP: All your work will bear fruit in the end.
تمام کارهای شما در نهایت به ثمر خواهد رسید.
fruitful
ثمربخش
Meaning: producing good results
ایجادکننده نتایج مطلوب
EXP: It was one of the most fruitful discussions, with both sides agreeing to adopt a common policy.
این یکی از ثمربخش ترین گفتگوها بود که هر دو طرف توافق کردند سیاست مشترکی را اتخاذ کنند.
You reap what you sow.
آنچه بکارید درو می کنید.
Meaning: If you do bad things to people, bad things will happen to you.
اگر با مردم بدی کنی، اتفاقات بدی برایت خواهد افتاد.
EXP: If you treat your friends like that, of course they leave you out. You reap what you sow.
اگر با دوستان خود اینطور رفتار کنید، مطمئناً آنها شما را کنار می گذارند. هر چه بکارید همان را درو می کنید.
a golden opportunity
فرصت طلایی
Meaning: a valuable opportunity
فرصت ارزشمند
EXP: Daniel got a place at university, which gave him a golden opportunity to do research on air pollution prevention.
دانیل جایگاهی در دانشگاه به دست آورد که به او فرصت طلایی داد تا در مورد پیشگیری از آلودگی هوا تحقیق کند.
seize the opportunity
فرصت را غنیمت شمردن
Meaning: eagerly do sth. when one has the chance to
مشتاقانه انجام دادن کاری وقتی کسی شانس انجام آن را دارد
EXP: They encouraged the government to seize the opportunity to improve the pension reform.
آنها دولت را تشویق کردند تا فرصت موجود برای بهبود اصلاحات بازنشستگی را غنیمت بشمارد.
go down the drain
هدر رفتن، از بین رفتن
waste time
وقت تلف کردن
Meaning: be completely wasted
کاملاً از بین رفتن
EXP: I tried for three years to run this business but now I’m bankrupt. All my efforts went down the drain.
من سه سال تلاش کردم تا این کسب و کار را راه بیاندازم اما اکنون ورشکسته شده ام. تمام تلاش های من هدر رفت.
be in vain
بیهوده بودن، بی نتیجه بودن
EXP: We put tables and chairs out in the garden but it started to rain and all our efforts were in vain.
ما میزها و صندلی ها را در باغ گذاشتیم اما باران شروع به باریدن کرد و تمام تلاش های ما بیهوده بود.
exert oneself
جد و جهد کردن
do one’s best
نهایت تلاش خود را کردن
Meaning: use a great deal of physical or mental effort
تلاش فیزیکی یا ذهنی زیادی را به کار بستن
EXP: She’ll have to exert herself more than she does now if she wants to succeed in sales.
اگر بخواهد در فروش موفق شود، باید بیش از پیش تلاش کند
apply oneself
خود را وقف کاری کردن، پشتکار به خرج دادن، عزم خود را جزم کردن
Meaning: work very hard on sth.
خیلی سخت روی چیزی کار کردن
EXP: I’m sure you can solve the problem if you apply yourself.
من مطمئن هستم اگر عزم خود را جزم کنید می توانید مشکل را حل کنید.
come to fruition
به ثمر نشستن
become true
تحقق یافتن
Meaning: achieve the intended result
دستیابی به نتیجه مورد نظر
EXP: His idea came to fruition with an exhibition of the students’ work.
ایده او با برپایی نمایشگاهی از آثار دانش آموزان به ثمر نشست.
fall by the wayside
ناتمام ماندن/ ادامه نیافتن
EXP: Our plan fell by the wayside because they didn’t want to get involved.
برنامه ما ناتمام ماند زیرا آنها نمی خواستند در آن مشارکت کنند.
a weak link (in the chain)
حلقه ضعیف (در زنجیره)
Meaning: the weakest part of a plan
ضعیف ترین بخش یک برنامه
EXP: The weak link in the chain is the computer software that controls the entire system.
حلقه ضعیف این زنجیره ، نرم افزار کامپیوتری است که کل سیستم را کنترل می کند.
The only fly in the ointment is…
تنها اشکال کار این است که…
Meaning: the only drawback in sth. is. . .
تنها نقص کار این است که ….
EXP: The only fly in the ointment was my sister who insisted on whispering through the first half of the show.
تنها اشکال کار، خواهرم بود که اصرار داشت در نیمه اول نمایش زمزمه کند.
cut both ways
مثل شمشیر دو لبه بودن/ دو جنبه عکس داشتن
Meaning: has both positive and negative aspects
دارای جنبه های مثبت و منفی بودن
EXP: Censorship cuts both ways. It prevents people from being corrupted, but it often also prevents them from knowing what is really going on.
سانسور مثل شمشیر دو لبه است. از منحرف شدن افراد جلوگیری می کند، اما اغلب همچنین مانع از آن می شود که آن ها بدانند واقعاً چه خبر است.
a recipe for disaster
فاجعه بار، دارای عواقب ناخوشایند
Meaning: a plan that is likely to lead to bad results
برنامه ای که احتمالاً به نتایج بدی منجر می شود
EXP: They declared this plan a recipe for disaster.
آنها این برنامه را باعث و بانی مصیبت اعلام کردند.
infallible
لغزش ناپذیر
Meaning: not capable of making mistakes
قادر نبودن به اشتباه
EXP: Experts are only human. They’re not infallible.
کارشناسان صرفاً انسان هستند. آنها لغزش ناپذیر نیستند.
مطالعه مقالات زیر پیشنهاد می شود: