اصطلاحات مربوط به جرم، قانون و عدالت در انگلیسی
در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در این آموزش آکادمی زبان تات مجموعه گستردهای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با جرم، قانون و عدالت در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است. در ادامه شما می توانید فهرستي از کلمات و اصطلاحات مربوط به جرم، قانون و عدالت که کاربرد زیادی در آزمون آیلتس دارند را به همراه معني و مثال از آنها مطالعه کنید.
law-abiding citizens
شهروندان قانونمند
Meaning: people who respect and obey the law
افرادی که به قانون احترام می گذارند و از آن پیروی می کنند
EXP: The judicial system is set up to benefit law-abiding citizens.
سیستم قضایی به نفع شهروندان قانونمند راه اندازی شده است.
the judicial system
سیستم قضایی
Meaning: the system connected with the court of law, judges and their decisions
سیستم مرتبط با دادگاه، قضات و تصمیمات آنان
EXP: The UK’s judicial system is the basis of the legal system used in most Commonwealth countries.
سیستم قضایی بریتانیا مبنای سیستم حقوقی مورد استفاده در اکثر کشورهای مشترک المنافع است.
be bound by sth.
ملزم بودن به چیزی
Meaning: Have an obligation to do sth. because of a law, a rule or a promise
موظف بودن به انجام کاری به دلیل یک قانون، قاعده یا وعده
EXP: Elsewhere, in uncontrolled airspace, pilots are bound by fewer regulations. (Cambridge IELTS 8)
در جاهای دیگر، در حریم هوایی کنترل نشده، خلبانان به رعایت مقررات کمتری ملزم هستند. (کمبریج آیلتس 8)
pass new legislation
تصویب قانون جدید
Meaning: pass a new law or a set of new laws
تصویب یک قانون جدید یا مجموعه ای از قوانین جدید
EXP: Britain has passed new legislation to regulate research on human cloning.
بریتانیا قانون جدیدی را برای کنترل تحقیقات در مورد شبیه سازی انسان تصویب کرده است.
uphold an ordered society
حفظ جامعهای منظم
Meaning: keep social order and safety
حفظ نظم و امنیت اجتماعی
EXP: Some people argue that the death penalty is essential for upholding an ordered society.
برخی افراد معتقدند که مجازات اعدام برای حفظ جامعهای منظم ضروری است.
curb lawless behaviour
مهار رفتاری غیرقانونی
Meaning: stop or control illegal conduct
متوقف سازی یا کنترل رفتار غیرقانونی
EXP: The police will aim to curb lawless behaviour without using excessive force.
هدف پلیس مهار رفتار غیرقانونی بدون استفاده از زور بیش از حد خواهد بود.
be tempted into…
وسوسه شدن به …
Meaning: be persuaded to do sth. unwise or immoral
متقاعد شدن به انجام چیزی نابخردانه یا غیر اخلاقی
EXP: Those at the bottom of society may be more likely to be tempted into a life of crime as a solution to their problems.
آنهایی که در سطح پایین جامعه قرار دارند ممکن است بیشتر وسوسه شوند که به عنوان راه حلی برای مشکلاتشان وارد زندگی تبهکارانه شوند.
juvenile delinquency
بزهکاری جوانان
Meaning: crimes committed by young people
جرایمی که جوانان مرتکب می شوند
EXP: Rates of juvenile delinquency are on the rise.
میزان بزهکاری جوانان در حال افزایش است.
legal age
سن قانونی
Meaning: the age at which a person is allowed to do a particular thing or is held responsible for an action
سنی که در آن شخص مجاز به انجام کار خاصی است یا در قبال یک عمل مسئول شناخته می شود
EXP: Bethany could not get a driver’s license because she was not of legal age.
بتانی نتوانست گواهینامه رانندگی بگیرد زیرا به سن قانونی نرسیده بود.
disciplinary action
اقدام انضباطی
Meaning: action intended to punish people who do not obey rules
اقدام در نظر گرفته شده برای تنبیه افرادی که از قوانین پیروی نمی کنند
EXP: If you take things belonging to the company without permission, you will face disciplinary action. (Cambridge IELTS 8)
اگر چیزهای متعلق به شرکت را بدون اجازه بردارید، با اقدام انضباطی روبرو خواهید شد. (کمبریج آیلتس 8)
Career criminal
مجرم حرفهای
Meaning: a person who makes a living from crime
شخصی که با جرم امرار معاش می کند
EXP: The career criminal was convicted of four charges.
مجرم حرفه ای به چهار اتهام محکوم شد.
random crime
جرم غیرعمد
Meaning: unorganised crime
جرم سازمان نیافته
EXP: The father believed that his daughter was the victim of a random crime.
پدر معتقد بود که دخترش قربانی یک جرم غیرعمد شده است.
be suspicious
مشکوک بودن
Meaning: make others feel a person cannot be trusted
ایجاد این احساس در دیگران که نمی توان به یک فرد اعتماد کرد
EXP: If you see anything suspicious, you should report it to a senior employees. (Cambridge IELTS 8 )
اگر چیز مشکوکی دیدید، باید آن را به یک کارمند ارشد گزارش دهید. (کمبریج آیلتس 8)
deter sb. from doing sth.
منع کردن کسی از انجام کاری
Meaning: prevent or discourage sb. from doing sth. against the law
مانع شدن یا منصرف کردن کسی از انجام کاری که خلاف قانون است
EXP: The government is bringing in stricter laws to deter drivers from speeding.
دولت قوانین سخت گیرانه تری را برای منع رانندگان از سرعت غیرمجاز وضع می کند.
aid and abet sb.
شریک جرم کسی بودن
Meaning: help sb. to do sth. illegal
کمک به کسی برای انجام کار غیر قانونی
EXP: He was accused of aiding and abetting the offender in the commission of the crime.
وی متهم به همکاری با مجرم در ارتکاب جرم بود.
convict
محکوم
prisoner
زندانی
Meaning: a person who has been declared guilty of a crime and sent to prison
شخصی که مجرم شناخته شده و روانه زندان شده است
EXP: Prison life may bring some convicts the constant threat of violence.
زندگی در زندان ممکن است برخی از محکومان را در معرض تهدید دائمی خشونت قرار دهد.
be convicted of
محکوم شدن به
Meaning: be declared guilty of a particular crime
مجرم شناخته شدن به جرم خاصی
EXP: He has been convicted of robbery.
او محکوم به دزدی شده است.
bring sb. to justice
کسی را به دست عدالت سپردن، محاکمه کردن
Meaning: to make sb. have a trial
کسی را به پای میز محاکمه کشیدن
EXP: The people who are guilty of serious offences should be brought to justice.
افرادی که مرتکب جرایم سنگین شده اند باید محاکمه شوند.
legal proceedings
اقدامات قانونی
Meaning: the actions taken, usually in court, to settle a legal matter
اقداماتی که معمولاً در دادگاه برای حل و فصل یک موضوع حقوقی انجام می شود
EXP: Legal proceedings may be initiated for any misuse of such confidential information. (Cambridge IELTS 8)
ممکن است برای هرگونه سوء استفاده از چنین اطلاعات محرمانه ای اقدامات قانونی صورت بگیرد .(کمبریج آیلتس 8)
have proliferated
افزایش یافتن/ زیاد شدن
has appeared in large numbers
به تعداد زیاد ظاهر شدن
Meaning: have quickly increased in number or amount
به سرعت از نظر تعداد یا مقدار افزایش یافتن
EXP: Online crimes have proliferated in society during the last 5 years.
جرایم آنلاین طی 5 سال گذشته در جامعه افزایش یافته اند.
crime prevention
پیشگیری از جرم
Meaning: the act of preventing crime
عمل پیشگیری کردن از جرم
EXP: Neighbourhood watch groups have been an effective means of crime prevention.
گروه های نگهبان محله راهکاری موثر برای پیشگیری از جرم بوده اند.
Brutality
وحشیگری
cruel behaviour
رفتار بی رحمانه
Meaning: extreme violence
خشونت شدید
EXP: Seeing so much brutality may harden these young people to it.
دیدن این همه وحشیگری ممکن است این جوانان را نسبت به آن بی احساس و بیرحم کند.
fall victim to sth.
قربانی چیزی شدن
Meaning: to be hurt or damaged because of sth.
آسیب دیدن یا صدمه دیدن به دلیل چیزی
EXP: Ethan fell victim to a very rare disease.
اتان قربانی یک بیماری بسیار نادر شد.
be hopelessly addicted to…
به شدت معتاد شدن به…
spend too much time on…
زمان زیادی را صرف … کردن
Meaning: cannot stop eating or doing sth.
ناتوانی در دست کشیدن از خوردن یا انجام دادن کاری
EXP: The kid has become hopelessly addicted to horror films.
این بچه به شدت به فیلم های ترسناک معتاد شده است.
be preoccupied with…
تمام فکر و ذهن کسی به چیزی مشغول شدن
Meaning: thinking about or doing sth. too much
فکر کردن در مورد چیزی یا انجام دادن آن به میزان خیلی زیاد
EXP: He’s been preoccupied with sports, which has affected his grades.
تمام فکر و ذهن او مشغول ورزش بوده، و این موضوع بر نمرات او تأثیر گذاشته است.
online fraud
کلاهبرداری آنلاین
Internet crime
جرم اینترنتی
Meaning: getting money online by deceiving people
بدست آوردن پول بصورت آنلاین با فریب دادن مردم
EXP: It can be very expensive to be unaware of the most common online fraud activities.
ناآگاهی از رایج ترین روش های کلاهبرداری اینترنتی می تواند بسیار گران تمام شود.
white-collar crime
جرم یقه سفید / جرم اداری
Meaning: crime committed by people who work in offices
جرمی که افراد شاغل در ادارات مرتکب میشوند
EXP: White-collar crimes are not victimless. They can destroy companies or cost investors millions of dollars.
جرایم اداری بدون قربانی نیستند. آنها می توانند شرکت ها را نابود کنند یا میلیون ها دلار برای سرمایهگذاران هزینه داشته باشند.
harden sb. against society
خشن/ بی عاطفه کردن کسی نسبت به جامعه
Meaning: make sb. hold a grudge against others
ایجاد کینه در کسی نسبت به دیگران
EXP: Jail terms may harden a convict against society as a result of the brutalising treatment he/she receives.
دوران حبس ممکن است محکوم را در نتیجه رفتار وحشیانه ای که با او می شود نسبت به جامعه خشن نماید.
domestic violence
خشونت خانگی
Meaning: violence that takes place in the home between family members
خشونتی که در خانه بین اعضای خانواده رخ می دهد
EXP: Domestic violence is violence that happens between family members in home.
خشونت خانگی خشونتی است که بین اعضای خانواده در خانه اتفاق می افتد.
vandalism
تخریب اموال عمومی
Meaning: the act of deliberately damaging or destroying things, especially public property
عمل صدمه زدن یا تخریب عمدی اشیا به ویژه اموال عمومی
EXP: Vandalism is a major problem in this school.
تخریب اموال عمومی مشکل اصلی این مدرسه است.
stand trial
محاکمه شدن
Meaning: be brought to a court of law to have one’s case examined and judged
برای پرس و جو و قضاوت به دادگاه آورده شدن
EXP: The team will stand trial for illegal border-crossing.
این تیم به دلیل عبور غیرقانونی از مرز محاکمه خواهد شد.
be charged with…
متهم شدن به …
Meaning: be accused of…
متهم شدن به …
EXP: He was charged with using the company’s money for his own purposes.
او متهم به استفاده از پول شرکت برای اهداف شخصی خود شد.
repeat offender
مجرم سابقهدار
Meaning: a person who repeats an offence
شخصی که یک جرم را تکرار می کند
EXP: The repeat offender was sentenced to a harsher punishment for his second crime.
مجرم سابقهدار برای جرم دومش به مجازات شدیدتری محکوم شد.
rehabilitate prisoners
بازپروری زندانیان
Meaning: help sb. to live a healthy or useful life again
کمک به کسی تا دوباره زندگی سالم یا مفیدی داشته باشد
EXP: The prison service should try to rehabilitate prisoners so that they can lead normal lives when they leave prison.
گذراندن حبس باید با این هدف باشد که زندانیان را بازپروری کند تا در هنگام خروج از زندان بتوانند زندگی عادی داشته باشند.
pickpocket
جیب بر
Meaning: a person who steals things from people’s pockets
کسی که چیزهایی را از جیب مردم می دزدد
EXP: I had my wallet stolen by a pickpocket this morning.
امروز صبح یک جیب بر کیف پولم را دزدید.
property crime
جرایم مربوط به سرقت اموال
Meaning: theft, shoplifting or burglary
دزدی، بلند کردن جنس از مغازه یا سرقت
EXP: This part of town has been plagued with property crimes for years.
این بخش از شهر سالهاست که با جرایم مربوط به سرقت اموال دست به گریبان بوده است.
a scam
کلاهبرداری
Meaning: a dishonest way to get money
روشی متقلبانه برای بدست آوردن پول
EXP: Retired people are often the victims of marketing scams.
بازنشستگان اغلب قربانی کلاهبرداری های بازاریابی می شوند.
crack down on sth.
سخت گیری بیشتری اعمال کردن
Meaning: deal with illegal behaviour in a more severe way
برخورد شدیدتر با رفتار غیرقانونی
EXP: The police are cracking down on illegal parking.
پلیس در حال برخورد شدید با پارک غیرقانونی است.
stamp out sth.
سرکوب کردن/ ریشه کن کردن چیزی، مقابله با چیزی
Meaning: prevent sth. bad from continuing
جلوگیری از ادامه یافتن یک چیز نامطلوب
EXP: A variety of measures were taken by the government to stamp out bird flu.
دولت اقدامات مختلفی برای مقابله با آنفولانزای پرندگان انجام داد.
مطالعه مقالات زیر پیشنهاد می شود: