اصطلاحات مربوط به راه حل ها در انگلیسی
در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در این آموزش آکادمی زبان تات مجموعه گستردهای از اصطلاحات کاربردی مربوط به راه حل ها در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است. در ادامه شما می توانید فهرستي از کلمات و اصطلاحات مربوط به راه حل ها که کاربرد زیادی در آزمون آیلتس دارند را به همراه معني و مثال از آنها مطالعه کنید.
pave the way for sth.
هموار کردن راه برای چیزی
do the preparation for
آماده سازی برای
Meaning: to create a situation that makes it easier for sth. to happen
ایجاد موقعیتی که اتفاق افتادن چیزی را آسان تر کند
EXP: Scientists hope the data from this expedition will pave the way for a more detailed exploration of Mars.
دانشمندان امیدوارند داده های حاصل از این سفر علمی راه را برای اکتشاف دقیق تر مریخ هموار کند.
lay the groundwork for sth.
زمینه را برای چیزی فراهم کردن
Meaning: to do what is necessary before process can begin
انجام دادن آنچه که قبل از شروع فرآیند لازم است
EXP: The committee will meet today to lay the groundwork for talks next month.
این کمیته امروز تشکیل جلسه خواهد داد تا زمینه را برای مذاکرات در ماه آینده فراهم کند.
stumbling block
مانع/ سد راه
Meaning: a difficulty that prevents progress
مشکلی که مانع پیشرفت می شود
EXP: However, there is still a big stumbling block. (Cambridge IELTS 8 )
با این حال، هنوز یک مانع بزرگ وجود دارد. (کمبریج آیلتس 8)
preventative measures
اقدامات پیشگیرانه
Meaning: actions that are intended to prevent sth.
اقداماتی که برای جلوگیری از چیزی در نظر گرفته می شوند
EXP: These people argue that a large proportion of a country’s health budget should be spent on health education and preventative measures.
این افراد معتقدند که بخش زیادی از بودجه سلامت یک کشور باید صرف آموزش بهداشت و اقدامات پیشگیرانه شود.
take precautions against sth.
اقدامات احتیاطی در مقابله با چیزی
Meaning: take actions in order to prevent sth.
اقداماتی را به منظور جلوگیری از چیزی انجام دادن
EXP: The same rules and precautions apply to a credit card used as a cash card. (Cambridge IELTS 8)
همان قوانین و اقدامات احتیاطی در مورد کارت اعتباری که به عنوان کارت نقدی بکار می رود اعمال می شود. (کمبریج آیلتس 8)
ensure sth.
تضمین کردن چیزی
Meaning: make certain that sth. happens
اطمینان بدست آوردن از اینکه چیزی اتفاق می افتد
EXP: To ensure the highest quality, inspection takes place at every stage.
برای تضمین بالاترین کیفیت، بازرسی در هر مرحله انجام می شود.
The end justifies the means.
هدف وسیله را توجیه می کند.
Meaning: in order to accomplish an important aim, it is acceptable to do sth. bad
برای تحقق یک هدف مهم، انجام کاری نامطلوب قابل قبول است
EXP: In reality, the end does not necessarily justify the means.
در واقع، هدف لزوماً وسیله را توجیه نمی کند.
well-intentioned
خیرخواهانه/ از روی حسن نیت
Meaning: wanting to have good effects, but often having bad effects instead
مایل به داشتن اثرات خوب، اما در عوض اغلب اثرات بد داشتن
EXP: Well-intentioned development projects can have unexpected effects on the environment.
پروژه های توسعه خیرخواهانه می توانند اثرات غیرمنتظره ای بر محیط زیست داشته باشند.
be a necessary evil
امر اجتناب ناپذیر
Meaning: be something that you do not like but that cannot be avoided
چیزی که دوست ندارید اما نمی توانید از آن اجتناب کنید
EXP: They claim that getting a home mortgage is a necessary evil these days.
آنها مدعی هستند که گرفتن وام مسکن این روزها یک امر اجتناب ناپذیر است.
the lesser of two evils
انتخاب بین بد و بدتر
Meaning: the less unpleasant or harmful of two possible choices
گزینه کمتر ناخوشایند یا زیانبار از بین دو انتخاب ممکن
EXP: Try to choose the lesser of two evils when you don’t like either of the candidates.
زمانی که هیچ یک از نامزدها را دوست ندارید، سعی کنید بین بد و بدتر، بد را انتخاب کنید.
adopt a wait-and-see attitude
نگرش منتظر ماندن و دیدن / اتخاذ رویکردی منفعلانه
Meaning: will just wait and see what will happen
صرفاً صبر کردن و در انتظار حوادث بودن
EXP: No firm decision will be made until next month so we’ll have to wait and see.
تا ماه آینده تصمیم قطعی گرفته نخواهد شد پس باید منتظر بمانیم و ببینیم.
take immediate action
فوراً اقدام کردن
Meaning: do sth. without delay
چیزی را بدون تاخیر انجام دادن
EXP: We need to take immediate action before it is too late.
باید قبل از اینکه خیلی دیر شود فوراً اقدام کنیم.
add fuel to the fire
به آتش دامن زدن/ اوضاع را وخیم تر کردن
make a bad situation worse
وضعیت بد را بدتر کردن
Meaning: make a bad situation even worse
وضعیت بد را حتی بدتر کردن
EXP: His words only added fuel to the fire. The lady became furious.
سخنان او فقط اوضاع را وخیم تر کرد. آن خانم عصبانی شد.
aggravate sth.
تشدید کردن چیزی
exacerbate sth.
وخیم تر کردن چیزی
Meaning: make a bad situation become worse
وضعیت بد را بدتر کردن
EXP: Attempts to restrict parking in the city centre have further aggravated the problem of traffic congestion.
تلاش برای محدود کردن پارکینگ در مرکز شهر مشکل تراکم ترافیک را تشدید کرده است.
be barking up the wrong tree
سوراخ دعا را گم کردن/ راه را اشتباه رفتن/ تلاش بیهوده کردن
Meaning: be wrong about the way to achieve sth.
در مورد راه رسیدن به چیزی اشتباه کردن
EXP: New evidence suggests that we’ve been barking up the wrong tree in our search for a cure for the disease.
شواهد جدید نشان می دهد که ما در جستجوی درمانی برای این بیماری، راه را اشتباه رفته ایم.
a misguided plan
برنامهای نادرست/ طرح اشتباه
Meaning: a plan based on bad judgment or wrong information
برنامه ای مبتنی بر قضاوت نادرست یا اطلاعات اشتباه
EXP: The company blamed the shrinking profit on a misguided investment plan.
این شرکت کاهش سود را ناشی از یک برنامه سرمایه گذاری نادرست می دانست.
a feasible alternative to…
جایگزین عملی برای …
another choice
گزینه ای دیگر/ انتخاب دیگری
Meaning: sth. that offers another possibility of choice
چیزی که امکان انتخاب دیگری را فراهم می آورد
EXP: Some people claim that there is still no practically feasible alternative to using animals for food and clothing.
برخی از افراد ادعا می کنند که هنوز هیچ جایگزین عملاً امکانپذیری برای استفاده از حیوانات به عنوان غذا و لباس وجود ندارد.
a viable alternative to…
جایگزینی مناسب برای …
Meaning: another practical option
یک گزینه عملی دیگر
EXP: They consider it a viable alternative to the present system of welfare benefits.
آنها آن را جایگزینی مناسب برای مزایای سامانه رفاهی فعلی میدانند.
the last resort
آخرین راه چاره
the only choice left
تنها گزینه باقی مانده
Meaning: sth. that you will do only after trying everything else
کاری که تنها پس از امتحان کردن هر کار دیگری انجام خواهید داد
EXP: As a last resort, you can take your case to court. (Cambridge IELTS 8)
به عنوان آخرین راه چاره، می توانید پرونده خود را به دادگاه ببرید. (کمبریج آیلتس 8).
have no option but to do sth.
راهی (چارهای) جز انجام کاری نداشتن
Meaning: have no choice but to do sth.
چاره ای جز انجام کاری نداشتن
EXP: Teenage mothers often have no option but to live with their parents.
مادران نوجوان اغلب راهی جز زندگی با والدین خود ندارند.
It’s about time…
زمانش فرا رسیده است…
Meaning: something should be done soon because it is already past the time when it should have been done
کاری باید به زودی انجام شود زیرا از زمانی که باید انجام می شد گذشته است
EXP: It’s about time we gave our teachers a degree of respect.
زمان آن فرا رسیده است که به معلمان خود احترام بگذاریم.
It’s high time…
وقت آن است که…
Meaning: something should be done immediately because it is already past the time when it should have been done
کاری باید فورا انجام شود زیرا از زمانی که باید انجام می شد گذشته است
EXP: It’s high time the Wall Street bankers came back to planet Earth.
وقت آن است که بانکداران وال استریت چشم خود را باز کنند.
tackle a problem
اقدام برای حل مشکلی
solve a problem
مشکلی را حل کردن
Meaning: deal with a problem
مشکلی را حل و فصل کردن
EXP: They proposed a new initiative to tackle the shortage of teachers.
آنها ابتکار جدیدی را برای حل کمبود معلمان پیشنهاد کردند.
overcome an obstacle
غلبه بر یک مانع
Meaning: succeed in dealing with sth. difficult
موفقیت در برخورد با مسئله ای دشوار
EXP: If you want to overcome an obstacle, make sure you don’t get sidetracked.
اگر می خواهید بر مانعی غلبه کنید، اطمینان حاصل کنید که از آن منحرف نمی شوید.
a desirable ideal rather than an achievable reality
یک ایده آل مطلوب به جای یک واقعیت دست یافتنی
Meaning: an unrealistic ideal
یک ایده آل غیر واقعی
EXP: Complete equality in classrooms still remains a desirable ideal rather than an achievable reality.
برابری کامل در کلاسهای درس همچنان یک ایدهآل مطلوب است تا یک واقعیت قابل دستیابی.
In reality,…
در حقیقت، …
Meaning: in fact, in actuality
در واقع، در حقیقت
EXP: This teaching method is good in theory, but not in reality.
این روش تدریس به لحاظ نظری خوب است، اما در حقیقت نه.
مطالعه مقالات زیر پیشنهاد می شود: