اصطلاحات مربوط به سلامتی در انگلیسی
در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در این آموزش آکادمی زبان تات مجموعه گستردهای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با سلامتی در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است. در ادامه شما می توانید فهرستي از کلمات و اصطلاحات مربوط به سلامتی که کاربرد زیادی در آزمون آیلتس دارند را به همراه معني و مثال از آنها مطالعه کنید.
be health-conscious
مراقب سلامتی بودن
Meaning: be concerned about nutrition and healthy eating habits
نگران تغذیه و عادات غذایی سالم بودن
EXP: People generally believe that women are more health-conscious than men.
عموماً مردم بر این باورند که زنان بیشتر از مردان مراقب سلامتی خود هستند.
an allergy to sth.
آلرژی/ حساسیت به چیزی
Meaning: a medical condition in which a person feels uncomfortable because of something he/she eats , breathes or touches
یک وضعیت پزشکی که در آن شخصی به دلیل چیزی که می خورد، تنفس می کند یا لمس می نماید احساس ناراحتی می کند
EXP: Grant Freeman says that if Asian honey bees got into Australia, they could be used for the study of allergies. (Cambridge IELTS 8)
گرانت فریمن میگوید که اگر زنبورهای عسل آسیایی وارد استرالیا شوند، میتوان از آنها برای مطالعه آلرژی استفاده کرد. (کمبریج آیلتس 8)
restrain from doing sth.
خودداری از انجام کاری
do not allow oneself to do sth.
به خود اجازه انجام کاری را ندادن
Meaning: not let yourself do sth.
به خودتان اجازه انجام کاری را ندهید
EXP: In Britain, people are asked to restrain from smoking in a range of public places.
در بریتانیا، از افراد خواسته می شود که از استعمال دخانیات در شماری از مکان های عمومی خودداری کنند.
immunise sb. against sth.
ایمن سازی کسی در برابر چیزی
Meaning: protect sb. against a particular disease or infection by injection
محافظت از کسی در برابر یک بیماری یا عفونت خاص به واسطه تزریق
EXP: Some people argue that parents have an obligation to immunise their children against common childhood diseases.
برخی افراد معتقدند که والدین موظفند فرزندان خود را در برابر بیماری های رایج دوران کودکی ایمن کنند.
immune system
سیستم ایمنی بدن
Meaning: a system in your body which produces special substances to fight against diseases
سیستمی در بدن شما که مواد خاصی را برای مبارزه با بیماری ها تولید می کند
EXP: Eating fresh vegetables is a natural way of boosting our immune system.
خوردن سبزیجات تازه یک روش طبیعی برای تقویت سیستم ایمنی بدن است.
medical treatment
درمان (پزشکی )
Meaning: the process of providing medical care
فرایند ارائه مراقبت های پزشکی
EXP: A student who requires medical treatment has lost his/her travel insurance card .(Cambridge IELTS 8)
دانشجویی که نیاز به درمان دارد، کارت بیمه مسافرتی خود را گم کرده است. (کمبریج آیلتس 8)
eye strain
خستگی چشم
Meaning: fatigue of the eyes
خستگی چشمها
EXP: More than 70 percent of computer users have experienced eye strain.
بیش از 70 درصد از کاربران کامپیوتر خستگی چشم را تجربه کرده اند.
blood circulation
گردش خون
Meaning: the continuous movement of blood around your body
حرکت مداوم خون در کل بدن شما
EXP: Exercise will improve your blood circulation.
ورزش گردش خون شما را بهبود می بخشد.
feel invigorated
احساس نشاط کردن
Meaning: feel focused and full of energy
متمرکز و پر از انرژی بودن
EXP: My friends and I felt invigorated by our walk.
من و دوستانم با پیاده روی احساس نشاط کردیم.
chronic disease
بیماری مزمن
Meaning: a disease that continues for a long time
بیماری که برای مدت طولانی ادامه دارد
EXP: Lucy has been suffering from this chronic disease for years.
لوسی سالهاست که از این بیماری مزمن رنج می برد.
take out insurance
قرارداد بیمه بستن/ خود را بیمه کردن
Meaning: pay an insurance company an amount of money so that they will give you money if you are ill
پرداخت مبلغی به شرکت بیمه تا در صورت بیماری به شما پول بدهند
EXP: Students will have to take out insurance to cover the costs of all visits to doctors and other non-emergency medical situations (Cambridge IELTS 8).
دانشآموزان باید برای پوشش دادن هزینههای تمام مراجعات به پزشکان و سایر موقعیتهای پزشکی غیر اورژانسی خود را بیمه کنند (کمبریج آیلتس 8).
contract a disease
ابتلا به بیماری
develop a disease
دچار بیماری شدن
Meaning: begin to have an illness
شروع بیماری
EXP: He contracted the disease while he was travelling.
او در حین سفر به این بیماری مبتلا شد.
an epidemic
بیماری همه گیر
Meaning: a great number of cases of a disease occurring at the same time
تعداد زیادی از موارد یک بیماری که همزمان رخ می دهد
EXP: The H1N1 epidemic was controlled and didn’t have much impact on the country’s economy.
همه گیری H1N1 کنترل شد و تأثیر زیادی بر اقتصاد کشور نداشت.
remedy
درمان
Meaning: a cure for pain or a minor illness
معالجه درد یا بیماری جزئی
EXP: What is remarkable is that so many of the claims made for some of these remedies have since been found to have at least some basis in fact (Cambridge IELTS 8).
موضوع قابل توجه این است که تاکنون مشخص شده است که بسیاری از ادعاهای مطرح شده در مورد برخی از این درمان ها حداقل پایه و اساسی واقعی دارند (کمبریج آیلتس 8).
get a clean bill of health
گرفتن گواهی سلامت پزشکی
Meaning: be told that you are healthy after being examined by a doctor
بعد از معاینه پزشک به شما گفته شود که سالم هستید
EXP: Johnny will have to stay at home until the doctor gives him a clean bill of health.
جانی باید تا زمانی که دکتر به او گواهی سلامت پزشکی بدهد در خانه بماند.
feel under the weather
ناخوش احوال بودن
Meaning: fell a bit sick or ill
کمی کسالت داشتن یا بیمار شدن
EXP: I’m feeling a little under the weather — I guess I’ve caught a cold.
من کمی ناخوش احوالم – حدس می زنم سرما خورده ام.
high cholesterol
کلسترول بالا
Meaning: the presence of a high level of a fatty substance in the blood
وجود سطح بالایی از ماده چرب در خون
EXP: A high cholesterol level may put a person at risk of a heart attack or stroke.
سطح بالای کلسترول ممکن است فرد را در معرض خطر حمله قلبی یا سکته مغزی قرار دهد.
high blood pressure
فشار خون بالا
Meaning: a serious condition that may lead to heart disease or stroke
یک وضعیت جدی که ممکن است منجر به بیماری قلبی یا سکته مغزی شود
EXP: There is evidence indicating that genetic factors play a crucial role in high blood pressure.
شواهدی وجود دارد که نشان می دهد عوامل ژنتیکی نقش مهمی در فشار خون بالا دارند.
be deficient in…
کمبود … را داشتن
Meaning: not have enough of something that is necessary
به اندازه کافی نداشتن چیزی که لازم است
EXP: These children tend to eat food that is deficient in iron.
این کودکان تمایل به خوردن خوراکی هایی دارند که آهن کمی دارند.
be rich in…
سرشار بودن از…….
Meaning: contain a lot of a certain desirable thing
داشتن مقدار زیادی از یک ماده مطلوب خاص
EXP: Food rich in calcium is especially beneficial for growing children.
غذای سرشار از کلسیم خصوصاً برای کودکان در حال رشد مفید است.
مطالعه مقالات زیر پیشنهاد می شود: