اصطلاحات مربوط به دوران کودکی در انگلیسی
در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در این آموزش آکادمی زبان تات مجموعه گستردهای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با دوران کودکی در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است. در ادامه شما می توانید فهرستي از کلمات و اصطلاحات مربوط به دوران کودکی که کاربرد زیادی در آزمون آیلتس دارند را به همراه معني و مثال از آنها مطالعه کنید.
have fond memories/recollections of sth.
خاطرات خوشی از چیزی داشتن
have sweet memories of…
خاطرات شیرینی از … داشتن
Meaning: remember sth. with great pleasure
به یاد آوردن چیزی با لذت زیاد
EXP: Most of us have fond memories/ recollections of our childhoods.
بسیاری از ما خاطرات خوشی از دوران کودکی خود داریم.
be estranged from sb.
دیر به دیر دیدن کسی/ بیگانه بودن با کسی
Meaning: not seeing friends or relatives very often
زیاد ندیدن دوستان یا اقوام
EXP: It is sad to see some grown-up children estranged from their parents.
غم انگیز است که می بینیم برخی از کودکان بالغ والدین خود را دیر به دیر می بینند.
leave a bad taste in one’s mouth
خاطره تلخی برای کسی به جا گذاشتن
Meaning: feel upset as a result of experiencing sth. unpleasant
احساس ناراحتی در نتیجه تجربه چیزی ناخوشایند
EXP: The way that teacher spoke to the kids left a bad taste in my mouth.
نحوه صحبت کردن آن معلم با بچه ها خاطره تلخی برای من به جا گذاشت.
love and devotion
عشق و ارادت
care and love
مراقبت و عشق
Meaning: loyalty and love or care for sb. or sth.
وفاداری و عشق یا مراقبت از کسی یا چیزی
EXP: Sometimes a pet can provide a person with a new focus for his/her love and devotion.
گاهی اوقات یک حیوان خانگی می تواند کانون جدیدی از عشق و ارادت را برای یک فرد فراهم آورد.
the apple of one’s eye
نور چشمی
Meaning: the person who someone loves most
کسی که یک فرد بیش از همه او را دوست دارد
EXP: Tim’s son is the apple of his eye.
پسر تیم نور چشمی اوست.
bring up
بزرگ کردن/ پروراندن/ تربیت کردن
Meaning: take care of a person until he/she is completely grown
مراقبت کردن از فردی تا زمانی که کاملا بزرگ شود
EXP: Children should be brought up to respect the law.
بچه ها باید طوری تربیت شوند که به قانون احترام بگذارند.
raise sb.
بارآوردن / بزرگ کردن کسی
Meaning: take care of a person until he/she is grown up
مراقبت کردن از فردی تا زمانی که بزرگ شود
EXP: Some people claim that children with both parents raising them are far less likely to end up in jail than those raised by mothers alone.
برخی افراد ادعا میکنند که احتمال زندانی شدن کودکانی که هر دو والدین آنها را بزرگ کرده اند بسیار کمتر از کودکانی است که تنها توسط مادر بزرگ شدهاند.
child-rearing
پرورش کودک
Meaning: looking after a child until he/she is fully grown
مراقبت از کودک تا زمانی که او کاملا بزرگ شود
EXP: Child-rearing can be a difficult yet rewarding responsibility.
پرورش کودک می تواند مسئولیتی دشوار و در عین حال ارزشمند باشد.
maternal instinct
غریزه مادری
Meaning: a woman’s natural tendency to behave like a mother
گرایش طبیعی یک زن به داشتن رفتاری مادرانه
EXP: It is generally believed that women have maternal instincts that somehow make them better parents than fathers are.
عموماً اعتقاد بر این است که زنان دارای غرایز مادرانه هستند که به نوعی باعث می شود آنها والدین بهتری نسبت به پدران باشند.
nurturing instinct
غریزه مراقبت
Meaning: feelings typical of a caring mother
احساسات معمول یک مادر دلسوز
EXP: Some people believe that the nurturing instinct can shape women’s careers.
برخی افراد بر این باورند که غریزه مراقبت می تواند مسیر زندگی زنان را شکل دهد.
مطالعه مقالات زیر پیشنهاد می شود: