اسمها:
رایجترین پیشوندهای اسمسازی که در زبان انگلیسی استفاده میشود «co-» و «sub» است. رایجترین پسوندها نیز «-tion»، «-ity»، «-er»، «-ness»، «-ism»، «-ment»، «-ant»، «-ship»، «-age»، «-ery». اما رایجترین وند اسمساز در انگلیسی «-tion» است.
«پیشوند + اسم = اسم»
مثال | معنی | پیشوند |
anticlimax, antidote, antithesis
ضد اوج، پادزهر، ضد و نقیض | ضد/ متضاد | Anti- |
autobiography, automobile
زندگی نامه خود، خودرو | خود … | Auto- |
bilingualism, biculturalism, bi-metalism
دوزبانگی، دوفرهنگی، دو فلزی | دوعدد | Bi- |
co-founder, co-owner, co-descendant
هم بنیانگذار، هم مالک، هم نسل | با همدیگر | Co- |
counter-argument, counter-example, counter-proposal
استدلال متقابل، مثال متقابل، مخالف پیشنهاد | مخالف/ متقابل | Counter- |
discomfort, dislike
ناراحتی، دوست نداشتن | متضاد | Dis- |
ex-chairman, ex-hunter
رئیس سابق، شکارچی سابق | سابق | Ex- |
hyperinflation, hypersurface
ابر تورم، ابر سطحی | مفرط/ ابر | Hyper- |
inattention, incoherence, incompatibility
بی توجهی، عدم انسجام، ناسازگاری | متضاد | In- |
inpatient
بستری | درون | In- |
interaction, inter-change, interference
تعامل، تغییر متقابل، تداخل | میانه | Inter- |
Kilobyte
کیلوبایت | هزار/ کیلو | Kilo- |
malfunction, maltreatment, malnutrition
سوء عملکرد، بدرفتاری، سوء تغذیه | بد/ سوء | Mal- |
Megabyte
مگابایت | میلیون/ مگا | Mega- |
misconduct, misdeed, mismanagement
بد رفتاری، سوء رفتار، سوء مدیریت | اشتباه/ بد/ غلط | Mis- |
mini-publication, mini-theory
مینی انتشارات، مینی تئوری | کوچک/ مینی | Mini- |
monosyllable, monograph, monogamy
تک هجا، تک هجایی، تک همسری | تک | Mono |
neo-colonialism, neo-impressionism
استعمار نو، نئو امپرسیونیسم | جدید | Neo- |
Outbuilding
ساخت و ساز | جدا | Out- |
Polysyllable
چند هجایی/ چندبخشی | چند | Poly- |
pseudo-expert
شبه کارشناس | غلط/ شبه | Pseudo- |
re-organisation, re-assessment, re-examination
سازماندهی مجدد، ارزیابی مجدد، بررسی مجدد | دوباره/ تکرار/ مجدد | Re- |
semicircle, semi-darkness
نیم دایره، نیمه تاریکی | نیمه | Semi- |
subset, subdivision
زیر مجموعه، زیرمجموعه | زیر | Sub- |
superset, superimposition, superpowers
ابرمجموعه، انطباق، ابرقدرت | بیشتر/ بالای … | Super- |
Surtax
مازاد مالیات | فرا/ بیشتر/ مازاد | Sur- |
Telecommunications
مخابرات | دور | Tele- |
Tripartism
سه جانبه گرایی | سه | Tri- |
Ultrasound
سونوگرافی | فراتر | Ultra- |
underpayment, under-development, undergraduate
کم پرداختی، توسعه نیافتگی، دوره کارشناسی | پایین، خیلی کم | Under- |
vice-president
معاون رئيس جمهور | قائم مقام | Vice- |
extra-curricular
فوق برنامه | بیرون/ فوق | Extra- |
Homosexual
همجنسگرا | یکی/ مشابه | Homo- |
Midwinter
نیمه زمستان | نیمه | Mid- |
Omnivore
همه چیز خوار | همه | Omni- |
Decathlon
ده گانه | ده برابر چیزی | Deca- |
Gigawatt
گیگاوات | یک میلیارد برابر چیزی | Giga- |
Decilitre
دسی لیتر | یک دهم چیزی | Deci- |
Centimetre
سانتی متر | یک صدم چیزی | Centi- |
Millimetre
میلی متر | یک هزارم چیزی | Milli- |
micro-organism
میکروارگانیسم/ ریز اندامگان | یکی میلیون چیزی (همچنین به معنای بسیار کوچک است) | Micro- |
«پسوند + فعل = اسم»
مثال | معنی | پسوند |
alteration, demonstration
expansion, inclusion, admissionتغییر، تظاهرات بسط، شمول، پذیرش | فعالیت/ نمونۀ … | -tion
-sion |
advertiser, driver
computer, silencerتبلیغ کننده، راننده | شغل/ کاری که شخص یا چیزی انجام میدهد | -er |
development, punishment, unemployment
توسعه، مجازات، بیکاری
| فعالیت/ نمونۀ … | -ment |
assistant, consultant
student
دستیار، مشاور
دانشجو (دانشآموز)
| شغل/ کاری که شخص انجام میدهد | -ant
-ent |
breakage, wastage, package
شکستگی، هدر رفتن، بسته بندی
| فعالیت/ نتیجۀ … | -age |
denial, proposal, refusal, dismissal
انکار، پیشنهاد، امتناع، اخراج
| فعالیت/ نتیجۀ … | -al |
preference, dependence, interference
attendance, acceptance, endurance
ترجیح، وابستگی، دخالت
حضور، پذیرش، استقامت
| فعالیت/ نتیجۀ … | -ence
-ance |
bribery, robbery, misery
refinery, bakery
رشوه، دزدی، بدبختی
پالایشگاه، نانوایی
| فعالیت/ نمونۀ …/ مکان … | -ery/-ry |
acting, showing, eating, cherishing, memorizing
بازیگری، نشان دادن، خوردن، گرامی داشتن، حفظ کردن
| بیانگر یک عمل، یک ماده یا یک مصدر است | -ing |
«پسوند + اسم = اسم»
مثال | معنی | پسوند |
astronomer, geographer
ستاره شناس، جغرافی دان
| شغل | -er |
Marxism, Maoism, Thatcherism
مارکسیسم، مائوئیسم، تاچریسم
| مکتب … | -ism |
friendship, citizenship, leadership
دوستی، شهروندی، رهبری
| حالت … | -ship |
baggage, plumage
چمدان، پر
| مجموعۀ … | -age |
colleagues, studies, vehicles
همکاران، مطالعات، وسایل نقلیه
| جمع کلمات | -s/ -es |
«پسوند + صفت = اسم»
مثال | پسوند | معنی |
ability, similarity, responsibility, curiosity
توانایی، شباهت، مسئولیت، کنجکاوی
| -ity | حالت یا کیفیت وجود |
darkness, preparedness, consciousness
تاریکی، آمادگی، آگاهی
| -ness | حالت یا کیفیت وجود |
urgency, efficiency, frequency
فوریت، کارایی، فرکانس
| -cy | حالت یا کیفیت وجود |
صفات:
صفات بسیاری با استفاده از «انواع کلمه + پسوند» ساخته میشوند. صفات همچنین ممکن است با استفاده از صفات دیگر نیز ساخته شوند؛ به ویژه با استفاده از پیشوندهای منفی (un-, in- and non-).
رایجترین پسوندهای صفتساز به این صورت هستند: -al, -ent, -ive, -ous, -ful, -less
«پسوند + فعل/ اسم = صفت»
مثال | پسوند |
central, political, national, optional, professional
مرکزی، سیاسی، ملی، اختیاری، حرفه ای
| -al |
different, dependent, excellent
متفاوت، وابسته، عالی
| -ent |
attractive, effective, imaginative, repetitive
جذاب، موثر، تخیلی، تکراری
| -ive |
continuous, dangerous, famous
مستمر، خطرناک، معروف
| -ous |
beautiful, peaceful, careful
زیبا، آرام، مراقب
| -ful |
endless, homeless, careless, thoughtless
بی پایان، بی خانمان، بی خیال، بی فکر
| -less |
drinkable, countable, avoidable
قابل نوشیدن، قابل شمارش، قابل اجتناب
| -able |
hourly, weekly, monthly, stately
ساعتی، هفتگی، ماهانه، باشکوه
| -ly |
Iranian, Canadian
ایرانی، کانادایی
| -ian |
Selfish
خود شیفته
| -ish |
«پسوند + صفت = صفت»
مثال | پسوند | معنی |
bigger, stronger, sharper, taller
بزرگتر، قوی تر، تیزتر، بلندتر
| -er | صفت تفضیلیساز |
strongest, tiniest, tallest, bravest
قوی ترین، ریزترین، بلندترین، شجاع ترین
| -est | صفت عالیساز |
reversible, terrible
برگشت پذیر، وحشتناک
| -ible | صفتساز |
Energetic
پرانرژی
| -ic | صفتساز |
Methodical
روشمند
| -ical | صفتساز |
«پیشوند منفیساز + صفت = صفت»
مثال | پیشوند |
unfortunate, uncomfortable, unjust
تاسف، ناراحت کننده، ناعادلانه
| Un- |
immature, impatient, improbable, inconvenient, irreplaceable, illegal
نابالغ، بی حوصله، غیر محتمل، ناخوشایند، غیر قابل تعویض، غیرقانونی
| Im-/in-/ir-/il- |
non-fiction, non-political, non-neutral
غیر داستانی، غیر سیاسی، غیر خنثی
| Non- |
disloyal, dissimilar, dishonest
بی وفا، بی شباهت، ناصادق
| Dis- |
قیدها:
«پسوند -ly + صفت = قید»
پسوند | مثال |
-ly | eerily, happily, lazily
ترسناک، خوشحال، تنبل |
«پسوند + اسم = قید»
مثال | پسوند |
Clockwise
ساعت گرد | -wise |
Northward
به سمت شمال | -ward |
گاهی اوقات صفات ترکیبی از پیشوند و پسوند هستند.
مثلا:
صفت:
uncomfortable, unavoidable, unimaginative, inactive, semi-circular
ناخوشایند، اجتناب ناپذیر، بیخیال، غیرفعال، نیمدایرهای
اسم:
disappointment, misinformation, reformulation
ناامیدی، اطلاعات غلط، فرمول مجدد
واژهسازی یا word formation
در انگلیسی نوشتاری رسمی از اسمها بیشتر از افعال استفاده میکنند. به عنوان مثال، judgement به جای judge، development به جای develop، admiration به جای admire.
مثال:
There appeared to be evidence of differential treatment of children.
به نظر میرسد شواهدی از رفتار متفاوت با کودکان وجود دارد.
This is reflected in our admiration for people who have made something of their lives, sometimes against great odds, and in our somewhat disappointed judgment of those who merely drift through life.
این در تحسین ما نسبت به افرادی که در زندگی خود چیزی را ساختهاند، گاهی بر خلاف شانسهای بزرگ، و در قضاوت تا حدی ناامیدکننده ما در مورد کسانی که صرفاً در زندگی سرگردان هستند، منعکس میشود.
All airfields in the country would be nationalised, and the government would continue with the development of new aircraft as recommended by the Brabazon Committee.
تمام فرودگاههای کشور ملی میشوند و دولت طبق توصیۀ کمیتۀ برابازون به توسعۀ هواپیماهای جدید ادامه میدهد.
واژهسازی یا word formation
نکته: دقت کنید که در هنگام استفاده از اسم به جای فعل، از عبارات حرف اضافه میشود؛ به عنوان مثال عبارت حرف اضافۀ of:
judgment of those
قضاوت آنها
treatment of children
درمان کودکان
development of new aircraft
توسعۀ هواپیماهای جدید
پسوند «-tion» رایجترین پسوندی است که به این شیوه از آن استفاده میشود. به عنوان مثال: alteration, resignation به ترتیب به معنای «تغییر» و «استعفا».
هرچند موارد دیگر بدین صورت است:
ity ability, similarity, complexity;
توانایی، شباهت، پیچیدگی
ness blindness, darkness, preparedness;
نابینایی، تاریکی، آمادگی
ment development, encouragement;
توسغه، تشویق
ship friendship;
دوستی
age mileage;
مسافت پیموده شده
ery robbery, bribery;
سرقت، رشوه
al arrival;
ورود
ance assistance, resemblance;
کمک، شباهت
هجای آمریکایی
هجای آمریکاییبین انگلیسی بریتانیایی و آمریکایی تفاوتهایی در املا وجود دارد. در اینجا چند تفاوت رایج وجود دارد:
معنی | انگلیسی بریتانیایی | انگلیسی آمریکایی |
تجزیه و تحلیل کردن | Analyse | Analyze |
سفرکرده/ سفر | Travelled/ travelling | Traveled/ traveling |
دفاع | Defence | Defense |
تمدن | Civilization | Civilization |
مرکز | Centre | Center |
طنز | Humour | Humor |
گفتگو | dialogue | Dialog |
همخانوادهها
«خانوادههای واژهها» گروههایی از کلمات هستند که پسوندهای مختلفی به ریشۀ یک کلمه اضافه شدهاند. یادگیری همۀ خانوادههای کلمات در انگلیسی بسیار دشوار است؛ اما دانستن چند خانوادۀ کلمۀ رایج میتواند به شما در یادگیری الگوهای املایی و معانی پیشوند و پسوند رایج کمک کند.
امتحانات انگلیسی اغلب از دانشآموزان میخواهد که کلمات را با اضافهکردن پیشوندها و پسوندهای مناسب «تبدیل» کنند. بنابراین، آشنایی با پیشوندها و پسوندها میتواند به مهارتهای امتحانی و همچنین واژگان شما کمک کند.
خانوادههای کلمات زیر نشان میدهند که چگونه کلمات ریشه میتوانند برای ایجاد اشکال مختلف با معانی مشابه تغییر شکل دهند.
قید | صفت | اسم | فعل |
Successfully
با موفقیت | Successful
موفق | Success
موفقیت | Succeed
موفق شدن |
Especially
مخصوصا | Special
مخصوص | Specialism
تخصص گرایی | Specialize
تخصص یافتن |
Attractively
جاذب | Attractive
جذاب | Attraction
جذب | Attract
جذب کردن |
Surprisingly
به طور شگفتآور | Surprising
شگفت انگیز | Surprise
شگفت | Surprise
شگفت زده کردن |
آیا علامت خط تیره (-) بگذاریم یا خیر؟
در بیشتر موارد زمانی که یک پیشوند به کلمهای اضافه میشود نیازی نیست که از خط تیره استفاده کنید. هرچند در برخی موقعیتهایی که نیاز هست معنای کلمه واضحتر شود و از گیجی جلوگیری شود میتوان از علامت خط تیره استفاده کرد.
آیا علامت خط تیره (-) بگذاریم یا خیر؟
یکی از این موارد زمانی است که پیشوند با حرفی پایان مییابد که کلمۀ اصلی با آن آغاز میشود؛ مثلا: co-owner . اگر در چنین موقعیتی از خط تیره استفاده نکنیم تلفظ کلمه تغییر میکند و فهم آن سختتر میشود. بنا به این دلیل co-owner بسیار واضحتر از coowner است.
گیجی زمانی که کلمه دو معنا دارد نیز میتواند اتفاق بیوفتد. به عنوان مثال remark به معنای «تذکر» است؛ درحالی که re-mark به معنای «تصحیح و نمرهدهی دوبارۀ امتحان» است. استفاده از علامت خط تیره در چنین موقعیتی باعث اجتناب از گیجی میشود.
علامت خط تیره به همراه پیشوند قبل از اسم خاص نیز میآید. به عنوان مثال: un-American به معنای غیرآمریکایی و anti-British به معنای ضد انگلیسی. و در نهایت پیشوندهای «ex-, self- and co-» نیز اغلب به همراه علامت خط تیره ظاهر میشوند.