در دنیای آشپزی، آشنایی با افعال و اصطلاحات متداول انگلیسی که در فرآیند آشپزی استفاده می شوند، بسیار مهم است. در این مقاله، به بررسی لیستی از افعال و اصطلاحات آشپزی به انگلیسی می پردازیم و همراه با هر کلمه، معنی آن نیز را آوردهایم.
این لیست میتواند به شما کمک کند تا در طبخ و پخت به زبان انگلیسی مسلط شوید. در ادامه لیست افعال و اصطلاحات آشپزی به انگلیسی را برای شما آورده ایم. برای کسانی که می خواهند در آزمون آیلتس (IELTS) شرکت کنند. دانستن این موارد لازم است.
لیست افعال رایج آشپزی به انگلیسی
آشپزی یکی از هنرهای جذاب و کارامد است که در تهیه غذاها و خوراکیهای متنوع به کار میرود. در صورتی که با اصطلاحات معمول آشپزی در زبان انگلیسی آشنایی نداشته باشید، میتواند منجر به سوءتفاهم در فهم و ترجمه مطالب مربوط به آشپزی شود. بنابراین، هدف این مقاله آشنایی شما با برخی افعال و اصطلاحات پرکاربرد در زمینه آشپزی میباشد.
من آشپزی میکنم به انگلیسی
ساده ترین و پرکاربردترین جمله این جمله است : من آشپزی میکنم. این جمله زیر را به کار ببرید :
I cook (من آشپزی میکنم)
EXP: I cook very well.
من خیلی خوب آشپزی می کنم.
Boil (جوشاندن)
Meaning: To heat a liquid until it reaches its boiling point.
EXP: The water begins to boil after reaching 100 degrees Celsius.
آب پس از رسیدن به 100 درجه سانتیگراد شروع به جوشیدن میکند.
Simmer (ملایم جوش دادن)
Meaning: To cook over low heat, just below boiling point.
EXP: I like to simmer the vegetables for a longer time to bring out their flavor.
من دوست دارم سبزیجات را برای مدت زمان بیشتری در حالت پخت با حرارت کم نگه دارم تا طعم و مزه آنها تقویت شود.
Fry (سرخ کردن)
Meaning: To cook food in hot oil or fat.
EXP: He fries the chicken until it’s golden and crispy.
او مرغ را تا زمانی که طلایی و خشک شود، سرخ میکند.
Grill (نیمی بریزی)
Meaning: To cook food on a grill or hot surface.
EXP: I often grill vegetables on the barbecue.
من اغلب سبزیجات را روی شوا گریل میکنم.
Bake (پختن در فر)
Meaning: To cook food in an oven.
EXP: bake cookies every weekend for my family.
هر هفته برای خانوادهام کلوچه میپزم.
Roast (پختن در سینی)
Meaning: To cook food in an oven using dry heat.
EXP: They roasted marshmallows over the campfire.
آنها بر روی آتش خامههای مارشمالو را سوزاندند.
Stir-fry (سرخ کردن با حرکت مکرر)
Meaning: To cook food quickly in a small amount of hot oil while stirring continuously.
EXP: I love to stir-fry vegetables for a quick and healthy dinner.
من عاشق سرخ کردن سبزیجات برای شام سریع و سالم هستم.
Saute (سوته کردن)
Meaning: To cook food quickly in a small amount of hot oil.
EXP: I sautéed the vegetables in olive oil.
من سبزیجات را در روغن زیتون سوته کردم.
EXP: The chef sautés the steak to perfection.
آشپز استیک را به صورت سوته شده به املیت پخت میکند.
EXP: She sautés the garlic until it becomes golden brown.
او سیر را سوته میکند تا زرد طلایی شود.
EXP: We need to sauté the onions before adding them to the soup.
ما باید پیاز را قبل از افزودن به سوپ سوته کنیم.
EXP: The recipe calls for sautéing the mushrooms in butter.
دستور العمل میخواهد قارچها را در کره سوته کنید.
Chop (خرد کردن)
Meaning: To cut food into small pieces.
EXP: Please chop the vegetables for the salad.
لطفاً سبزیجات را برای سالاد خرد کنید.
Dice (قطعات کوچک کردن)
Meaning: To cut food into small cubes.
EXP: I rolled the dice and got a six.
من تاس را پرتاب کردم و عدد شش گرفتم.
Grate (رنده کردن)
Meaning: To shred food into small pieces using a grater.
EXP: I grate the cheese to sprinkle on top of the pasta.
من پنیر را رنده میکنم تا بر روی پاستا بپاشم.
Peel (پوست کندن)
Meaning: To remove the outer skin of a fruit or vegetable.
EXP: Please peel the banana before eating it.
لطفا قبل از خوردن موز آن را پوست کنید.
Whisk (مخلوط کردن)
Meaning: To beat ingredients together using a whisk.
EXP: Please whisk the eggs until they become frothy.
لطفا تخممرغها را تا حالت حلقهای به مخلوطی کرمی بزنید.
Blend (مخلوط کردن)
Meaning: To mix ingredients together until they become smooth and uniform.
EXP: I like to blend fruits together to make a smoothie.
من دوست دارم میوهها را با هم مخلوط کنم تا یک اسموتی درست کنم.
Knead (ماساژ دادن)
Meaning: To work dough with your hands to make it smooth and elastic.
EXP: I am going to knead the dough until it becomes smooth and elastic.
من قرار است تا آرد را تا زمانی که پودر محکم و لاستیکی تبدیل شود، بازو بزنید.
Season (طعم دهی)
Meaning: To add salt, pepper, or other spices to enhance the flavor of a dish.
EXP: I love the fall season because of the colorful leaves and cool weather.
من فصل پاییز را به خاطر برگ های رنگارنگ و هوای خنک دوست دارم.
Garnish (تزئین کردن)
Meaning: To decorate or add a final touch to a dish with an edible ornament.
EXP: He garnished the plate with fresh herbs and edible flowers.
او بشقاب را با گیاهان تازه و گل های خوراکی تزیین کرد.
Marinate (مرقه کردن)
Meaning: To soak food in a mixture, usually containing oil, vinegar, and spices, to enhance its flavor.
EXP: I am going to marinate the chicken overnight to enhance its flavor before grilling it tomorrow.
من قصد دارم امشب مرغ را به مدت یک شب مرقه کنم تا طعم آن را قبل از پخت روی گریل افزایش دهم.
Steam (بخار پز کردن)
Meaning: To cook food using steam, without immersing it in water.
EXP: “I’m using the steam from boiling water to cook my vegetables.”
“من برای پخت سبزیجاتم از بخار آب جوش استفاده میکنم.
Sauté (سوته کردن)
Meaning: To fry food quickly in a small amount of hot oil or fat.
EXP: I sautéed the onions until they were nicely browned.
من پیازها را سرخ کردم تا به خوبی رنگ بگیرند.
لیست اصطلاحات رایج آشپزی به انگلیسی
زبان انگلیسی به عنوان یکی از زبانهای جهانی، اصطلاحات آشپزی خاص به خود دارد که در این مقاله به آنها میپردازیم. اصطلاحاتی مانند chop (خرد کردن)، sauté (سرخ کردن)، simmer (نیمه جوشاندن) و غیره در دنیای آشپزی فراوان است. با آشنایی با این اصطلاحات، میتوانید بهتر از دستورالعملها و روشهای پخت و پز دیگران درک کنید و خود را در آشپزخانه به عنوان یک شیف ماهر حس کنید.
در این بخش به بررسی برخی از اصطلاحات آشپزی پرداخته میشود.
(Chop)
به معنای خرد کردن است. این عمل معمولاً با استفاده از چاقو انجام میشود و به معنای خرد کردن مواد غذایی به قطعات کوچک و یکنواخت است.
(Sauté)
به معنای سرخ کردن سریع و کوتاه مدت است. در این روش، مواد غذایی در روغن یا چربی داغ سرخ میشوند تا طعم و عطر خاصی به آنها داده شود.
(Simmer)
به معنای نیمه جوشاندن و پخت به آهستگی است. در این روش، مواد غذایی در حرارت پایین و مدت زمان طولانی پخت میشوند تا طلایی و خوشمزه شوند.
(Blanch)
به معنای غلیظ کردن غذا در آب جوش است. این عمل باعث رفع طعم مرغوبیتهایی میشود و همچنین برای جدا کردن پوست میوهها و سبزیجات از آنها استفاده میشود.
(Grate)
به معنای رنده کردن است. این عمل برای رنده کردن نوارهای نازک از موادی مانند پنیر، سبزیجات و میوهها استفاده میشود.
در این بخش، به بررسی برخی از اصطلاحات آشپزی در زبان انگلیسی پرداختیم. آشنایی با این اصطلاحات، شما را قادر میسازد بهتر از دستورالعملها و روشهای پخت و پز دیگران درک کنید. بنابراین، برای بهبود فهم و ترجمه مطالب مربوط به آشپزی در زبان انگلیسی، توصیه میشود با این اصطلاحات آشنا شوید و آنها را در آشپزخانه به کار ببرید.
لغات رایج آشپزی به زبان انگلیسی
آشپزی یکی از مهمترین عواملی است که به ماکیانت و آشپزها کمک میکند تا رستورانها و غذاهای خوش طعم تهیه کنند. برای درک بهتر این صنعت، آشنایی با لغات رایج آشپزی به زبان انگلیسی امری ضروری است. در ادامه، به برخی از لغات کلیدی و رایج در این حوزه میپردازیم.
(Recipe)
فرمول یا دستور العمل آشپزی که شامل لیست مواد لازم و روش تهیه است.
(Ingredient)
ماده غذایی که برای تهیه غذا استفاده میشود؛ مانند گوشت، سبزیجات، نمک و قند.
(Knife)
چاقویی که برای برش و خرد کردن مواد استفاده میشود.
(Cutting board)
تخته چوبی یا پلاستیکی که برای برش و خرد کردن مواد آشپزی استفاده میشود.
(Sauté)
فرآیند پختن سریع و روان مواد آشپزی با استفاده از روغن گرم.
(Simmer)
فرآیند پختن مواد غذایی به آرامی در حرارت پایین تا زمانی که غلظت داشته باشد.
(Boil)
فرآیند پختن در حالت جوشاندن آب یا مایع اضافی.
(Bake)
پختن غذا در فر با حرارت شدید.
(Roast)
پختن غذا به روشی که حرارت مستقیم و متوسط به غذا اعمال میشود، معمولاً در فر.
(Grill)
پختن روی نازک فلزی با استفاده از حرارت مستقیم، مانند پختن در روی grilling pan.
(Fry)
سرخ کردن غذا در روغن غذایی گرم.
(Seasoning)
افزودن انواع محصولات خوراکی به طعم غذا، مانند نمک، فلفل و ادویهجات.
(Whisk)
ابزار پهن که برای مخلوط کردن مواد از جمله تخم مرغ به کار میرود.
(Stir)
هم زدن مواد غذایی در حین پخت و آماده سازی.
(Chop)
خرد کردن مواد غذایی به قطعات کوچک.
(Grate)
رنده کردن مواد غذایی مانند پنیر، سیب زمینی و هویج.
(Marinate)
خیسانده کردن مواد غذایی در مخلوطی از ترکیبات به منظور پرطرفداری آنها، مثل مرغ یا گوشت.
(Garnish)
تزئین و ترتیب دادن حاشیهی ظاهری غذا برای جذابتر شدن، بسته به عنصر اصلی آن میتواند ادویهها، سبزیجات یا مواد غذایی دیگری باشد.
(Taste)
عمل آزمودن طعم غذا به صورتی که به اصول سلیقه دشته شود و طعم مطلوب به دست آید.
(Serve)
سرو کردن غذا به شکل حقیقی یا تزیین شده برای مهمانان و خوراک خانواده.
این لغات تنها نمونهای از لغات رایج در زمینه آشپزی به زبان انگلیسی است، که به شما کمک میکند تا در جایگاهی که هستید، به راحتی با مسائل و مفاهیم مرتبط با آشپزی برخورد نمایید.
لیست وسایل آشپزخانه به زبان انگلیسی
آشپزخانه یکی از مهمترین اجزای هر خانه است و وجود وسایل مناسب و کارآمد در آن اهمیت بسزایی دارد. در ادامه، به بررسی لیستی از وسایل آشپزخانه پرداخته خواهد شد که هر خانه نیاز به آنها دارد. این لیست شامل وسایلی از جمله دستگاههای پخت و پز، ابزارها، دستگاههای الکتریکی و متعلقاتی که در آشپزخانه استفاده میشوند، خواهد بود.
این لیست شامل وسایلی از جمله دستگاههای پخت و پز، ابزارها، دستگاههای الکتریکی و متعلقاتی که در آشپزخانه استفاده میشوند، خواهد بود.
Stove: اجاق چهار شعله
Oven: فر
Microwave: مایکروویو
Refrigerator: یخچال
Dishwasher: ماشین ظرفشویی
Sink: سینک
Blender: مخلوط کن
Toaster: توستر
Kettle: قوری برقی
Coffee maker: اسپرسو ساز
Food processor: فرآیندگر غذا
Slow cooker: قابلمه آهسته پز
Cutting board: تخته برش
Knife set: مجموعه چاقو
Pots and pans: قابلمه و تابه
Baking sheet: لوازم پخت و پز
Mixing bowls: کاسه های مخلوط کردن
Measuring cups and spoons: فنجان ها و قاشق ها
Utensil set: مجموعه ابزار آشپزخانه
Can opener: چاقوی بازکن قوطی
ضرب المثل های رایج آشپزی به زبان انگلیسی
ضرب المثلها بازتابی از تجربهها و حکمتهای قدیمی هستند که به طور شفاهی به نسلهای بعدی منتقل شدهاند. آنها از طریق کلمات ساده و قابل فهم، خلاصهای از تجربیات گذشتگان را به ما منتقل میکنند.
هر حوزه از زندگی شامل ضرب المثلهای خاص به خود است و آشپزی نیز از این قاعده مستثنی نیست. در ادامه این مقاله، به تحلیل و بررسی ضرب المثلهای رایج آشپزی به زبان انگلیسی میپردازیم این ضرب المثل ها می تواند در آموزش رایتینگ آیلتس و آموزش لیسنینگ آیلتس به شدت مفید باشد.
تفسیر ضرب المثلهای رایج آشپزی به زبان انگلیسی:
- “Too many cooks spoil the broth“
این ضربالمثل به معنای دخالت بیش از حد اشخاص در یک پروژه یا شرکت است و به خلق نتیجه نامطلوبی منجر میشود. در آشپزی، اشاره دارد به اینکه وقتی که تعداد زیادی آشپز بر روی یک غذا کار میکنند، به جای بهبود طعم غذا، ممکن است نتیجه نهایی از دست برود.
- “A watched pot never boils“
این ضربالمثل به معنای آن است که وقتی شخص به شدت منتظر چیزی باشد، آن چیز به نظر میرسد طولانی تر طول بگیرد. در آشپزی، اشاره به این دارد که طول میکشد تا یک ظرف شامل آب درجه حرارت بالا به جوش بیاید اگر بخواهیم به طور مداوم روند جوشاندن آب را نظارت کنیم.
این ضربالمثل به معنای پرداختن به موضوعهای جانبی و اجتناب از موضوع اصلی است. در آشپزی، به این دلیل استفاده میشود که ممکن است در استفاده از روشهای پیچیده و چندگانه برای آشپزی، از موضوع اصلی و اساسی یعنی غذاهای ساده و محبوب دوری کرد.
- “The proof of the pudding is in the eating“
این ضربالمثل به معنای بررسی و ارزیابی نتیجه و خروجی است. در آشپزی نیز استفاده میشود تا بیان کند که برای ارزیابی یک غذا باید آن را بخوریم و به طعم و کیفیت آن توجه کنیم.
ضرب المثلها در زبان انگلیسی نه تنها ابزاری برای بیان تجربهها و حکمتهای قدیمی هستند، بلکه در آشپزی نیز کاربرد دارند. ضرب المثلهای رایج آشپزی از نهادی هستند که به راحتی در زبان انگلیسی مورد استفاده قرار میگیرند.
نتیجه گیری
در این مقاله، به بررسی مهمترین افعال و اصطلاحات مورد استفاده در آشپزی به انگلیسی پرداختیم. این لیست می تواند به شما در آشنایی بیشتر با زبان آشپزی به انگلیسی کمک کند و در کارهای آشپزی و تهیه غذا به شما اطمینان بیشتری بدهد.
ممکن است لیستی کوتاه باشد، اما با تمرین و مطالعه بیشتر شما قادر به افزایش دایره لغات آشپزی خود خواهید بود. امیدواریم که این مقاله به شما کمک کرده باشد تا در ارتباطات خود با افراد بومی زبان انگلیسی و در موضوع آشپزی، با استفاده از ضرب المثلهای رایج، بهتر و موثرتر صحبت کنید.
مقالات پیشنهادی موسسه زبان تات :