اصطلاحات مربوط به تمایل و بیزاری در انگلیسی
در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در این آموزش آکادمی زبان تات مجموعه گستردهای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با تمایل و بیزاری در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است. در ادامه شما می توانید فهرستي از کلمات و اصطلاحات مربوط به تمایل و بیزاری که کاربرد زیادی در آزمون آیلتس دارند را به همراه معني و مثال از آنها مطالعه کنید.
get carried away
از خود بیخود شدن، جوگیر شدن
get excited
هیجان زده شدن
Meaning: become very emotional
خیلی احساساتی شدن
EXP: Amelia got carried away when she started talking about the book.
آملیا وقتی شروع به صحبت در مورد آن کتاب کرد، از خود بیخود شد.
keep/stay/remain calm
آرام باقی ماندن/ آرامش خود را حفظ کردن
Meaning: without hurried movement, anxiety or noise
بدون حرکت عجولانه، اضطراب یا سر و صدا
EXP: Erin is not very good at staying calm in difficult situations.
ارین در حفظ آرامش در موقعیت های سخت خیلی خوب عمل نمی کند.
adore sb. /sth.
عاشق کسی/ چیزی بودن
like sb. /sth. very much
کسی/ چیزی را خیلی زیاد دوست داشتن
Meaning: love sb. /sth. very much
خیلی زیاد عشق ورزیدن به کسی/ چیزی
EXP: I adore sun-bathing. It’s totally relaxing and reduces stress!
من عاشق آفتاب گرفتن هستم. این کار کاملا آرامش بخش است و استرس را کم می کند!
be passionate about…
علاقه زیادی به چیزی داشتن…
Meaning: be enthusiastic about…
مشتاق بودن در مورد چیزی…
EXP: Joe is passionate about swimming.
جو علاقه زیادی به شنا دارد.
avid
مشتاق
Meaning: very enthusiastic
بسیار علاقمند
EXP: The farmers avidly took to pesticides as a sure measure to boost crop yield. (Cambridge IELTS 8)
کشاورزان مشتاقانه از آفت کش ها به عنوان اقدامی مطمئن برای افزایش بازده محصول استفاده کردند. (کمبریج آیلتس 8)
have / has a yearning for sth.
برای چیزی اشتیاق شدید داشتن
Meaning: have/has a strong or loving desire for sth.
میل شدید یا عاشقانه به چیزی
EXP: He was a young actor with a yearning for recognition.
او بازیگر جوانی بود که اشتیاق شدیدی به شناخته شدن داشت.
have / has a craving for sth.
به شدت خواستار چیزی بودن
Meaning: have/has a strong desire for sth.
میل شدید به چیزی داشتن
EXP: The boy had a craving for the attention of the older kids.
این پسر به شدت خواستار توجه بچه های بزرگتر بود.
be superior to sth.
برتر بودن از چیزی
Meaning: better than sth. in quality
به لحاظ کیفیت بهتر بودن از چیزی
EXP: What we appreciate, enjoy or marvel at in the achievements of prodigies are the skills similar to but so much superior to our own. (Cambridge IELTS 8)
چیزی که ما در مورد دستاوردهای نابغهها از آن تقدیر میکنیم، لذت می بریم یا شگفت زده می شویم، مهارتهای مشابه، اما بسیار برتر آنان نسبت به مهارت های خود ماست. (کمبریج آیلتس 8)
be fond of sb. /sth.
شیفته چیزی/ کسی بودن
Meaning: have a great liking for someone or something
به کسی یا چیزی علاقه زیادی داشتن
EXP: Jake is fond of horses.
جیک شیفته اسب ها است.
quite like sb. /sth.
به کسی یا چیزی خیلی علاقه داشتن
Meaning: like sth. very much
کسی/ چیزی را زیاد دوست داشتن
EXP: Jacob quite likes going to the cinema.
جاکوب علاقه زیادی به سینما رفتن دارد.
be indifferent to sth.
نسبت به چیزی بی تفاوت بودن
do not care about
اهمیت ندادن
Meaning: not caring about other people’s problems or feelings
بی توجه بودن به مشکلات یا احساسات سایر افراد
EXP: In the past they were indifferent to conservation issues.
در گذشته آنها نسبت به مسائل مربوط به حفظ محیط زیست بی تفاوت بودند.
preference
ترجیح
Meaning: the feeling of wanting or liking sb. or sth. more than sb. or sth. else
احساس خواستن یا دوست داشتن کسی یا چیزی بیش از کسی یا چیز دیگری
EXP: Shona needs to do further research in order to identify the preferences of the public. (Cambridge IELTS 8)
شونا باید تحقیقات بیشتری انجام دهد تا ترجیحات مردم را شناسایی کند. (کمبریج آیلتس 8)
be concerned about…
نگران بودن درمورد …
Meaning: be troubled with feelings of anxiety
با احساس اضطراب درگیر بودن
EXP: Her parents were very concerned about her safety.
پدر و مادرش به شدت نگران امنیت او بودند.
dislike sb. /sth.
دوست نداشتن کسی/ چیزی
do not like
دوست نداشتن
Meaning: find sb. /sth. unpleasant
کسی/چیزی را ناخوشایند تصور کردن
EXP: Ryan dislikes the idea of testing children in such a narrow way.
رایان ایده آزمودن کودکان با چنین روش محدودی را دوست نداشت.
have a strong aversion to sb. /sth.
از کسی/چیزی به شدت بیزار بودن
Meaning: have a strong feeling that you dislike sb. /sth.
داشتن این احساس قوی که کسی/چیزی را دوست ندارید
EXP: Molly has a strong aversion to spiders.
مولی از عنکبوت ها به شدت بیزار بود.
be reluctant to do sth.
بی میلی نسبت به انجام کاری
Meaning: not willing to do sth.
عدم تمایل به انجام کاری
EXP: It was a remote village and some of them were reluctant to speak to me. (Cambridge IELTS 8)
آنجا روستایی دورافتاده بود و برخی از آنها تمایل نداشتند با من صحبت کنند. (کمبریج آیلتس 8)
can’t stand sb. /sth.
تابِ تحمل کسی/چیزی را نداشتن
Meaning: cannot tolerate sb. /sth.
عدم توانایی برای تحمل کسی/چیزی
EXP: I can’t stand people dropping litter.
من تاب تحمل افرادی را که زباله می ریزند ندارم.
loathe sth.
بیزار بودن از چیزی
Meaning: hate sb. /sth. very much
از کسی/ چیزی بسیار نفرت داشتن
Marty loathes spiders.
مارتی از عنکبوت ها بیزار است.
detest sb. /sth.
بیزار بودن از کسی/چیزی
Meaning: hate sb. /sth. very much
از کسی/ چیزی بسیار نفرت داشتن
EXP: Isaac detests being late.
اسحاق از دیر رسیدن بیزار است.
مطالعه مقالات زیر پیشنهاد می شود: