در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در این آموزش، آکادمی زبان تات مجموعه گستردهای از اصطلاحات مهمانی به انگلیسی را گردآوری کرده است. در ادامه شما می توانید فهرستي از کلمات و اصطلاحات مربوط به مهمانی ها و جشن ها که کاربرد زیادی در آزمون آیلتس دارند را به همراه معني و مثال از آنها مطالعه کنید.
set off fireworks
آتش بازی راه انداختن
let off fireworks
آتش بازی برپا کردن
light fireworks
آتش بازی کردن
Meaning: set off a combination of explosives to generate coloured lights for amusement
ترکیبی از مواد منفجره را به منظور تولید نورهای رنگی برای سرگرمی منفجر کردن
EXP: In Britain it is against the law to set off fireworks between 11: 00 pm and 7:00 am, except during certain celebrations.
در بریتانیا راه انداختن آتش بازی بین ساعت 11:00 شب تا 7:00 صبح، به استثنای جشن های خاص، خلاف قانون است.
fireworks display
نمایش آتش بازی
fireworks show
برنامه آتش بازی
EXP: It might rain tomorrow so don’t count on a fireworks display.
ممکن است فردا باران ببارد، بنابراین روی نمایش آتش بازی حساب نکنید.
public events
رویدادهای عمومی
Meaning: something that happens in public
چیزی که در ملاء عام اتفاق می افتد
EXP: They created a calendar to organise public events and work schedules (Cambridge IELTS 8)
آنها تقویمی را برای سازماندهی رویدادهای عمومی و برنامه های کاری ایجاد کردند (کمبریج آیلتس 8).
ring in the New Year
شروع سال نو را جشن گرفتن
Meaning: to celebrate the beginning of the New Year by ringing church bells
شروع سال نو را با نواختن ناقوس کلیساها جشن گرفتن
EXP: The church bells rang in the New Year.
ناقوس کلیساها در سال نو به صدا درآمد.
New Year’s resolution
تصمیم سال نو
Meaning: a decision made on January 1st
تصمیمی که در یکم ژانویه ( اولین روز سال نو) گرفته می شود
EXP: Ryan made a New Year’s resolution to quit smoking.
رایان برای سال نو تصمیم گرفت که سیگار را ترک کند.
go overboard
بیش از حد اشتیاق نشان دادن / زیاده روی کردن
be too eager about sth.
بیش از حد مشتاق چیزی بودن
Meaning: do too much for sth.
بیش از حد برای چیزی تلاش کردن
EXP: They went overboard with the party preparation.
آنها برای تدارک مهمانی بیش از حد مشتاق بودند.
be ill-equipped to do sth.
برای انجام کاری مجهز نبودن/ آماده نبودن / از عهده انجام کاری برنیامدن
Meaning: do not have the necessary equipment or skills for a particular activity
تجهیزات یا مهارت لازم را برای یک فعالیت خاص نداشتن
EXP: These young parents are ill-equipped to cope with their children without extra help.
این والدین جوان بدون کمک نمی توانند از عهده ی نگهداری فرزندان خود برآیند.
have a blast
اوقات بسیار خوشی داشتن
enjoy ourselves
خوش گذراندن
Meaning: have an enjoyable and exciting experience
یک تجربه لذت بخش و هیجان انگیز داشتن
EXP: We had a blast at the party last night.
دیشب در مهمانی خیلی به ما خوش گذشت.
enjoy oneself immensely
بسیار خوش گذراندن
EXP: Although we had to live on very modest incomes we still enjoyed ourselves immensely.
اگرچه مجبور بودیم با درآمد بسیار کم زندگی کنیم، باز هم خیلی خوش می گذراندیم.
let sb’s hair down
خودمانی رفتار کردن / از حالت رسمی درآمدن / راحت بودن
Meaning: relax and enjoy oneself without worrying what others think
ریلکس بودن و خوش گذراندن بدون نگرانی از اینکه دیگران چه فکری می کنند
EXP: Mandy really let her hair down. She laughed, clapped and danced at the party.
مندی واقعا خودمانی شده بود . در مهمانی میخندید، دست میزد و میرقصید.
feel inhibited
معذب و خجالتی بودن
Meaning: feel not confident enough to behave or speak in a normal way
نداشتن اعتماد به نفس کافی برای رفتار یا صحبت کردن به روش عادی
EXP: Some girls may feel inhibited by the presence of boys at the party.
برخی از دختران ممکن است با حضور پسران در مهمانی معذب شوند.
feel out of place
احساس غریبی کردن
feel uncomfortable with sth.
در مورد چیزی معذب بودن
Meaning: feel uncomfortable with your environment
در جمعی / جایی راحت نبودن
EXP: We went to Allison’s party but there were so many strange people there and I felt a little out of place, so we left.
ما به مهمانی آلیسون رفتیم، اما افراد عجیب و غریب زیادی آنجا بودند و من کمی معذب بودم ، برای همین آنجا را ترک کردیم.
find a niche for oneself
راه خود را پیدا کردن
She’s found a niche for herself in the book trade.
او در تجارت کتاب جایگاه خود را پیدا کرده است.
a wet blanket
آیه یاس ، آدم ضد حال
Meaning: someone who discourages others from enjoying themselves
کسی که مانع خوش گذراندن دیگران می شود
EXP: I don’t want to be a wet blanket but you must stop disturbing the people next door.
من نمیخواهم جلوی خوش گذرانی شما را بگیرم، اما باید از ایجاد مزاحمت برای همسایه ها دست بردارید.
a party animal
شیفته مهمانی
Meaning: someone who likes going to parties a lot
کسی که خیلی دوست دارد به مهمانی برود
EXP: Phoebe was a real party animal at college.
فیبی یک شیفته واقعی مهمانی در دانشکده بود.
مطالعه مقالات زیر پیشنهاد می شود: