اصطلاحات مربوط به ورزش در انگلیسی
یکی از موضوعاتی که تمام متقاضیان آزمون آیلتس باید بر آن مسلط باشند، ورزش و اسپرت است. از آنجایی که یکی از مباحث بسیار پرتکرار در بخش اسپیکینگ آیلتس صحبت از علایق بوده، متقاضی میتواند با یادگیری لغات و اصطلاحات این حوزه، پاسخ کاملی را ارائه دهد همچنین ممکن است ممتحن مشخصا در رابطه با ورزش از متقاضی سوالاتی را بپرسد که دانستن لغات و اصطلاحات مربوط به اسپرت بتواند به او کمک کند که پاسخ مناسب و استانداردی را داشته باشد.
strenuous sports
ورزش های سخت/طاقت فرسا
tiring sports
ورزش های خسته کننده
Meaning: sports that demand a lot of physical energy
ورزشهایی که قدرت بدنی زیادی می طلبند.
EXP: Doing strenuous sports activities may result in exhaustion.
انجام فعالیت های ورزشی سخت ممکن است منجر به خستگی شود.
exhaustion
خستگی/ کوفتگی
feeling extremely tired
احساس خستگی شدید
مثال:
EXP: Stefanie felt ill with exhaustion.
استفانی از فرط خستگی حالش بد شد.
endurance
استقامت
Meaning: the ability to bear suffering for a long time
توانایی تحمل رنج برای مدت طولانی
EXP: Running a marathon is a test of human endurance.
دوِ ماراتن آزمونی برای استقامت انسان است.
build up stamina
بالا بردن استقامت
Meaning: improve the ability to make a great deal of effort over a long period of time without getting tired
بالا بردن توانایی برای میزان زیادی از تلاش در مدت زمان طولانی بدون خسته شدن
EXP: I’m hoping tennis will help me build up my stamina. (Cambridge IELTS 8)
امیدوارم تنیس به من کمک کند استقامتم را بالا ببرم. (کمبریج آیلتس 8)
aerobic exercise
ورزش هوازی
Meaning: energetic physical exercises
تمرینات بدنی پر انرژی
Aerobic exercise such as running, walking and swimming can improve cardiovascular health.
ورزش های هوازی مانند دو، پیاده روی و شنا می تواند سلامت قلب و عروق را بهبود بخشند.
burn calories
سوزاندن کالری
Meaning: burn fat
سوزاندن چربی
EXP: Determining how many calories you can burn by playing certain sports is not an exact science.
تعیین این موضوع که چقدر کالری می توانید با انجام برخی ورزش ها بسوزانید علم دقیقی نیست.
sports event
رویداد ورزشی
Meaning: an event that features competition in different sports
= رویدادی که مشخصه آن رقابت در رشته های مختلف ورزشی است
EXP: Major sports events can benefit the economy because of improvements to the local or regional infrastructure and the related job growth.
رویدادهای ورزشی بزرگ به دلیل بهبود زیرساختهای محلی یا منطقهای و رشد مشاغل مرتبط میتوانند برای اقتصاد مفید باشند.
fierce competition
رقابت شدید
intense, powerful or physically violent competition
= رقابت شدید، قوی یا خشونت آمیز به لحاظ فیزیکی
Car manufacturers are facing fierce international competition.
خودروسازان با رقابت بین المللی شدیدی روبرو هستند.
athletic talent
استعداد ورزشی
sports talent
استعداد ورزشی
Meaning: natural talent in sports
استعداد طبیعی در انجام ورزشها
EXP: Players with athletic talent learn easily and excel quickly.
بازیکنانی که دارای استعداد ورزشی هستند به راحتی یاد می گیرند و به سرعت پیشی می گیرند.
Record-breaking
رکوردشکنی
Meaning: surpassing any previously-established record
پیشی گرفتن از هر رکوردی که قبلاً ثبت شده است
EXP: Aaron was a record-breaking athlete.
آرون یک ورزشکار رکوردشکن بود.
an outlet for one’s energy
راهی برای تخلیه انرژی یک فرد
a way to spend one’s energy
راهی برای مصرف انرژی یک فرد
Meaning: a way of making good use of extra energy
راهی برای استفاده مطلوب از انرژی اضافی
EXP: Doing exercises can offer a new outlet for our energy.
انجام تمرینات میتواند راه جدیدی برای تخلیه انرژی ما فراهم آورد.
let off steam
انرژی خود را تخلیه کردن
Meaning: get rid of excess energy by doing sth. physically active.
با انجام فعالیت بدنی از شر انرژی اضافی خلاص شدن
EXP: Lessons last for a standardised 50 minutes and are always followed by a 10- minute break, which gives the pupils a chance to let off steam.
دروس بطور استاندارد 50 دقیقه طول میکشند و همیشه با یک استراحت 10 دقیقه ای دنبال میشوند که به دانش آموزان فرصت می دهد انرژی خود را تخلیه کنند.
evenly-matched
همسان/ برابر( از نظر مهارت یا توانایی)
Meaning: with each person having an equal chance to win
هر فرد شانس مساوی برای برنده شدن دارد
EXP: The two teams are fairly evenly-matched.
دو تیم نسبتاً برابر هستند.
dominate sth.
تسلط بر چیزی
Meaning: play much better than your opponent in a game or sport
= در یک بازی یا ورزش بسیار بهتر از حریف خود بازی کردن
EXP: Their team completely dominated the first half of the match.
تیم آنها کاملاً بر نیمه اول بازی تسلط داشت.
a cliffhanger
موقعیت دلهره آور / موقعیتی نفس گیر
Meaning: A situation that is exciting because its result is uncertain until it happens
= موقعیتی که هیجان انگیز است زیرا نتیجه آن تا زمانی که اتفاق نیفتد نامشخص است
EXP: Manchester United defeated its opponent in a cliffhanger.
منچستریونایتد حریف خود را در مسابقه ای نفس گیر شکست داد.
be predictable
قابل پیش بینی بودن
Meaning: sth. happens in a way that you know about before it happens
= چیزی به گونه ای اتفاق می افتد که شما قبل از وقوعش از آن مطلع هستید
EXP: That was the most predictable match in the past two years.
این قابل پیش بینی ترین بازی در دو سال گذشته بود.
teamwork
کار تیمی
Meaning: the ability of a group to work well together
= توانایی یک گروه برای کار به روش مطلوب در کنار یکدیگر
EXP: When managed properly, teamwork can improve responsiveness to change.
کار تیمی وقتی به درستی مدیریت میشود می تواند پذیرش تغییرات را بهبود بخشد.
team spirit
روحیه تیمی ( کار گروهی)
Meaning: the feeling of loyalty among members of a team
= احساس وفاداری در بین اعضای یک تیم
EXP: They believe that team building activities can foster team spirit.
آنها معتقدند که فعالیت های تیم سازی می تواند روحیه کار گروهی را تقویت کند.
cricket
کریکت
Meaning: a game played by two teams of 11 players who get points by hitting a ball with a bat and running between two sets of sticks called stumps
=بازی ای که توسط دو تیم 11 نفره انجام می شود که با ضربه زدن به توپ با چوب (بَت) و دویدن بین دو دسته چوب به نام استامپ امتیاز می گیرند
EXP: Cricket is considered a peculiarly English sport.
کریکت یک ورزش خاص انگلیسی در نظر گرفته می شود.
horse racing
مسابقه اسب دوانی
Meaning: a sport in which riders race against each other on horses
= ورزشی که در آن سوارکاران با اسب با یکدیگر مسابقه می دهند
EXP: Horse racing is a popular spectator sport in the UK.
اسب دوانی یک ورزش تماشاگرپسند در بریتانیا است.
good sportsmanship
روحیه خوب ورزشکاری
Meaning: fair and honest behaviour in sport
= رفتار منصفانه و صادقانه در ورزش
EXP: One of the most important goals of kids’ sports is helping children develop a sense of good sportsmanship.
یکی از مهمترین اهداف ورزش کودکان، کمک به آنها برای ایجاد روحیه خوب ورزشکاری است.
اصطلاحات فوتبال به انگلیسی
football hooligans
تماشاگرنما
Meaning: violent football fans
= هواداران خشن فوتبال
EXP: Some football hooligans smashed up the pub after the game.
برخی از تماشاگر نماها پس از بازی میخانه را درهم شکستند.
کلام اخر در مورد اصلاحات ورزش به انگلیسی
آشنایی با لغات و اصطلاحات ورزش تنها مختص بخش اسپیکینگ نیست، در حقیقت شما با دانستن این لغات و عبارات در صورت مواجه با آنها در متون ریدینگ و یا شنیدن آنها در بخش لیسنینگ نیز میتوانید پاسخ سوالات را به درستی بدهید و همچنین در صورتی که موضوع رایتینگ در مورد ورزش باشد باز هم میتوانید از این لغات و اصطلاحات استفاده کنید. بنابراین یادگیری این لغات برای تمام افرادی که قصد شرکت در آزمونهای بینالمللی را دارند و حتی افرادی که قصد تقویت زبان انگلیسی خود را دارند ضروری است.
مطالعه مقالات زیر پیشنهاد می شود: