نقش سن در یادگیری زبان دوم واقعاً چقدر است؟ چه سنی بهترین زمان یادگیری زبان انگلیسی محسوب میشود؟ با آکادمی زبان تات همراه باشید تا نظر کارشناسان را دراینباره بخوانیم.
میگویند: «ماهی را هر وقت از آب بگیری، تازه است.» بله، شاید اینطور باشد، ولی یادگیری خودِ ماهیگیری هم قواعد و ویژگیهای خودش را دارد؛ ازجمله اینکه هرچه زودتر شروع کنیم، احتمالا راحتتر و بهتر ماهیگیری یاد میگیریم.
این کموبیش در مورد فراگیری زبان دوم هم صدق میکند. خیلی از کارشناسان عقیده دارند که هرچه در سن پایینتری به سراغ زبانآموزی برویم، میتوانیم در زبان مدنظرمان با دردسر کمتر به سطح بالاتری برسیم.
البته قضیه به این سادگی هم نیست. باآنکه نمیشود منکر تاثیر سن در یادگیری زبان دوم شد، اما در موارد بسیاری، شخص در سنین بالا هم با تکیه بر تلاشهای خود و علاقهای که به فراگیری داشته، توانسته است زبان موردنظرش را بهخوبی یاد بگیرد. در آن سو موارد زیادی از ناکامی کودکان در زبانآموزی هم وجود دارد که نشان میدهد سن همهچیز نیست.
خلاصه بگوییم: عوامل زیادی در کیفیت و سرعت زبانآموزی نقش دارند و سن تنها یکی از آنها است؛ ضمن اینکه متخصصین درباره ظرفیت بالای زبانآموزی در سنین پایین نسبت به بزرگسالی با یکدیگر همنظر نیستند.
تاثیر سن در یادگیری زبان دوم چیست؟
پروفسور جک کرافت ریچاردز (Jack Croft Richards)، زبانشناس نیوزیلندی، درباره نقش سن در یادگیری زبان دوم نکات جالبی برای گفتن دارد. او که بیشتر با نام جک سی ریچاردز مشهور است، قویتر بودن بچهها در زبانآموزی را مسئلهای قطعی نمیداند. او قبول دارد که طبق مشاهدات، «ظاهراً» کودکان نسبت به مقاطع سنی بالاتر، بهویژه بزرگسالها، زبانهای خارجی را راحتتر و بهتر یاد میگیرند.
بااینحال به گفته او، شواهد نشان میدهد که در مقابل، بزرگسالها هم در بعضی جنبههای فراگیری زبان برتری دارند که از میان این برتریها میشود به مسئولیتپذیری بیشتر و استقلال در یادگیری اشاره کرد. او حتی میگوید که شخصا تا بیستواندی سالگی به سراغ یادگیری زبانهای خارجی نرفته بود، اما با آغاز این مسیر در آن زمان، سرانجام به تسلط بسیار خوبی در زبان فرانسوی رسید.
آنطورکه سی ریچاردز میگوید، در دهه ۷۰ میلادی این باور وجود داشت که ساختار خاص مغز تا پیش از سنین بلوغ، یکی از دلایل عملکرد بهتر کودکان در یادگیری زبان دوم است.
بنابراین چنین عنوان میشد که تغییراتی که بعد از این دوره در مغز و فرآیندهای شناختی پیش میآیند، یادگیری زبانهای خارجی را دشوار میکنند. در آن زمان، بسیاری از متخصصین آموزشی با تکیه بر همین پیشفرض توصیه میکردند که آموزش زبان از سنین پایین آغاز شود.
بااینحال سی ریچاردز تاکید میکند که بسیاری از تحقیقات، این نظریه را تایید نکردهاند که سن پایین به معنای توانمندی بالاتر در یادگیری زبان است. او خاطرنشان میکند که گرچه ظاهراً کوچکترها در بعضی از جنبههای یادگیری زبان، مانند تلفظ، بهتر هستند (مثلا برخلاف خیلی از نوزبانآموزان بزرگسال، مشکل لهجه پررنگ در آنها وجود ندارد)، اما سهولت فراگیری زبان در سن پایین لزوماً حاکی از توانایی بالاتر نیست و دلایل دیگری هم دارد. یکی از آنها، انگیزه بیشتر کودکان است. بله، بچهها برای آغاز مسیر یادگیری زبان، آنهم از راه طبیعی و کمدردسر آن، انگیزه بیشتری دارند. اول آنکه باوجود کلاسهای مختلف و برنامههای آموزشی ریز و درشت، دسترسی آنها به محتوای مناسب سن و مطابق با سطح زبانشان بهخوبی فراهم شده است.
همین واقعیت باعث میشود که حجم ورودی آنها در زمینه زبان خارجی بالا باشد که خود به خود میزان تمرین را هم بالا میبرد. دلیل دیگر، دریافت پاداش و امتیاز است که مورد حمایت و تشویق قرار گرفتن از سمت خانواده و پذیرش بهتر از سوی هم سن و سالها جزو نمونههای آن محسوب میشود.
به گفته کرافت ریچاردز درحالیکه برای قویتر بودن پایه بچهها در زبان، شواهد علمی کافی نداریم، در مورد بزرگسالها و مزیتهای آنها در زبانآموزی، شواهد قابل اتکاتری وجود دارد. مثلا بهطورکلی بزرگترها در یادگیری لغات توانمندتر هستند. همچنین بزرگسالها بهخاطر قوه تفکر و استدلال قویترشان، مهارتهای شناختی بهتری دارند و در جنبههایی از زبانآموزی که به تحلیل و تفکر نیاز دارد، بهتر عمل میکنند.
پس باوجود تواناییهای بیشتر مغز بزرگسالها، چرا آنها نسبت به بچهها آهستهتر و با زحمت بیشتری زبان یاد میگیرند؟ باوجود گفتههای سی ریچاردز، بعضی تحقیقات حاکی از آن هستند که ساختار مغز کودکان به آنها کمک میکند تا با تلاش کمتر، زبانهای دیگر را یاد بگیرند. یکی از این تحقیقات، نابالغ بودن قشر جلوی پیشانی یا قشر پیشپیشانی (Prefrontal cortex بهاختصار PFC) در کودکان و نوجوانان را از دلایل اصلی این مسئله میداند.
این قسمت از مغز تقریباً با تمامی بخشهای آن در ارتباط است و مرکز مفاهیمی مانند استدلال، خودکنترلی و تمرکز به شمار میآید. بهعبارتی قشر جلوی پیشانی بخشی است که رفتارهای بزرگسالانه و پخته را برای ما ممکن میکند.
درواقع علت اینکه بچهها اغلب در اجرا ضعف دارند و تمرکز کردن روی کارهایی که از آنها خوششان نمیآید برایشان دشوار جلوه میکند، همین در حال رشد بودن قشر پیشپیشانی است که ازقضا فرآیندی تدریجی و طولانی هم هست.
اما پس آنها چطور در زبانآموزی از بزرگترها پیش میافتند؟ بخش جالب ماجرا همین است. به نظر میرسد که کودکان راحتتر میتوانند زبان خارجی یاد بگیرند، چون این بخش از مغزشان هنوز کاملا رشد نکرده است! گویا این بخش منطقی مغز بهنوعی مانع از آن میشود که بزرگسالان بتوانند خیلی از مفاهیم زبان را به شکل شهودی و از راههای آسان درک کنند.
*** بگذارید بیشتر توضیح بدهیم. بخشی از فرآیند یادگیری در مغز ازطریق دو نوع حافظه جداگانه انجام میشود:
- حافظه اظهاری (Declarative memory)
- حافظه غیراظهاری (Non-declarative memory)
هرکدام از این حافظهها به بخشهای مختلفی از مغز متکی هستند. دراینمیان از حافظه اظهاری برای بهخاطرسپاری مفاهیم و اطلاعات ملموس، مانند واقعیتها و رویدادها، استفاده میشود؛ دقیقا همان مسائلی که نقطهقوت بزرگسالها هستند.
درآنطرف، حافظه غیراظهاری برای کسب مهارتها، علم غیرآگاهانه یا اصطلاحا دانش ضمنی مورد استفاده قرار میگیرد؛ یعنی کارهایی مثل نواختن ساز، ضربه زدن با راکت به توپ و حتی مسائلی مانند ترس از حشرات.
یادگیری غیراظهاری بهطورکلی بهصورت ضمنی و با کسب تجربه شکل میگیرد؛ نه با قصد قبلی و تصمیم آگاهانه. بخشهایی از مغز که در این نوع حافظه و یادگیری دخیل هستند، از همان سالهای کودکی سرعت رشد قابلتوجهی دارند که باعث میشود بچهها بتوانند در زمینههای مربوط به آنها با بزرگترها رقابت کنند.
دراینبین یک واقعیت نهچندان خوشایند آن است که گاهی مواقع، این دو سیستم حافظه با هم رقابت میکنند. یعنی فعال شدن حافظه اظهاری ممکن است به سرکوب حافظه غیراظهاری بینجامد. بهعبارتی تلاش عامدانه برای یادگیری یک سری اطلاعات خاص میتواند مانعی بر سر راه شهود و یادگیری ناخودآگاه باشد.
اما ارتباط این مطلب با یادگیری زبان چیست؟ پژوهشها نشان میدهند که فراگیری زبان تا حد زیادی به حافظه غیراظهاری وابسته است؛ هرچند یادگیری اظهاری هم در آن نقش مهمی ایفا میکند. همینجا است که زبانآموزان بزرگسال به مشکل برمیخورند؛ چراکه تمایل دارند که به قشر پیشپیشانی خود تکیه کنند که معمولاً تمرکز بیشازحد روی حفظ کلمات و یادگیری دستورزبان را به همراه دارد که آنها را از پرداختن به جنبههای دیگر زبان محروم میکند.
دراینمیان شواهد علمی نشان میدهند که اگر فعالیت PFC را در حد تعادل نگهداریم، حافظه غیراظهاری ما میتواند مجال بیشتری برای عرض اندام پیدا کند که یادگیری آسانتر و بهتر زبان را بههمراه خواهد داشت.
برای کاهش فعالیت PFC راههای مختلفی وجود دارد که بعضی از آنها مضر یا حتی خطرناکند و بنابراین اصلا توصیه نمیشوند، اما دو مورد از راههای سالم برای این کار، گوشدادن به موسیقی و پیادهروی هستند.
بهترین سن یادگیری زبان دوم
چه از طرفداران پروپاقرص اپهای رزتا استون (Rosetta Stone) باشیم و چه از منتقدان سرسخت آنها، این شرکت نرمافزاری یکی از صاحبنظران دنیای آموزش زبان محسوب میشود.
در پستی در وبلاگ رزتا استون به یکی از تحقیقات مهم در زمینه تاثیر سن در یادگیری زبان دوم اشاره شده که توسط تیمی از دانشگاه هاروارد و MIT صورت گرفته است. بنا به این تحقیق، بهترین زمان یادگیری زبان دوم تا پیش از ۱۰ سالگی است. یعنی اگر روند یادگیری یک زبان جدید، تا پیش از این سن آغاز شود، زبانآموز بیشترین شانس را برای مسلط شدن به آن در حد زبان مادری خواهد داشت.
دلیل این امر، توانایی بالای مغز در یادگیری قواعد دستورزبانی و شیوه تلفظ زبان جدید در این بازه سنی عنوان شده است. براساس این پژوهش، توانایی فوق تا ۱۷ یا ۱۸ سالگی همچنان برقرار است و بعد از آن بهسرعت افت میکند.
البته در ادامه این پست روی قابلیتهای خاص زبانآموزان بزرگسال هم تاکید شده و یادآوری شده که سن شروع زبانآموزی همهچیز نیست؛ مسئله مهمتر، استفاده از روش مناسب برای یادگیری است.
یادگیری زبان دوم در سنین مختلف چه تفاوتی دارد؟
تاثیر سن در یادگیری زبان دوم و تفاوتهای یادگیری زبان خارجی در سنین مختلف را میتوانیم به سه بازه جداگانه تقسیم کنیم:
- خردسالان: زیر ۸ سال
- کودکان و نوجوانان: از ۹ تا ۱۹ سال
- بزرگسالان: بالاتر از ۲۰ سال
بهطورکلی در مراحل ابتدایی یادگیری یک زبان، بزرگسالان اغلب میتوانند در فراگیری گرامر و ساختار زبان از خردسالان جلو بیفتند، ولی سرعت آنها به کودکان و نوجوانان نمیرسد. ازطرفی ذهن بزرگسالها درگیر دغدغهها و مشکلات زندگی است؛ بنابراین طبیعی است که سطح تمرکز آنها درمقایسهبا کودک یا نوجوان، برای یادگیری زبان پایینتر باشد.
جهت بررسی و خرید فلش کارت انگلیسی کودکان کلیک کنید.
دراینبین خردسالها نسبت به کودکان بزرگتر و نوجوانها زبان را با روشهایی کاملا متفاوت یاد میگیرند. آنها بهطور ضمنی ازطریق خواندن آهنگها و ترانهها، تعامل دوطرفه، گوشدادن و تقلید صدا، همانطوری که زبان مادری را فرامیگیرند، یاد میگیرند.
آنها همچنین اغلب از اشتباه کردن هراسی ندارند و بدون نگرانی از بابت تلفظ نادرست، صحبت کردن به زبان خارجی را تمرین میکنند.
در بالا گفتیم که برخی منابع، پیش از ۱۰ سالگی را بهترین زمان یادگیری زبان انگلیسی یا زبانهای دیگر عنوان میکنند. ازطرفی بعضی محققین هم بازه سنی ۹ تا ۱۹ سال را فرصت ایدهآل این کار میدانند. از نظر آنها، ترکیب پویایی ذهن کودکانه و پختگی نسبی دوران نوجوانی، برای زبانآموزی بسیار مناسب است؛ ضمن اینکه حفظ تمرکز زبانآموز در سنین زیر ۸ سال کار آسانی نیست.
برای این دسته از محققین، بازههای سنی یادگیری زبان، بهترتیب اولویت از بالا به پایین، از این قرار هستند:
- سن ۹ تا ۱۹ سالگی
- ۲۰ سالگی به بعد
- و در آخر، بچههای زیر ۸ سال
مزایای آموزش زبان در سنین پایین
مزایای یادگیری زبان در سنین کم فقط به یادگیری راحتتر و بهتر زبان محدود نمیشود. زبانآموزی در سن پایین میتواند مهارتهای شناختی اصلی، ازجمله: قوه استدلال، توانایی حل مسئله و حافظه را هم تقویت کند. مزیت دیگر آن، بهبود مهارت ارتباطات با دیگران و آشنایی با سایر فرهنگهای دنیا است.
زبانآموزی در سنین پایین اغلب با آهنگ، نمایش، کلاسهای شاد و محتویات سرگرمکننده مختلفی عجین میشود که میتواند نوعی علاقه بلندمدت به زبان را در کودکان به وجود بیاورد؛ بهطوریکه آنها در دهههای بعدی زندگیشان هم شوق یادگیری آن را در خود حس کنند. آنها همچنین میتوانند نسبت به سایر همسنوسالهای خود پختهتر عمل کنند و در ادبیات زبان مادریشان هم عملکرد بهتری داشته باشند.
در پایان، باتوجهبه تمام مسائلی که به آنها پرداختیم و نظرات بعضا متفاوت یا حتی متناقض کارشناسان، مطالب بالا را نمیتوان بهعنوان یک واقعیت علمی در نظر گرفت. اگر بر حسب نیاز یا علاقه میخواهید زبانی را یاد بگیرید، همهچیز در نهایت به خودتان بستگی دارد. پس معطل نکنید!