کاربردهای do و make
Do و Make افعالی هستند که اغلب زبان آموزان را با مشکل روبرو می کنند. در این درس به طور مفصل با تفاوت بین Do و Make و زمان استفاده از هر یک آشنا خواهیم شد.
*** وقتی از do و make با عبارات اسمی استفاده میکنیم، do بر فرآیند عمل یا اجرای چیزی اشاره میکند، و make بیشتر بر محصول یا نتیجه یک عمل تأکید میکند. به مثالهای زیر دقت کنید:
When I was [action] doing the calculations, I [outcome] made two mistakes.
هنگامی که [عمل] محاسبات را انجام می دادم، [نتیجه] دو اشتباه مرتکب شدم.
I [action] did some work for her last summer; I [outcome] made a pond in her garden.
تابستان گذشته [عمل] برای او کار کردم. [نتیجه] در باغ او حوضی درست کردم.
درزیر کاربردهای do و make را مقایسه کنید. توجه کنید که چگونه در پاسخ از فعل Do استفاده شده است. این به این دلیل است که معنی واضح است و از تکرار اجتناب می شود:
A: You have to make a cake for Simon.
باید برای سایمون کیک درست کنی.
B: I’ll do it later.
بعدا انجامش میدم.
از فعل do در موارد زیر استفاده کنید:
*** هنگام صحبت در مورد کار یا شغل: توجه داشته باشید، این کارها هیچ جسم فیزیکی تولید نمی کنند.
مثال:
Have you done your homework?
آیا تکالیف خود را انجام داده ای؟
I have guests visiting tonight so I should start doing the housework now.
من امشب مهمان دارم، بنابراین باید از همین الان شروع به انجام کارهای خانه کنم.
*** هنگامی که به طور کلی به فعالیت هایی اشاره می کنیم (بدون اشاره به فعالیت خاصی): در این موارد معمولاً از کلماتی مانند thing، something، nothing، anything، everything و غیره استفاده می کنیم.
مثال:
Hurry up! I’ve got things to do!
عجله کن! من کارهای زیادی برای انجام دادن دارم!
Don’t just stand there – do something!
فقط در آنجا نایست – کاری انجام بده.
*** برای جایگزینی یک فعل که معنی آن واضح باشد: این حالت در زبان انگلیسی گفتاری غیررسمی بیشتر رایج است.
مثال:
Do I need to do my hair? (do = brush or comb)
آیا باید موهایم را درست کنم؟ ( برس یا شانه کنم)
Have you done the dishes yet?
آیا تاکنون ظرف ها را شسته اید؟
*** به عنوان یک فعل کمکی: برای ساختن سؤال در زمان حال.
مثال:
Do you like chocolate?
شکلات دوست داری؟
چه زمانی از make استفاده کنیم؟
*** برای تولید، ایجاد یا ساختن چیزی جدید: همچنین برای نشان دادن منشا یک محصول یا موادی که برای ساختن چیزی استفاده می شود استفاده می شود.
مثال:
His wedding ring is made of gold.
حلقه ازدواج او از طلا است.
The house was made of adobe.
خانه از خشت بود.
Vinegar is made from grapes.
سرکه از انگور درست می شود.
*** برای تولید یک کنش یا واکنش
مثال:
Onions make your eyes water.
پیاز اشک چشمان شما را درمی آورد.
You make me happy.
تو مرا خوشحال می کنی.
*** قبل از اسامی خاص در مورد برنامه ها و تصمیمات
مثال:
He has made arrangements to finish work early.
او مقدماتی فراهم کرده است که کار را زودتر انجام دهد.
They’re making plans for the weekend.
.آنها در حال برنامه ریزی برای آخر هفته هستند
*** با اسامی در مورد صحبت کردن و صداهای خاص
مثال:
She made a nice comment about my dress.
او نظر خوبی در مورد لباس من داد.
The baby is asleep so don’t make any noise.
نوزاد خواب است پس سر و صدا نکنید.
Can I use your phone to make a call?
آیا می توانم از تلفن شما برای برقراری تماس استفاده کنم؟
*** برای غذا، نوشیدنی و غذا:
مثال:
I made a cake for her birthday.
برای تولدش کیک درست کردم.
She made a cup of tea.
او یک فنجان چای درست کرد.
عبارات و کالوکیشن های رایج با Do و Make
عبارات زیر مجموعه ای از ترکیبات و کالوکیشنهایی هستند که برای موفقیت در آزمونهای داخلی و خارجی باید یاد بگیرید:
ترجمه | عبارت | ترجمه | عبارت |
شرط بندی | Make a bet | کسب پول | Make money |
درست کردن کیک | Make a cake | جا باز کردن | Make room |
تماس تلفنی | Make a call | فروش کردن | Make sales |
تغییر دادن | Make a change | معقول بودن | Make sense |
انتخاب کردن | Make a choice | ثروتمند کردن کسی | Make someone rich |
نظر دادن | Make a comment | خنداندن | Make someone smile |
شکایت کردن | Make a complaint | مطمئن شدن | Make sure |
اعتراف کردن | Make a confession | ایجاد دردسر | Make trouble |
ایجاد ارتباط | Make a connection | جنگ راه انداختن | Make war |
یک فنجان قهوه و چای درست کردن | Make a cup of coffee / tea | مرتب کردن تخت | Make your bed |
قرار ملاقات گذاشتن | Make a date | تصمیم گیری | Make your mind up |
تصمیمم گیری | Make a decision | راه افتادن | Make your way |
درخواست کردن | Make a demand | قرار ملاقات گذاشتن | Make an appointment |
تاثیرگذاشتن | Make a difference | اعلامیه دادن | Make an announcement |
کشف کردن | Make a discovery | تلاش کردن | Make an attempt |
اخم کردن | Make a face | تلاش کردن | Make an effort |
موجب تحقیر خود شدن | Make a fool of yourself | اشتباه کردن | Make an error |
کسب پول زیاد | Make a fortune | فرار کردن | Make an escape |
دوست شدن | Make a friend | استثنا قایل شدن | Make an exception |
هیاهو راه انداختن | Make a fuss | بهانه آوردن | Make an excuse |
جوک گفتن | Make a joke | تاثیر گذاشتن | Make an impression |
خط کشیدن | Make a line | بیان نظر | Make an observation |
تهیه فهرست | Make a list | ارایه پیشنهاد | Make an offer |
امرار معاش | Make a living | تعمیر و اصلاح کردن | Make amends |
ضرر کردن | Make a loss | برنامه ریزی کردن | Make a plan |
برهم زدن / کثیف کردن | Make a mess | بیان نکته | Make a point |
اشتباه کردن | Make a mistake | تماس تلفنی | Make a phone call |
ایجاد نویز و صدا | Make a noise | آشتی کردن | Make peace |
هماهنگی کردن | Make arrangements | ممکن ساختن | Make possible |
صبحانه درست کردن | Make breakfast | پیشرفت کردن | Make progress |
مطمئن شدن | Make certain | پیش بینی کردن | Make a prediction |
روشن کردن مطلب | Make clear | سود کردن | Make a profit |
شام درست کردن | Make dinner | قول دادن | Make a promise |
ادا دراوردن | Make faces | رزرو کردن | Make a reservation |
معروف کردن | Make famous | ساندویچ درست کردن | Make a sandwich |
مسخره کردن | Make fun of someone | ایجاد یک صحنه آور در جمع | Make a scene |
عشق بازی | Make love | صدا دراوردن | Make a sound |
ناهار درست کردن | Make lunch | سخنرانی | Make a speech |
تحقیق وسوال کردن | Make inquiries | به کسی ابراز علاقه کردن | Make a pass at someone |
بیان یک گفته | Make a statement | پیشنهاد آشنایی به دیگری | Make advances |
داشتن پیشنهاد | Make a suggestion | تغییر ایجاد کردن | Make alterations |
ترجمه | عبارت | ترجمه | عبارت |
آروغ زدن | Do a burp | انجام بقیه کار | Do the rest |
شرکت در دوره | Do a course | خرید کردن | Do the shopping |
انجام جدول متقاطع | Do a crossword | شستن لباسها | Do the washing |
رقصیدن | Do a dance | خوب کار کردن | Do well |
نقاشی کردن | Do a drawing | انجام کار | Do work |
لطف کردن | Do a favo | کار درست را انجام دادن | Do wrong = do the wrong thing |
انجام کار | Do a job | حداکثر تلاش را کردن | Do your best |
نقاشی کردن | Do a painting | مرتب کردن مو | Do your hair |
انجام پروژه | Do a project | انجام تکالیف | Do your homework |
انجام خدمات | Do a service | انجام شغل و وظیفه | Do your job |
انجام تکلیف | Do an assignment | گرفتن و آرایش ناخنها | Do your nails |
هر کاری کردن | Do anything | انجام کار | Do your work |
ضعیف عمل کردن | Do badly | آسیب زدن | Do damage |
تجارت کردن | Do business | انجام کار خانه | Do chores |
همه کار کردن | Do everything | کار درست را انجام دادن | Do right = do the right thing |
تمرین کردن | Do exercises | کاری انجام دادن | Do something |
کار خوب کردن | Do good | شستن ظرفها | Do the dishes |
آسیب زدن | Do harm | باغبانی کردن | Do the gardening |
کاری نکردن | Do nothing | انجام کار خانه | Do the housework |
انجام تحقیق | Do research | اتو کردن | Do the ironing |
شستن لباسها | Do the laundry | | |
تفاوت اساسی بین do و make:
- از DO برای اعمال، تعهدات و کارهای تکراری استفاده کنید.
- از MAKE برای ایجاد یا تولید چیزی استفاده کنید.
- DO به طور کلی به خود عمل اشاره دارد و MAKE معمولاً به نتیجه اشاره دارد. برای مثال، اگر «صبحانه درست کنید»، نتیجه یک املت است!
افعال مرکب با make و do:
افعال مرکب با make:
*** فعل make up:
Imagine/ think up/ invent/ lie
دروغ گفتن / اختراع کردن / فکر کردن / تصور کردن
‘If you don’t know the answer, then just make one up!’
“اگر پاسخ را نمی دانید، یک پاسخ اختراع کنید!”
Make peace after an argument, reconcile
آشتی کردن / بعد از مشاجره صلح کردن
‘I had an argument with my wife, but we’ve made up now.’
من با همسرم دعوا کردم، اما اکنون آشتی کردیم.
Decide /choose (make up one’s mind)
انتخاب (تصمیم گیری) / تصمیم گیری
‘Will you please make up your mind? We haven’t got all day!’
“لطفا تصمیم خود را بگیرید؟ ما تمام روز فرصت نداریم!
(شامل شدن) Constitute = consist of (scientific/formal)
‘This social committee is made up of 12 community representatives.’
این کمیته اجتماعی از 12 نماینده محلی تشکیل شده است.
Compensate for / add missing money/time
زمان از دست رفته / اضافه کردن پول / جبران
‘If you pay your share of the bill, then I will make up the difference.’
اگر سهم خود را از قبض پرداخت کنید، من تفاوت را جبران می کنم.
Put on cosmetics(استفاده از لوازم آرایشی)
‘She liked to make herself up before going to the theatre.’
او دوست داشت قبل از رفتن به تئاتر خودش را آرایش کند.
(اتاق یا تخت برای مهمان آماده کردن) Prepare a room or bed for a guest
‘Robert’s coming to stay tomorrow so we need to make up the spare room.’
«رابرت فردا میآید تا بماند، بنابراین باید اتاق اضافی را درست کنیم.»
***********
*** فعل make out:
Understand / comprehend (with difficulty)
درک کردن (به سختی) / درک کردن
‘She couldn’t make out what John was saying (due to the noise).’
او نمی توانست بفهمد جان چه می گوید (به دلیل سر و صدا).
(تکمیل و امضا کردن به نام دیگری) Complete and sign over to
‘Richard made the cheque out to his son.’
ریچارد چک را به اسم پسرش نوشت.
Pretend / give a false impression
ایجاد تصور نادرست / وانمود کردن
‘Some famous rappers make out they are real gangsters.’
برخی از رپرهای معروف وانمود می کنند که گانگسترهای واقعی هستند.
Kiss (USA, informal) (بوسیدن)
‘The young couple were making out in the car when the police arrived.’
زوج جوان در ماشین در حال بوسیدن بودند که پلیس رسید.
***********
*** فعل make of:
Think / understand / conclude
نتیجه گرفتن / فهمیدن / فکر کردن
‘I’m not sure what to make of this!’ (I don’t know what to conclude, don’t understand it)
“من مطمئن نیستم که از این چه نتیجه ای باید بگیرم!” (نمی دانم چه نتیجه ای بگیرم، آن را درک نمی کنم)
***********
*** فعل make off:
Leave quietly / escape with a stolen item
دزدیدن چیزی و فرار کردن / بی سر و صدا ترک کردن
‘We caught a brief glimpse of the tiger before it made off into the dark jungle.’
قبل از اینکه ببر به جنگل تاریک برود، نگاهی کوتاه به ببر انداختیم.
***********
*** فعل make into:
Change into, turn into, transform
تبدیل شدن / تبدیل شدن به / تبدیل به
‘We plan to make our attic into an art studio.’
ما قصد داریم اتاق زیر شیروانی خود را به یک استودیوی هنری تبدیل کنیم.
***********
*** فعل make over:
Transfer ownership (انتقال مالکیت)
‘I will make this house over to you before I die.’
من این خانه را قبل از مرگ برای تو خواهم ساخت.
Remodel / improve the appearance of something or someone
بهبود ظاهر چیزی یا کسی / بازسازی
‘On the TV show, the 3 contestants were given a free makeover.’ (Noun)
“در برنامه تلویزیونی، به 3 شرکت کننده یک آرایش و گریم رایگان داده شد.” (اسم)
**********
*** فعل make for:
Go towards / try to escape
فرار کردن / رفتن به سمت
‘If you make for the valley, then you’ll be back at the campsite by nightfall.’
«اگر به سمت دره بروید، تا شب به محل کمپینگ برمیگردید.»
افعال مرکب با DO:
***فعل do up:
Improve condition of / renovate
(نوسازی / بهبود وضعیت)
‘We’ve bought a new house, but need to do it up before we can move in.
ما خانه جدیدی خریدهایم، اما باید قبل از نقل مکان آن را انجام دهیم.
Fasten / close
(بستن)
‘It’s getting cold. Do up your coat!’
هوا داره سرد میشه. زیپ کتت را ببند!
*** فعل Do out:
Fix up / renovate / decorate
( تزئین/ بازسازی / تعمیر)
‘They’ve had their kitchen done out in green tiles.’
آنها آشپزخانهشان را با کاشیهای سبز ساختهاند.
*** فعل do out of:
Take away unfairly / prevent someone receiving what is rightfully theirs
( کسی را از دریافت حقش محروم کردن / ناعادلانه چیزی را از کسی دور کردن)
‘Maggie’s relatives have secretly done her out of a large inheritance.’
“بستگان مگی مخفیانه او را از یک ارث بزرگ محروم کرده اند.”
*** فعل to do with:
Relate to / be connected with
( مرتبط بودن با / ارتباط داشتن به)
‘Can you please mind your own business? This has nothing to do with you!’
“میشه لطفا به کار خودت فکر کنی؟ این به تو ربطی ندارد!
*** فعل do without:
Continue or live without something or someone
(بدون چیزی یا کسی زندگی کردن و ادامه دادن)
‘I’ve had my dog Sammy for 10 years. Now I just can’t do without him!’
10 سال است که سگم سامی را دارم. حالا من بدون او نمی توانم زندگی کنم!
*** فعل do over:
Repeat / do again
دوباره انجام دادن / تکرار کردن
‘This assignment is no good at all! You’ll have to do it over.’
«این تکلیف اصلاً خوب نیست! شما باید آن را دوباره انجام دهید.»
(ضرب و شتم) Beat up
‘The thief claims that the police did him over in his cell.’
“دزد ادعا می کند که پلیس او را در سلولش مورد حمله قرار داده است.”
*** فعل do down:
Belittle / criticize / put down
پایین کشیدن / انتقاد کردن / تحقیر کردن
‘I don’t think my boss likes me. He’s always trying to do me down!’
فکر نمیکنم رئیسم مرا دوست داشته باشد. او همیشه سعی میکند مرا تحقیر کند!»
نکته: “Put down” در انگلیسی بریتانیایی رایج تر است.
*** فعل do away with:
Get rid of / abolish / remove
حذف / لغو / خلاص شدن از شر
‘The UK government has voted to do away with fox hunting.’
“دولت بریتانیا به لغو شکار روباه رای داده است.”
مطالعه مقالات زیر پیشنهاد می شود: