جشن فارغالتحصیلی ما خیلی خفن بود. | Our graduation party was so lit. | چیز جالب و هیجانانگیزی را توصیف میکند | Lit |
وقتی او را بعد از سالها دیدم شوکه شدم. | I was shook when I saw him after so many years. | غافلگیرشدن یا شوکهشدن | Shook |
جشن عروسی ما بیسروصدا برگزار خواهد شد. | Our wedding party will be lowkey. | خوددارانه/ بیسروصدا | Lowkey |
من بسیار عاشق رقصیدن هستم. | I high key love dancing. | انجام کاری که همه بدانند/ شلوغکردن/ پرسروصدا | High key |
پدر من تحصیلات چندانی ندارد اما نسبت به مسائل مختلف اجتماعی و فرهنگی بسیار آگاه است. | My father does not have much education, but he is very woke. | آگاهی از مسائل مختلف اجتماعی و فرهنگی/ چشم و گوش باز نسبت به مسائل مختلف اجتماعی و فرهنگی | Woke |
رابطۀ ما بسیار خستهکننده شده است؛ اینطور فکر نمیکنی؟ | Our relationship has become very basic; don't you think so? | خستهکننده، متوسط یا غیراصلی | Basic |
رفتار او با مادربزرگش خیلی بیادبانه است. | His behavior towards his grandmother is very savage. | چیز بدی را توصیف میکند | Savage |
او داشت سفرهای خارجیاش را به رخ میکشید. | She was flexing off her foreign travels. | خودنمایی کردن/ به رخ کشیدن | Flex |
زیتون به همراه کباب خیلی میچسبد. | Olives with kebab is such a mood. | زمانی را توصیف میکند که چیزی قابل ربط است یا به طور دقیق احساس شما را توصیف میکند/ چسبیدن | Mood |
پارتنرم بعد از 6 سال به طور ناگهانی قطع ارتباط کرد. | My partner ghosted me after 6 years. | قطع ارتباط ناگهانی با کسی | Ghost |
محیط اینجا خیلی مشکوک است. همه چیز مرتب سر جایش قرار گرفته است. | The environment here is very sus. Everything is neatly in place. | چیزی مشکوک را توصیف میکند | Sus |
دوست من با نوشیدن یک شیشه آبجو همچنان مست نمیشود. | My friend still doesn't get wasted after drinking a bottle of beer. | به شدت مست بودن | Wasted |
دوست من از روی میز افتاد و من از خنده روده بر شدم. | My friend fell off the table and I was deceased. | برای توصیف احساس ما وقتی چیزی خیلی خندهدار است استفاده میشود/ از خنده مردن/ از خنده روده بر شدن | Deceased |
دورهمی ما بسیار لذتبخش بود. کسانی که باید بدانند میدانند. | Our time was very enjoyable. IYKYK. | کسانی که باید بدانند میدانند | IYKYK |
چرا این همه غمگینی؟ تو فقط یکبار زندگی میکنی! | Why are you so sad? YOLO! | تو فقط یک بار زندگی میکنی | YOLO |
میترسم از قافله عقب بیوفتم که نمیتوانم برای عروسی شما حضور داشته باشم. | I’m feeling major FOMO that I cannot be there for your wedding. | ترس از دست دادن/ ترس از قافله عقب افتادن | FOMO |
قرار نیست به دروغ بگویم عروس زیبا شده بود. | NGL the bride was beautiful. | قرار نیست دروغ بگویم/ دروغ نمیگویم | NGL |
بعد از ساعتهای طولانی بالاخره یک لباس را انتخاب کرد؛ لباس مد روز! | After long hours, he finally chose a dress; OOTD! | لباس مد روز | OOTD |
جوانی کجایی که یادت بخیر. | TBT. | جوانی کجایی که یادت بخیر/ یادش بخیر | TBT |
ابی، خوانندۀ ایرانی، بهترین زمانه است. | Ebi, the Iranian singer, is the GOAT. | بزرگترین در همۀ دورانها/ بهترین زمانه | GOAT |
برد پیت قطعا کراش من در روزهای دوشنبه است. | Brad Pitt is definitely my #MCM. | دوشنبهها مردها عکسهای جالبشان را در فضای مجازی به اشتراک میگذارند | MCM |
کیت وینسلت کراش همیشگی من در روزهای چهارشنبه است. | Kate Winslet is my forever #WCW. | چهارشنبهها زنها عکسهای جالبشان را در فضای مجازی به اشتراک میگذارند | WCW |
او گرسنه و عصبانی است چون شام عروسی به او نرسید. | She is hangry because she did not get the wedding dinner. | گرسنه و عصبانی | Hangry |
این فیلم باعث میشود که حالت تهوع بگیرم. | This movie is so cring. | احساس تهوع داشتن | Cringe |
باید بدانیم بعد از اینکه رفتیم دربارۀ من چی گفتند. چای را بریز (بساط غیبت را به پا کن!) | We need to know what they said about me after we left. Spill the tea. | غیبتکردن دربارۀ چیزی | Spill the tea |
او از طریق شبکههای اجتماعی با او معاشقه کرد. | She slid into his DMs. | معاشقهکردن از طریق پیام در رسانههای اجتماعی | Slide into the DMs |
سلیقهاش برای دکورایسون اتاق محشر است. | Her taste for room decoration is on Fleek. | عالی بودن | On Fleek |
مچ گربهمان را گرفتیم. | The cat got caught in 4k! | مچ کسی را گرفتن | Caught in 4k |
وقتی به مکانهای عمومی میروم عاشق معاشرت کردن با افراد معروف و ثروتمند هستم. | When I go out in public, I love to hobnob with famous and rich people. | با افراد دارای موقعیت مصنوعی بالاتر معاشرت کردن | Hobnob |
بعد از شنیدن صدای او پشت تلفن، کمی آرام شدم. | After hearing her voice on the phone, I got chill a little. | آرام شدن/ بودن | Chill |
خواهر من پارسال عاشق یک پلیس شد و با او ازدواج کرد. | My sister fell in love with a popo last year and married him. | پلیس | Popo |
به پلیس چه گفتی که آزادت کرد؟ | What did you say to the fuzz that freed you? | پلیس | Fuzz |
کسی که چنین پیشنهادی را رد میکند یک احمق است. | Anyone who rejects such an offer is a airhead. | شخص ابله/احمق | Airhead |
کپیوم تنها چیزی است که برای آرام کردن خودم بعد از آن شکست بزرگ برایم باقی مانده است. | Copium is the only thing left for me to calm myself down after that big failure. | داروی تقلبی برای کمک به کاربرانی که دچار انقباض می شوند با ضرر/شکست مقابله کنند | Copium |
من نمیتوانم این ساده لوح را استخدام کنم. میترسم به من آسیبی برساند. | I can't hire this simp. I'm afraid it will hurt me. | کسی که برای کسی که دوست دارد خیلی کار میکند/ سادهلوح | Simp |
دوست من بسیار خرخوان است؛ اما از امتحانات هیچ نتیجۀ خوبی نمیگیرد. | My friend is very cram; But he doesn't get good results in exams. | دیوانهوار درس خواندن | Cram |
دیشب بعد از اینکه به خانه برگشتیم از شدت خستگی بیهوش شدم. | Last night after we got home I crashed from exhaustion. | خوابیدن/بیهوش شدن | Crash |
تیلور سوئیفت در توئیترش یک پیام مستقیم برای من ارسال کرد. | Taylor Swift sent me a direct message on Twitter. | پیام مستقیم | Dms’ |
این رستوران خیلی بیروح است. جزء دو سه نفر کسی اینجا نیست. | This restaurant is very dead. Except for two or three people, there is no one here. | (مانند یک رستوران یا بار) هیچکس آنجا نیست | Dead |
با خریدن این لباس سبک بیزحمتت را تقویت میکنی. | By buying this dress, you will enhance your steez. | سبک بدون زحمت | Steez |
سخنگوی پدرم در مراسم تجلیل از پدرم حاضر نشد. | My father's spox did not attend the ceremony honoring my father. | سخنگو | Spox |
میتوانی ده دلار به من قرض بدهی؟ تا هفتۀ دیگر آن را به تو باز خواهم گرداند. | can you lend me sawbuck? I will return it to you by next week. | 10 دلار آمریکا | Sawbuck |
اگر او بهترین خودش را دارد چرا با شخصی دیگر قرار میگذارد؟ | If she has A-Game, why would she date someone else? | بهترین یک نفر | A-Game |
وای! پولم را جای اشتباهی سرمایهگذاری کردم. | Oops! I invested my money in the wrong place. | وقتی کسی بهم میریزد | Oops! |
هی پسر! ببین آن ماشین خارجی را! | Hey dude! Look at that foreign car! | یک نفر/ پسر/ رفیق/ داداش | Dude |
اینقدر خل و چل نباش! یکم منطقی فکر کن و تصمیم بگیر. | Don't be so nuts! Think logically and make a decision. | دیوانه/ خل و چل | Nuts |
این بازی خیلی باحال است. | This game is very dope. | خفن/ باحال | Dope! |
نیاز نیست اینقدر تازه به دوران رسیده جلوه کنی! کمتر داراییهایت را به رخ بکش. | You don't need to look so yuppie! Show off your assets less. | جوان تحصیل کرده و پردرامد/ تازه به دوران رسیده | Yuppie |
من دوست دارم در آینده با یک کارمند اداری ازدواج کنم. | I would like to marry a white-collar in the future. | شغلی با حقوق بالا که شامل کار دستی نمیشود، مانند حسابداران و وکلا/ کارمند اداری | White-Collar |
بعد از این همه تحصیل چطور از من توقع دارید که یک کشاورز بشوم؟ | How do you expect me to become a cray after all this education? | مشاغل متمرکز بر کار دستی، مانند کشاورزان و معدنچیان | Cray |
این لباسی که خریدی امروزه خیلی محبوب شده است. | This dress you bought has become very poppin today. | عالی | Poppin’ |
بدنت خیلی عضلانی است؛ چند سال است که ورزش میکنی؟ | Your body is very swole; How many years have you been exercising? | خیلی عضلانی | Swole |
سبک او همیشه همراه با مد روز حرکت میکند. | Her style always moves with the drip. | مد روز | Drip |
چقدر بیمد بودن زندگی آدم را به هم میریزد. | How much being drownin messes up one's life. | بی مد | Drownin |
هماتاقی من به من حسادت میکند؛ چون هرچیزی که آرزو میکند داشته باشد را من دارم. | My roommate is salty; Because I have everything he wishes to have. | حسادت (به کسی) | Salty |
ماشین جدید خریدی؟ عالیست! | Did you buy a new car? It's great! | عالی | Cool |
همسرت خانم خوب و باحالیست! خیلی خوشخنده است. | Your wife is a snatched lady! It is very funny. | خوب و باحال | Snatched |
این توپ هم گل شد. آرررره! | This ball also scored. Yeet! | ابراز هیجان | Yeet! |
- خبرها را شنیدی؟ علی مهاجرت کرده است.
+ عجب! نمیتوانم باور کنم! | - did you hear the news? Ali has emigrated.
+ yikes! I can’t believe! | عجب/ واقعا که/ به حق چیزهای ندیده و نشنیده | Yikes! |
یک زمانی با اکانت جعلی در اینستاگرام فعالیت میکردم. | I used to work with a finsta on Instagram. | اکانت جعلی/خصوصی اینستاگرام | Finsta |
نباید شبها دیر بخوابی؛ تمام! | You should not sleep late at night; periodt! | پایان بحث (مثلاً آنچه والدین به کودک می گویند)/ همین که گفتم/ تمام | Periodt |
او در مسابقه گل کاشت. | He slayed it on the competition. | عالی بودن در، برنده شدن در/ گل کاشتن | Slay |
کفشی که برای عروسی خواهرت پوشیده بودی مد روز هست. | The shoes you wore for your sister's wedding are Gucci. | مرسوم، مد روز | Gucci |
من معمولاً از کسی درخواست کمک نمیکنم چون نمیتوانم تحمل کنم کسی دست رد به سینۀ من بزند. | I usually don't ask for help because I can't stand someone curving me. | رد کردن پیشرفتهای کسی (مثلاً از یک همکلاسی)/ دست رد به سینۀ کسی زدن | Curve |
من طرفدار دو آتیشۀ امینم هستم. هرسال در کنسرتهایش شرکت میکنم. | I am a stan of Eminem. I attend his concerts every year. | طرفدار دو آتیشه | Stan |
دیشب موقع رانندگی مست بودم. با یک موتورسیکلت تصادف کردم. | I was turnt while driving last night. I had an accident with a motorcycle. | مست، پرانرژی | Turnt |
ریحانه بهترین دوست من است. هر هفته 5 الی 6 ساعت تلفنی با یکدیگر صحبت میکنیم. | Rihanna is my bae. We talk to each other on the phone for 5-6 hours every week. | بهترین دوست/یک دوست عزیز | Bae |
مشخص است ریاست جمهوری سوئیس از مد روز پیروی نمیکند؛ چون هرروز یک لباس به تن دارد. | It is clear that the Swiss presidency is a cheugy man; Because he wears the same clothes every day. | کسی که از مد روز پیروی نمیکند | Cheugy |
مادر من خیلی احساسی است. سر هرموضوعی گریه میکند. | My mother is very emo. He cries over everything. | بیش از حد عصبانی/احساسی | Emo |
من نمیتوانم پسر بیش از حد عصبانی را تحمل کنم؛ چون خودم خیلی صبورم. | I can't stand an E-boy; Because I am very patient. | یک دختر/پسر بیش از حد عصبانی یا احساسی | E-Girl/ E-Boy |
خانوادۀ من از من همه جوره حمایت میکنند تا موفق شوم. | My fam supports me in every way to succeed. | خانواده | Fam |
اون دختربچه خیلی ناز هست. دوست دارم بوسش کنم. | That little girl is very smol. I would like to kiss him. | کوچک / ناز | Smol |
او به لحاظ ظاهری خیلی جذاب هست؛ اما به لحاظ باطنی نیست. | He is very snack in appearance; But not in an esoteric sense. | کسی که جذابه | Snack |
اینقدر زود هیجانزده نشو لطفاً. هنوز هیچ اتفاقی نیوفتاده است. | Please don't wig out so soon. Nothing has happened yet. | خیلی باحال یا هیجانزده بودن/ شدن | Wig |
او همیشه نیمبوتش را با شلوارک میپوشد. ادعا میکند این سبک شخصیه اوست. | He always wears his ankle boots with shorts. He claims that this is his lewk. | سبک شخصی یک نفر | Lewk |
او جذابترین دختر دانشکده است. دلم میخواهم با او دوست شوم. | She is the hottest girl in the college. I want to be friends with him. | جذاب | Hot |
یک آهنگ دانلود کردم که خیلی خفن هست. مخصوص مهمانیست. | I downloaded a song that is very sick. It is for a party. | باحال/ خفن | Sick |
کجا داری میروی؟ خیلی مشکوک هستی! | Where are you going? You are very shady! | مشکوک | Shady |
غذا که خوشمزه به نظر میآید. باید تستش کنیم تا از طعمش مطمئن شویم. | The food looks bomb. We have to test it to be sure of its taste. | واقعا خوبه،خوشمزه | Bomb |
این لوستری که برای اتاق پذیرایی خریدهاید خیلی مجلل است. | This chandelier you bought for the living room is very boujee. | فانتزی/ غنی/ مجلل/ خاص | Boujee |
کیفیت این برنج عالی است. ایرانی هست یا هندی؟ | This rice is dank. Is it Iranian or Indian? | کیفیت خوب/ عالی | Dank |
توی رابطهای بلاتکلیف گیر افتادهام. نمیدانم بمانم یا نه. | I am stuck in a flakey relationship. I don't know whether to stay or not. | بلاتکلیف | Flakey |
هفتۀ آینده به مکزیک میروم. سوغاتی چی دوست دارید برایتان بیاورم؟ | I am finna Mexico next week. What souvenir would you like me to bring you? | من دارم میرم به | Finna |
فقط هیپبیستها در سپیدهدم بیرون از فروشگاه پاپ آپ طراح منتظر خواهند بود تا در صف اول باشند. | Only hypebeasts would be waiting outside the designer's pop-up store at dawn in order to be first in line. | کسی که فقط میخواهد محبوب باشد | Hypebeast |
با یک برد دیگر تیم ملی فوتبال به جام جهانی صعود خواهد کرد. | With another W, the national football team will advance to the World Cup. | یک برد | W |
بزرگترین ضرری که در زندگی خود تجربه کردید چه بوده است؟ | What was the biggest L you experienced in your life? | نقصان، ضرر | L |
دارم سخت کار میکنم تا بتوانم ماشین بخرم. دلم یک لندکروز میخواهد. | I am working hard to buy a whip. I want a Land Cruiser. | ماشین | Whip |
مردم کشورما فکر میکنند که اگر عبادت نکنند یعنی روشنفکر هستند. | The people of our country think that if they do not worship, they are hip. | روشنفکر/ آگاه | Hip |
هرگز نمیتوان با یک شخص بیعرضه زیر یک سقف زندگی کرد. | You can never live under the same roof with a lemon. | شخص بیعرضه و بدرد نخور/ ماشین قراضه | Lemon |
عزیزم میشه این کیف من را تا جایی برایم بیاوریم؟ | babe, can we bring my bag somewhere? | زن جذاب/ زن مهم شما/ عزیزم | Babe |
امروز روزه بودم و خیلی گشنگی کشیدم. بیایید اول یکم غذا بخوریم. | I was fasting today and I was very hungry. Let's eat grub. | غذا | Grub |
این روزها اکثر پسرها ورزیده هستند. خوشحالم ورزش کردن رایج شده است. | Most of the boys are jacked these days. I am glad that exercise has become common | عضلانی/ ورزیده | Jacked |
پسری که همچنان از مادرش اجازه میگیرد یک ترسو است. | A boy who still asks permission from his mother is a chicken. | ترسو | Chicken |
دوست پسر سابقم دوباره بهم پیام داده است. | My ex has texted me again. | دوست دختر یا دوست پسر سابق | Ex |
متخصصین کامپیوتر ماهانه 20 الی 30 میلیون درآمد دارند. | Computer whizes earn 20 to 30 million per month. | یک فرد باهوش/ متخصص | Whiz |
رفیقم به رابطۀ 6 سالهاش پایان داده است و الان به افسردگی مبتلا است. | My friend has dumped her relationship of 6 years and is now suffering from depression. | پایان دادن به یک رابطه | Dump |
من بهشدت تو کف خریدن آن خانه در آن منطقه از شهر هستم. | I am jonesing for that house in that area of town. | واقعا یه چیزی خواستن/ تو کف بودن/ بهشدت منتظر چیزی بودن | Jonesing (For) |
یک دورهای خانمها موهایشان را بلوند میکردند؛ اما الان دیگر خز شده است. | At one time, women dyed their hair blonde; But now it has become wack. | بد/ جالب نبودن/ افتضاح/ خز/ بیمزه | Wack |
معتادهای شهر ما از مغازهها مواد مخدر تهیه میکنند. | Drug addicts in our city score drugs from shops. | تهیه کردن مواد مخدر غیرقانونی | Score |
باورم نمیشود همچنان به این فیلمهای قدیمی علاقهمند هستی. | I can't believe you are still interested in these corny movies. | (چیزهایی مانند فیلم و جوک) قدیمی و پیش پا افتاده | Corny |
میتوانی چندتا از جوکهای بیمزۀ قدیمیات را برایم تعریف کنی؟ | Can you tell me some of your cheese lame jokes? | (چیزهایی مانند فیلم و جوک) قدیمی و پیش پا افتاده | Cheesy |
امروز وقتم آزاد است؛ میتوانی چندتا فیلم سینمایی خوب به من معرفی کنی؟ | I have free time today; Can you recommend me some good flick? | فیلم سینما | flick |
پسرعموهایم خیلی بیکار هستند. چطور همسر میباند؟ | My cousins are very bummer. How do you get a wife? | آدم بیکار/ تنبل/ ولگرد | Bummer |
مهمانیهای خارجی را دوست دارم. سرو مشروبات الکلی در آنجا آزاد است. | I like foreign parties. booze beverages are freely served there. | الکل | Booze |
-با من ازدواج میکنی؟
+بله! | -Will you marry me?
+ Yes! | وقتی یکی هیجانزده است بهجای «yes» میگوید «yas» | Yas! |
برای این آزمون خیلی تمرین کردهام. موفقیتم حتمیاست. | I have practiced a lot for this test. My success is in the bag. | اطمینان (معمولاً برای چیزی که میخواهید، مانند ورزش یا مسابقه) | In the bag |
من به ندرت به سالنهای زیبایی مراجعه میکنم. احساس میکنم نیازی به آن ندارم. | I go to beauty salons once in a blue moon. I feel like I don't need it. | به ندرت | Once in a blue moon |
-امسال برای ایام نوروز برنامهای هم دارید؟
+البته | Do you have any plans for Nowruz this year?
+ you bet. | بله/ البته/ معلومه/ حتما/ مشکلی ندارد/ یقین داشته باش | You bet |
-شما برندۀ 6 میلیون دلار شدهاید.
+شما را باور نمیکنم. | - You have won 6 million dollars.
+ I don’t buy that. | من شما را باور نمیکنم | I don’t buy that |
بیا به دورهمی سارا برویم. خیلی باحال هست. | Let's go to Sarah's visit. That’s rad. | باحاله | That’s rad |
-ببخشید دیشب تو را در مراسم عروسیات تنها گذاشتم.
+بیخیال. | - I'm sorry, I left you alone at your wedding last night.
+ never mind. | موضوع را عوض کنیم/ بیخیال | Never mind |
بعد از اینکه دانشگاه تمام شد با بهترین رفیقم در تماس بودیم. | After I finished college, I kept in touch with my best friend. | (هنگام ترک کسی) بیایید در تماس باشیم | Keep in touch |
-چرا دیگر به کلاس نمیآیی؟
+دیگر نمیتوانم آن را تحمل کنم. | - Why don't you come to class anymore?
+ I can't even. | من دیگر نمیتوانم آن را تحمل کنم! | I can’t even |
-ببخشید ناهار دیر شد.
+مشکلی نیست. | - Sorry, lunch is late.
+ no biggie. | مشکلی نیست | No biggie |
-میشود ماشینم را در حیاط شما پارک کنم؟
+مشکلی نیست. | - Can I park my car in your yard?
+ no big deal. | مشکلی نیست | No big deal |
-میتوانید امروز در خرید لباس من را همراهی کنید؟
+مشکلی نیست. | - Can you accompany me in shopping for clothes today?
+ no sweat. | مشکلی نیست | No sweat |
دیشب خودی نشان دادم و شام را آماده کردم. | Last night I showed up and prepared dinner. | خودی نشان دادن/ تشریف آوردن | Show up |
من به تیلور سوئیفت علاقهمندم. | I have crush on Taylor Swift. | دوست داشتن کسی، میخواهید از کسی برای قرار ملاقات درخواست کنید | Have a crush (on someone) |
تصمیم دارم بعد از اینکه ازدواج کردم به یونان مهاجرت کنم. | I decide to immigrate to Greece after I get hitched. | ازدواج کردن | Get hitched |
بعد از اینکه ازدواج کردم دیگر نتوانستم کار کنم. | After I tied the knot, I couldn't work anymore. | ازدواج کردن | Tie the knot |
-حالت چطوره؟
+خستهام. | - how are you?
+ I’m beat | خستهام | I’m beat |
صدای دهانش داشت کلافهام میکرد. | The sound of her mouth was getting under my skin. | اذیت کردن/ کلافه کردن | Get under one’s skin |
من افرادی را که در کارم هستند دوست دارم، اما هفته های کاری 60 ساعته آزار دهنده است. | I like the people at my job, but the 60-hour work weeks are a turn-off. | آزار دهنده | A turn off |
نزدیکترین دوستان من تنبل هستند. دائما میخوابند. | My closest friends are coach potato. They sleep all the time. | کسی که همیشه در حال تماشای تلویزیون است/ تنبل | Coach potato |
واقعاً درک نمیکنم چطور مردم میتوانند این همه اهل مهمانی باشند. | I really don't understand how people can be such party animal. | کسی که همیشه در حال مهمانی دادن است/ عشق مهمانی/ اهل مهمانی | Party animal |
من دائماً با فرناز بیرونم. | I am constantly hanging out with Farnaz. | وقت خود را با مردم گذراندن | Hang out |
نوشیدنی دیشب افتضاح بود. | Last night's drink sucked. | بد بود | It sucked |
من مایل هستم چند روزی را به تنهایی بگذرانم. | I’m game to spend a few days alone. | مایل بودن/ اشتیاق به انجام کاری | I’m game |
آنها مایل هستند تا تعطیلات را در باغ شما بگذرانند. | They are down to spend the holidays in your garden. | مایل بودن/ اشتیاق به انجام کاری | I’m down |
-به شب نشینی دخترانۀ ما میپیوندید؟
+پایهام. | - Will you join our girls' night out?
+ I’m in. | مایل بودن/ اشتیاق به انجام کاری/ پایه بودن | I’m in |
روزهای پایانی تحصیل را میگذرانید. بترکونید. | You are spending the last days of your studies. Have a blast. | خوش گذرانی کردن/ حال کردن/ ترکوندن | Have a blast |
برادرم با رئیسش بحث شد و در نتیجه اخراج شد. | My brother had an argument with his boss and got fired as a result. | از دست دادن شغل/ اخراج شدن | Get fired |
دوست من همیشه ایام امتحانات خرخوانی میکند. | My friend always hit the books during exams. | خرخوانی کردن | Hit the books |
تو از من برای رسیدن به خواستههات سوء استفاده کردی. | You ripped off me to achieve your goals. | از کسی سوء استفاده کردن | Rip (someone) off |
از آنجایی که به راحتی خوابم نمیبرد، در همۀ مسافرتهای خانوادگیمان من کمک دست راننده مینشینم. | Since I don't fall asleep easily, on all our family trips I ride shotgun. | روی صندلی سرنشین جلو نشستن/ کنار دست راننده نشستن | Ride shotgun |
این سیستم خیلی خفن به نظر میآید. | This system looks very bomb. | عالی | The bomb |
من میخواستم ماشین را برانم؛ اما خواهرم اولین نفر بود که دست روی آن گذاشت. | I wanted to drive the car; But my sister had first dibs on it. | اولین شخص در ادعا کردن چیزی بودن/ اولین نفر دست روی چیزی گذاشتن | Have dibs on |
دانشجو برای اینکه نمرۀ بهتری از امتحان بگیرد داشت پاچهخواری استاد را میکرد. | In order to get a better grade in the exam, the student was sucking up the professor. | با نوکر بودن رضایت کسی را جلب کردن/ پاچهخواری کردن/ تملق گویی | Suck up |
برای جلب نظر داورهای ژورنال، پژوهشگران باید پاچهخواری آنها را کند. | In order to attract the opinion of journal reviewers, researchers must kiss their ass. | با نوکر بودن رضایت کسی را جلب کردن/ پاچهخواری کردن/ تملق گویی | Kiss ass |
در کرۀ جنوبی دانشآموزان افراد تازهوارد را اذیت میکنند. | In South Korea, students bully fresh meats. | شخص تازه وارد/ کسی که تازه به جمعی اضافه شده | Fresh meat |
شخصی را میشناسم که بسیار غیرقابل کنترل است. حرفی را نباید بزند میزند. | I know someone who is very loose cannon. He says something he should not say. | کسی که به طرز خطرناکی قابل کنترل نیست/ غیرقابل پیشبینی | Loose cannon |
پدر من از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرد و تربیت فرزندانش را به مادرم سپرد. | My father passed the buck and entrusted the upbringing of his children to my mother. | دیگری را مسئول دانستن/ از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردن | Pass the buck |
اشتباه من بود که به تو اعتماد کردم و به خانهمان راه دادم. | It was my mad to trust you and let you into our house. | اشتباه من | May bad |
پژوهش برروی جامعهشناسی ترجمه بدیهی گرفته شد است. | Research on the sociology of translation has been taken for granted. | فرض کردن/ بدیهی گرفتن/ دست کم گرفتن | Take for granted |
ما برای رفتن به مشهد شبانه به جاده خواهیم زد. | We will hit the road to go to Mashhad at night. | ترک کردن (برای رفتن به جایی)/ زدن به جاده | Hit the road |
آیا واقعا ایتالیایی توی رستوران دنگ خود را حساب نمیکنند؟ | Do Italians really not go dutch in the restaurant? | هر فرد هزینه غذا/نوشیدنی خود را پرداخت میکند/ دنگی حساب کردن | Go dutch |
-آیا از کیفیت غذا راضی بودید؟
+کباب ترکی خیلی چسبید. | - Were you satisfied with the quality of the food?
- Turkish kebab hit the spot. | (بعد از خوردن غذا/ نوشیدن نوشیدنی گفته میشود) واقعا رضایت بخش بود/ خیلی چسبید | Hit the spot |
من کار تحقیقاتی را تمام کردم و اکنون آمادۀ دفاع هستم. | I have wrapped up the research and now I am ready to defend. | کاری را تمام کردن | Wrap up |
-من نمیتوانم با تو ازدواج کنم. واقعاً عذرخواهم.
+شوخی میکنی؟ | - I can't marry you. I'm really sorry.
+ Are you kidding me? | عبارتی برای نشان دادن هیجان/ناامیدی یا داری با من شوخی میکنی؟ | Are you kidding me? |
مادرم به من میگوید 24 ساعته سرت توی گوشی است. او نمیداند درواقع دارم از این طریق پول در میاورم. | My mother tells me that your head is on the phone around the clock. He doesn't know that I am actually making money this way. | تمام وقت، 24 ساعت شبانه روز، 7 هفت روز هفته | Around the clock |
-امشب به صرف چایی به خانۀ من میآیی؟
+باشد یک وقت دیگر. | - Will you come to my house for tea tonight?
+ Let take a raincheck. | در زمان بعد انجام دادن/ رد کردن دعوت دیگران و موکول کردن آن به وقتی دیگر | Take a rain check |
-چه خبر؟ خیلی وقت است تو را ندیدم.
+دارم به خانۀ جدیدم اسبابکشی میکنم. | -What’s up? I haven't seen you for a long time.
+ I am moving to my new house. | چطور هستید؟ اوضاع چطوره؟ یا چه خبر؟ | What’s up? |
-اگر میخواهی بلافاصله بعد از فارغالتحصیلیات مشغول به کار شوی باید از الان دست به کار شوی.
+میدانم. | - If you want to start working immediately after your graduation, you should start working now.
+ you’re telling me. | میدانم! | You’re telling me! |
-وقت داری تا دربارۀ مشکلی که اخیراً برایم پیش آمده است صحبت کنم؟
+سراپا گوشم. | - Do you have time to talk about a problem that happened to me recently?
+ I’m all-ears. | سراپا گوش بودن | All-ears |
من آدمی شبزندهدار هستم. معمولاً شبها به انجام کارهایم میپردازم. | I am an all-nighter person. I usually do my work at night. | تمام شب بیدار ماندن برای انجام تکالیف/ گپ زدن با دوستان/ شب زنده داری | All-nighter |
من لوسم، فقط میخواهم تمام روز در آغوش باشم و تنقلات بخورم. | I'm baby, I just want to be cuddled and eat snacks all day. | من بیگناه / ناز هستم/ لوس هستم | I’m baby |
چهره و استایل بعضیها دارد روز به روز بهتر میشود. | The face and style of some people is glowing up day by day. | تغییر شکل (تبدیل از زشت به کمتر زشت) | Glow up |
پدر و مادر او میترسند با خریدن کنسول بازی باعث تراشیدن مشکل شوند و او از درس بازداشته شود. | Her parents are afraid that by buying a game console, they will open up pandora’s box and he will be prevented from studying. | باعث / شروع دردسر یا مشکلات/ دردسر یا مشکل تراشیدن | Open up pandora’s box |
به من میگویند کارهایت را خیلی مسلط و ماهرانه انجام میدهی. | They tell me that you do your work very in the zone. | عملکرد به همان اندازه یا بهتر از شخصی دیگر/ مسلط و ماهرانه | In the zone |
اخیراً سعی میکنم نسبت به افرادی که خواهان دیدن موفقیت من نیستند بیمحلی کنم. | Lately I've been trying to tune out people who don't want to see me succeed. | دیگر توجه نکردن/ بیمحلی کردن/ نادیده گرفتن/ اهمیت ندادن | Tune out |
علی خیلی نخوانده ملا هست. بسیار زیاد دربارۀ چیزی که تخصص ندارد صحبت میکند. | Ali is very armchair CEO. Talks too much about something he has no expertise in. | ارائۀ تخصص دربارۀ چیزی که گوینده فاقد آن است/ نخوانده ملا | Armchair CEO |
بالاخره با شروع سال نو و تعطیلات آن اندکی فارغالبال میشویم. | Finally, with the beginning of the new year and its holidays, we will be a little bit off the hook. | رهایی از سرزنش/ فارغالبال | Off the hook |
این اصطلاحاتی که استفاده میکنی معرکه است؛ آنها را از کجا مییابی؟ | These terms you use are off the chain; Where do you find them? | واقعا خوب/ بینظیر/ معرکه | Off the chain |
بنابراین فردا تورا در مراسم خواهم دید. همین! حرفم تمام شد. | So I will see you tomorrow at the ceremony. Bye Flecia. | وقتی مکالمه را تمام کردید گفته میشود. به معنی «همین! حرفم تمام شد.» | Bye, Flecia |
تو همیشه تو کلاسهای مختلف نمرۀ آس ( اول. عالی ) میگیری | You always get an ace in different classes. | عالی در (یک آزمایش) | (to) ace |
تو همیشه در آزمونهایت عملکردی بینظیر داری. | You are always nail in your exams. | عالی در (یک آزمون، یک مسابقه) | (to) nail |
در تمام این سالها انگلستان داشت از استرالیا بهرهکشی میکرد. | All these years England was screwing over Australia. | فریب دادن یا سوء استفاده کردن از کسی/ بهره کشی | (to) screw over |
اینقدر برای بازی تیم ملی ذوق داشتیم که شب خوابمان نبرد. | We were so amped up for the national team game that we couldn't sleep at night. | پر از اشتیاق/انرژی/ ذوق داشتن | Amped up |
قبل از اینکه به خارج کشور مهاجرت کنی، مطمئن شو که وسع مالیات مناسب است. | Before you move abroad, make sure that your finances are on point. | مرتبط و مناسب، واقعا خوب است | On point |
-آنا چطوری به نظر میرسم؟
+خداوکیلی خیلی زیبا شدی. | - Ana, how do I look?
+ no cap, you have become very beautiful. | دروغ نگفتن/ خداوکیلی/ راستی راستی/ ناموسا | No cap |
اوه دختر این لباس را چند خریدی؟ مد روز شده است. | Oh girl, how much did you buy this dress? It is straight fire. | مرسوم، مد روز | Straight fire |
میخواهم یک رازی را افشا کنم. من نمیتوانم بچهدار شوم. | I want to spill the beans. I can't have children. | شایعات / راز را به اشتراک گذاشتن/ رازی را افشا کردن یا لو دادن | Spill the beans |
یک توصیۀ من به شما: نتفلیکس را تماشا کنید و رابطۀ جنسی داشته باشید. | My advice to you: Netflix and chill. | نتفلیکس را تماشا کنید و رابطه جنسی داشته باشید | Netflix and chill |
سعی کنید در ایام پریودی از من دوری کنید؛ چون واقعاً عصبی میشوم. | Try to stay away from me during periods; Because I become a big mad. | واقعا عصبانی | Big mad |
پدر من به لحاظ مالی بسیار ریسکپذیر است. با همۀ ثروتش ماشین خریده است. | My father is very risky diamond hand. He bought a car with all his wealth. | پذیرفتن یک ریسک مالی بزرگ/ به افرادی که در موقعیتهای خطیر کاری ریسکپذیری داشته باشند گفته میشود | Diamond hands |
همۀ علائمی که الان دارید به خاطر واکسن کووید 19 است. | All the symptoms you have now are due to the fauci ouchie. | واکسن کووید 19 | Fauci ouchie |
این بازیگر به فرهنگ طرد ضربه زده و آن را "قضاوت آمیز و انتقام جویانه" خوانده است. | The actor has hit out at cancel culture, calling it 'judgemental and vindictive'. | شرمساری آنلاین / شرمساری شخصی به دلیل دیدگاههایش/ فرهنگ طرد | Cancel culture |
وقتی در مقابل همه از او دفاع نکردم با عصبانیت به من خیره شد. | She grilled at me when I didn't defend her in front of everyone. | با عصبانیت به کسی خیره شدن | Grill |
من همیشه سعی میکنم بدون رودربایستی با فراد صحبت کنم تا آسیبی به من وارد نشود. | I always try to have real talk so that I don't get hurt. | بی رودربایستی صحبت کردن/ بی تعارف حرف زدن/ رک و پوست کنده گفتن | Real talk |
اگر به اندازۀ کافی پول داشتم تا الان مهاجرت کرده بودم. | If I had enough cake/ cheese, I would have emigrated by now. | پول | Cake/ cheese |
متوجهی که از دوری او مجنون شدهام؟ | Do you realize that I have gone mad from being away from her? | مجنون/ خیلی عصبانی | Mad |
-آیا واقعاً تو یک دست آپارتمان خریدهای؟
+داشتم خالی میبستم. | - Have you really bought an apartment?
+I was fronting. | تظاهر به مهارت برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران/ خالیبندی کردن/ چاخان گفتن | Frontin’ |
تو خیلی جدی به نظر میرسی، اتفاقی افتاده است؟ | You look so deadass, did something happen? | دربارۀ چیزی جدی بودن | Dead-Ass |
او دیشب داشت پشت تلفن حرفهای عجیب غریب میزد. بیشک که مست بود. | He was talking on the phone last night. He was definitely tight. | مست | Tight |
برایت آرزو میکنم که امسال آدمهای خوب زیادی ملاقات کنی. | I wish you to meet many bricks this year. | آدم خوب | Brick |
-برای شام چه میخوری؟
+پیتزا. | - What do you eat for dinner?
+ Pie. | پیتزا (پای) | Pie |
از شدت کار زیاد خیلی عرق کردهام. | I'm schvitzing a lot from working hard. | عرق کردن | Schvitz |
از پسر خودم توقع نداشتم کار ناشایست دزدی را انجام بدهد. | I did not expect my son to stoop to stealing. | کار ناشایست انجام دادن/ سطح خود را پایین آوردن | Stoop |
من آنقدر احمق نیستم که به پدر و مادرم دروغ بگویم. | I'm not dumb enough to lie to my parents. | احمق بودن | Dumb |
معروفترین شهر ایالات متحده نیویورک است. | The most famous city in the United States is Gotham. | نام مستعار شهر نیویورک (از بتمن گرفته شده) | Gotham |
فروشگاه محلی محلۀ ما هرچیزی برای فروش دارد. | Our local bodega has everything for sale. | مغازۀ بقالی/ فروشگاه محلی | Bodega |
من نیاز دارم مقداری حشیش به چنگ آورم. | I need to cop some weed. | به دست آوردن یا کسب کردن چیزی اغلب به شکل غیرقانونی یا غیرمجاز/ به چنگ آوردن چیزی | Cop |
لطفا از من و خانوادهام فاصله بگیر. داری ما را اذیت میکنی. | Please stay away from me and my family. You are bugging us. | اذیت کردن/ کنه شدن/ مجبور کردن | Buggin’ |
من به جواهرسازی علاقهمند و مشغول هستم. | I am interested and engaged in ice making. | جواهر | Ice |
لطفا دست از اوباشی گری بردار. این کارها در شان تو نیست. | Please stop wilding. These things are not for you. | اوباشی گری | Wylin’/ wildin’ |
نمیچرا آدمها هرچه پیرتر میشوند بداخلاقتر میشوند. | I don't know why people get crustier as they get older. | بداخلاق/ ترشرو | Crusty |
دیشب خبر آمد که نمایندۀ مجلس شهر ما به قتل رسیده است. | Last night, the news came that the representative of our city was snuffed. | به قتل رساندن | Snuff |
دیشب خواب دیدم که پدرم داشت کشان کشان خواهرم را به جایی میبرد. | Last night I dreamed that my father was schlepping my sister somewhere. | به دنبال خود کشیدن/ کشان کشان بردن | Schlep |
امروز قهوۀ همیشگیام را در نزدیکی شرکت سرو کردم. | Today I served my regular coffee near the company. | قهوهای که با خامه و شکر درست میشود/ قهوۀ همیشگی | Regular coffee |
از وقتی که او به مادرم بی احترامی کرد ما با یکدیگر مشکل داریم. | Ever since he disrespected my mother, we have a beef with each other. | با کسی مشکل داشتن/ خواستار دعوا با کسی بودن/ ناراضی بودن/ کینه داشتن | Have a beef |
میخواهیم فردا به مناسبت روز طبیعت به کوهستان برویم؛ پایهاید؟ | We want to go to the mountains tomorrow on the occasion of Nature Day; are you down? | کار شما تمام شد؟ پایهاید؟ | Are you down? |
هالیوود شمالی کجاست؟ | Where is NoHo? | هالیوود شمالی | NoHo |
هنگام رانندگی در شهر بزرگ حواستان به اخطار ترافیک باشد. | Be aware of the SigAlert while driving in the big city. | هشدار / اخطار ترافیک | SigAlert |
-آیا از وضعیت درسی خود راضی هستید؟
+خیر! | - Are you satisfied with your academic situation?
+ yeah no! | خیر | Yeah no |
در کالیفرنیای جنوبی هیچ جنگلی وجود ندارد. | There are no forests in SoCal. | کالیفرنیای جنوبی | SoCal |
کالیفرنیای شمالی قوانین بسیار متفاوتی از سایر ایالتهای آمریکا دارد. | Northern California has very different laws than other US states. | کالیفرنیای شمالی | NorCal |
پیتزا ایتالیایی که در این رستوران خوردیم خیلی بدمزه بود. | The Italian pizza we ate in this restaurant was very gnarly. | خوب یا بد (بستگی به زمینه دارد)/ به معنای بدمزه برای غذا و دیگر موقعیتها | Gnarly |
کیفهای این برند همیشه جذاب هستند. | The bags of this brand are always rad. | خیلی جذاب یا خوب | Rad |
یکی از همکلاسیهای من سرش پر از ایدههای جذاب است. | One of my classmates is stocked with interesting ideas. | خوشحال/ شادمان/ پر/ لبریز/ سرشار | Stoked |
در مهمانی داشتیم بیش از حد هیجانزده میشدیم. | We were gettin' hyphy at the party. | بیش از حد هیجان زده شدن/ به حد جنون رسیدن | Hyphy |
بیمه نتوانست هزینههای درمان را پوشش دهد؛ در نتیجه از جیبم پرداخت کردم. | The insurance could not cover the treatment costs; As a result, I paid outta my pocket. | پرداخت از جیب/ پول جبران ناپذیر | Outta pocket |
آهنگ «چایی چایی» از کوروس واقعاً خفن است. | The song "Chai Chai" by Koros is really slap. | واقعا عالی (موسیقی) | Slap |
از یک جایی به بعد دیگر توان ادامه دادن ندارم. منظور من را میفهمی؟ | From one point to the next, I can no longer continue. yadadamean? | منظور منو میفهمی؟ | Yadadamean |
فکر میکنم او دوست ندارد به خانهاش برویم؛ چون سرش دائماً در گوشی است وما را نادیده میگیرد. | I think he doesn't like us to go to his house; Because he is phubbing us. | عمل نادیده گرفتن کسی که با شما صحبت میکند از طریق توجه و نگاه کردن به تلفن همراه خود | Phubbing |
یک رازی را میخواهم به تو بگویم؛ میتوانی آن را نگهداری؟ | I want to tell you a stealth mode; can you keep it? | راز | Stealth mode |
چرا همیشه میلیاردرها سادهترین ماشینها را در اختیار دارند؟ | Why do three commas club always own the simplest cars? | میلیاردرها | Three commas club |
من یک کیس سرمایهگذاری به ارزش بیش از یک میلیارد دلار یافته است. | I found a unicorn. | کیس سرمایهگذاری به ارزش بیش از یک میلیارد دلار | Unicorn |
همۀ مادران ایرانی معتقدند بچههایشان دائماً سرشان در گوشی است. | All Iranian mothers believe that their children are on zombie mood. | خیره شدن به گوشی/ حالتی که شخص همش سرش تو گوشیه | Zombie mood |
من مصمم هستم که درس بخوانم؛ نه فوراً ولی حتماً. | I am fixing to study; Not immediately, but definitely. | مصمم بودن | Fixin’ to |
آلیس خدا حفظت کنه که من را در این کار یاری نمودی. | Alice, bless your heart for helping me in this work. | یا برای ابراز همدردی یا برای ملایم کردن یک توهین استفاده میشود/ خدا حفظت کنه | Bless your heart |
ممکن است روزی به شهر شما سفر کنم. | I might could visit your city one day. | شاید/ ممکن است | Might could |
او یک جوری رفتار میکند که انگار تهران به نامش خورده است؛ ولی او یک طبل توخالی است. | He behaves as if Tehran is named after him; But he is all hat, no cattle. | کسی که مغرور است بدون اینکه چیزی برایش نشان دهد/ طبل توخالی | All hat, no cattle |
من نیاز به رژیم دارم؛ چون احساس میکنم اندکی چاق هستم. | I need a diet; Because I feel a little corn-fed. | بزرگ/چاق (در توصیف افراد) | Corn-fed |
من آدمی نیستم که از شدت عصبانیت منفجر شوم. | I am not a person who pitch a hissy fit. | منفجر شدن از شدت عصبانیت/ کج خلقی | Pitch a hissy fit |
من در این کار موفق میشوم حتی اگر آسمان به زمین بیاید. | I will succeed in this even if come hell or high water. | (انجام دادن کاری) به هر قیمتی، مهم نیست که مجروح شوید/دشمن بسازید/ اگر آسمان به زمین بیاید | Come hell or high water |
هر چند وقت یکبار ماشین خودت را میشویی؟ | How often do you worsh your car? | شستشو | Worsh |
آن سوی آسمانها فقط یک خداوند وجود دارد. | yonder the heavens there is only one God. | (در آن طرف، (پایین) آنجا (توصیف یک مکان) | (up/down) Yonder |
این عسل چهل گیاه بسیار خوش طعم است. | This honey of forty plants is very bussin. | خوش طعم | Bussin |
عجله کن! تاکسی رسید. | dale! Taxi arrived. | عجله کردن | Dale |
صدها هزار نفر از مردم در اثر سانحۀ چرنوبیل جان خود را از دست دادند. | hundids of thousands of people lost their lives as a result of the Chernobyl accident. | صد | Hundid |
من رفیقهای زیادی ندارم؛ چون با هیچ کس گرم و صمیمی نمیشوم. | I don't have many jits; Because I don't get warm and friendly with anyone. | این اصطلاح معمولاً به یک دوست یا یک شخص اشاره دارد | Jit |
هی شما؛ میشود دو لیوان آب برای ما بیاورید؟ | Oye, Can you bring us two glasses of water? | به معنای «هی، شما» است و برای پیشخدمتها و مردم در خیابان استفاده میشود. غیررسمی است اما بیادبانه نیست. | Oye |
من معمولاً شام از ساندویچ سوپرمارکتهای زنجیرهای publix میخورم. | I usually have Pub sub for dinner. | ساندویچ از سوپرمارکتهای زنجیرهای Publix | Pub sub |
وقتهایی که استرس میگیرم به ساحل میروم. صدای امواج دریا برایم آرامشبخش است. | When I get stressed, I go to the beach. The sound of sea waves is vibin for me. | آرامشبخش | Vibin’ |
چرا ماشین را در پارکینگ دورتر پارک کردی؟ اینجا که جای پارک هست! | Why did you park in Goofy? Here is the parking place! | وقتی ماشین خود را در پارکینگ دورتر پارک میکنید | Parked in Goofy |
اگرچه خوردن نان گوشت خوک برای مسلمانان حرام است؛ اما من واقعاً عاشقش هستم. | Although it is forbidden for Muslims to eat manapua; But I really love it. | نان گوشت خوک | Manapua |
سلام. به خانۀ ما خیلی خوش آمدید. | Aloha. Welcome to our home. | سلام/ خداحافظ | Aloha |
از غذاهای محبوب من کنتاکی مرغ است. | One of my favorite grindz is Kentucky Fried Chicken. | غذا | Grindz |
اصل و نسب من به آسیای شرقی برمیگردد؛ همان خاور دور. | I am hapa; The Far East. | کسی که اصل و نسبش جزایر اقیانوس آرام یا آسیای شرقی است | Hapa |
سفیدپوستان آمریکایی رگ و ریشۀ اروپایی دارند. | American haoles have European roots. | یک فرد غیر بومی هاوایی/ سفیدپوست | Haole |
سیگار کشیدن در مکانهای عمومی ممنوع است. | Smoking is kapu in public places. | ممنوع است | Kapu |
کتابی که اخیراً تمام کردم دربارۀ یک کودن بود که سعی میکرد باهوش شود. | The book I finished recently was about a lolo trying to get smart. | کودن | Lolo |
-چه دختر بانمکی دارید!
+متشکرم. | -What a cute girl you have!
+ mahalo. | متشکرم | Mahalo |
-قبل از اینکه مهمانها بیایند خانه را جارو کن.
+اوکی! فهمیدم! | - Sweep the house before the guests come.
+ shoots! | اوکی!، فهمیدم! | Shoots! |
-شام چی میخورید؟
+ساندویچ باگت! | - What do you eat for dinner?
+ po’boy. | ساندویچ باگت | Po’boy |
عشق من، دلم همیشه برایت تنگ میشود. | Cher, I will always miss you. | عشق (من)، عزیز (من) | Cher |
مادر و خانوادۀ شما چطور هستند؟ | Haow’s ya mama am’them? | مادر و خانوادۀ شما چطور هستند؟ | Haow’s ya mama am’them? |
الان اینقدر حالم بد است که میلی به خوردن هیچچیزی ندارم. | Now I feel so bad that I don't envie anything. | میل به خوردن چیزی | Envie |
-اهل کدام شهری؟
+لوئیزیانا. | -where are you from?
+ parish. | معادل شهرستان لوئیزیانا | Parish |
میشود این رژلب را به عنوان اشانتیون به من بدهید؟ | Can you give me this lipstick as a lagniappe? | هدیۀ کوچک/ اشانتیون | Lagniappe |
-از تفریحات مفیدت چیست؟
+رفتن به لب ساحل جرسی. | - What are your useful pastimes?
Going to down the shore. | لب ساحل (ساحل جرسی) | Down the shore |
اینقدر گرسنه هستم که قادرم 2 تا ظرف بزرگ سیبزمینی سرخشده با پنیر و سس بخورم. | I'm so hungry I can eat 2 large bowls of disco fries. | سیب زمینی سرخ کرده پوشیده از پنیر و سس | disco fries |
-چی میخورید؟
+ساندویچی که همه چیز در منو را شامل میشود. | - What do you eat?
+ fat sandwich. | ساندویچی که تقریباً همه چیز در منو را شامل میشود | Fat sandwich |
میخواهم بروم از دستگاه خودپرداز پول بردارم، چیزی از بیرون لازم ندارید؟ | I want to hit the MAC, do you need anything outside? | برای برداشتن پول به دستگاه خودپرداز رفتن | Hit the MAC |
من واقعاً متاسفم اما به دلیل بینظمی شما مجبورم عذر شما را بخواهم. | I am really sorry but I have to exit you for your disorder. | (در شرکتها) عذر کسی را خواستن/ کسی را اخراج کردن | Exit |
او اهل ساوت جرسی هست که همیشه هم مشکل ایجاد میکند. سعی کنید از او فاصله بگیرید. | He's shoobie Try to distance yourself from him. | شخصی از ساوت جرسی که همیشه در بقیۀ ایالت مشکل ایجاد میکند | Shoobie |
-برای شام منتظرت هستیم.
+هنوز نخوری؟ | - We are waiting for you for dinner.
+ j’eet yet? | هنوز نخوردی؟ | J’eet yet? |
-محتویات این سالاد چیست؟
+نمک، فلفل، سس کچاپ | - What are the contents of this salad?
+ SPK. | نمک، فلفل، سس کچاپ | SPK |
من رانندۀ وحشتناکی هستم. به خاطر سرسرۀ جرسی هیچکس با من رانندگی نمیکند. از سمت راست هم انجامش میدهم. | I'm a terrible driver. Nobody will drive with me because of the Jersey slide. I do it to the right too. | به سرعت از سمت چپترین لاین به سمت خروجی (که در سمت راست است) رفتن/ سرسرۀ جرسی | Jersey slide |
ما همیشه شبهای قبل از هالووین در خانۀ پدربزرگ و مادربزرگمان جمع میشویم. | We always get together at our grandparents' house at cabbage night. | شب قبل از هالووین که بعضی از بچهها خیلی شیطون هستند | Cabbage night |
-به کسی که در روستای پاین برنز زندگی میکند چه میگویند؟
+پاینی | - What do they call someone who lives in the village of Pine Barrens?
+ piney. | کسی که در Pine Barrens، بخش روستایی سواحل جنوبی ایالت زندگی میکند | Piney |
تصمیم دارم به مناسبت تولد 22 سالگیام تتوی پروانه روی کمرم بزنم؛ نظرت چیست؟ | I have decided to get butterfly tats on my back on the occasion of my 22nd birthday; what do you think? | خالکوبی | Tats |
-چقدر بزنین بزنم آقا؟
+به اندازۀ 20 دلار. | - How much do you want me to hit you, sir?+ As much as Tweentyregularcash. | در نیوجرسی آنها گاز خود را پمپ نمیکنند، بنابراین برای دریافت 20 دلار بنزین، این عبارت گفته میشود | Tweentyregularcash |
-خوانندۀ محبوب تو کیست؟
+بروس اسپرینگستین. | - Who is your favorite singer?
+ the Boss. | بروس اسپرینگستین، نوازندۀ متولد نیوجرسی | The Boss |
-داری به کجا میروی؟
+به نیویورک. | - Where are you going?
+ To the City. | بسته به اینکه در کدام قسمت از نیوجرسی هستید، این شهر نیویورک یا فیلادلفیا است. | The City |
هربچهای نیاز دارد که فضای سرگرمی داشته باشد. پدر و مادرها باید به فکر باشند. | Everyone needs an frunchroom. Parents should be concerned. | فضای سرگرمی | Frunchroom |
-به همراه شامتان نوشیدنی چی میل دارید؟
+ یک نوشابۀ خانوادگی لطفاً. | - What would you like to drink with your dinner?
+ A family drink please. | نوشیدنی ملایم، نوشابه | Pop |
او گفت که طوطیاش مرده است. | She goes that her parrot is dead. | زمان گذشته/حال «گفتن» | Goes |
گوشت را از فریزر بیرون بیاور. امشب مهمان داریم. | Take da meat out of da freezer. We have guests tonight. | The" (به عنوان مثال، "da bears") | Da |
این ماهیها را از دریاچۀ میشیگان صید کردم. | I caught these fish from the Lake. | دریاچه میشیگان که شیکاگو با آن خط ساحلی مشترک دارد | The lake |
وقتی به پارک هزاره رفتم از مجسمۀ آنیش کاپور دیدن کردم. | When I went to Hazare Park, I visited the bean. | مجسمۀ آنیش کاپور، که بهطور رسمی بهعنوان دروازۀ ابر شناخته میشود، در پارک هزاره | The bean |
بوفالوها درحال چریدن در چمنزار هستند. | Buffaloes are grazing in the prairie. | چمنزار | Prairie |
در همسایگی ما کارگر سختکوشی زندگی میکند. از صبح تا شب کار میکند. | A grabowski lives in our neighborhood. It works from morning to night. | کارگر سختکوش | Grabowski |
-از گلهای رزتان چیزی باقی مانده است؟
+یه چندتا. | - Is there anything left of your roses?
+ a couple. | تعداد کمی/ یه چند تا/ دوتا | A couple |
داریم میرویم؛ شماها نمیخواهید آماده شوید؟ | We are going; Don't yous want to prepare? | نشان میدهد که گوینده با همه صحبت میکند (نه فقط با یک نفر)/ شماها | Yous |
من بلدم ساندویچ مرغ درست کنم؛ آیا میل دارید؟ | I know how to make a chicken sammich; do you want? | ساندویچ | Sammich |
کلید گاراژ را کجا گذاشتی؟ پیدایش نمیکنم. | Where did you put the grachki? I don't find it. | کلید گاراژ | Grachki |
لطفاً یک دانه بستنی و دو لیوان یخ در بهشت برای ما سفارش بده. | Please order us an ice cream cone and two glasses of water ice. | یخ تراشیدهشده، شکر و شربت طعمدار (یک خوراکی تابستانی)/ یخ در بهشت | Water ice |
همۀ شما به من گوش کنید؛ حرفهای مهمی دارم. | You guys listen to me; I have important things to say. | همۀ شما | You guys |
با اینکه هنوز هوا گرم است است اما مردم اهالی سرد دارند به مناطق گرمتر کوچ میکنند. | Although the weather is still hot, snowbirds are moving. | توصیف افرادی از ایالتهای سردتر که در ایالتهای گرمتر در طول زمستان زندگی میکنند | Snowbird |
محبوبترین فروشگاههای من فروشگاههای زنجیرهای است. همه چیز در آن یافت میشود. | My favorite stores are wawa. Everything is found in it. | فروشگاههای زنجیرهای | Wawa |
همۀ شما باید از کلاسها خارج شوید. زمین لرزه درحال وقوع است. | Y’all must leave the classrooms. An earthquake is happening. | همۀ شما | Y’all |
امروز را دوست ندارم. همه برنامههام بد پیش رفت. | I don't like today. All my plans went cattywampus. | چیزی که کج است یا درست نیست/ همه چیز بد پیش رفتن | Cattywampus |
خیلی حوصلهام سر رفته بود؛ پس جلسه را پیچاندم و با دوستانم به شمال رفتم. | I was very bored; So I bailed the meeting and went north with my friends. | با عجله رفتن/ جلسهای را پیچاندن و جیم کردن | Bail |
او از همسر معتاد بیمصرف خود جدا شد. | He divorced his no account drug addict wife. | شخص بیمصرف و فاقد اهمیت | No Account |
از زندگی خودم راضیام. همه چیز خیلی خوب است. | I am satisfied with my life. Everything is wicked. | خیلی خوب | Wicked |
او داشت با حالات صورتش مخالفتش را نسبت به ازدواجم با مری را نشان میداد. | She was throwing shade of my marriage with Mary by her facial expressions. | نشاندادن مخالفت خود به کسی بدون اینکه لزوماً آن را بگوید | Throwing shade |
-داری کار اشتباهی انجام میدهی!
+خفه شو! | - You are doing something wrong!
+ Shut up! | خفه شو! | Shut up! |
مردی که دارم با او قرار میگذارم اصیل و متواضع است. | The man I am dating is down-to-earth. | شخصی اصیل و متواضع | Down-to-earth |
عموی من شخصی راست قامت و متواضع بود؛ از این رو همه به او احترام میگذاشتند. | My uncle was a salt-of-the-earth; Therefore, everyone respected him. | شخصی راست قامت و متواضع | Salt-of-the-earth |
صادقانه بگویم این لباس مناسب رنگ پوست تو نیست. | Tbh, this dress is not suitable for your skin color. | صادقانه بگویم | Tbh |
هر اتفاقی که برای بچههایم افتاد من را در جریان بگذار. | Hmu if anything that happens to my children. | خبرم کن/ من را در جریان بگذار/ با من تماس بگیر | Hmu |
اگر مدلی برای آرایشگاهم یافتی خبرم کن. | If you find a model for my hair salon, lmk. | خبرم کن/ من را در جریان بگذار/ با من تماس بگیر | Lmk |
چیزی که من داشتم به خاطرش سر تکان میدادم این بود که چرا او نسبت به رابطه جولیان با الکسیس اینقدر نفرت دارد؟ آیا او حسود است؟ | What I was SMH about is -- why is she being so obnoxious about Julian's relationship with Alexis? Is she JEALOUS? | سر تکان دادن به نشانۀ مخالفت یا نفی/ یا اینکه نمیخواهید چیزی را باور کند. | Smh |
استاد تکالیف را در اطلاعیۀ خدمات عمومی بارگزاری کرده است. | The teacher has uploaded the assignments in the psa. | اطلاعیه خدمات عمومی | Psa |
من مشغول تحصیل هستم؛ تو چطور؟ | I am studying; wbu? | تو چطور؟ | Wbu |
بعداً با شما تماس خواهد گرفت؛ چون پدرومادر اینجا هستند و نمیتواند صحبت کند. | will contact you later; Because CD9. | نمیتواند صحبت کند؛ پدر و مادر اینجا هستند! | CD9 |
یکی از دنبالکنندگان من در اینستاگرام برایم هدیهای فرستاده است. | OOMF in Instagram sent me a gift. | یکی از دوستان من / یکی از دنبال کنندگان من (به عنوان مثال در رسانههای اجتماعی) | OOMF |
-خواهرت ماشین تو را برد.
+چه جهنمی! | - Your sister took your car.
+ What the hell! | چه جهنمی/ چه افتضاحی/ پشمام/ برگام | Wth |
فرم زیر را پر کنید:
سن/ جنسیت/ مکان | Fill out the following form:
a/s/l | سن / جنسیت / مکان | a/s/l |
از فضای مجازی خوشم نمیآید. بیایید در زندگی واقعی یکدیگر را ملاقات کنیم. | I don't like cyberspace. LMIRL. | بیایید در زندگی واقعی ملاقات کنیم | LMIRL |
آن حرامزاده از من دزدی کرد. | That SOB stole from me. | پسر عوضی/ حرامزاده | SOB |
قبل از هرکس دیگری من به تو اعتماد داشتم ولی تو از اعتماد من سوءاستفاده کردی. | I trusted you BAE, but you abused my trust. | قبل از هر کس دیگری | BAE |
-شغل شما چیست؟
+مدیر اجرایی | -what is your job?
+ CEO. | مدیر اجرایی | CEO |
اون حسی وقتی که من را در آغوش میگیری با دنیا عوض نمیکنم. | I wouldn't trade TFW you hug me for the world. | اون حس وقتی | TFW |
وای خدای من! چه باغچۀ قشنگی! | OMG! What a beautiful garden! | اوه خدای من | OMG |
در اسرع وقت برای گرفتن نوبت با شما تماس خواهم گرفت. | I will contact you ASAP to make an appointment. | در اسرع وقت | ASAP |
جهت اطلاع شما سلف مرکزی تا یک ساعت دیگر تعطیل میشود. | FYI, Central self will be closed in another hour. | جهت اطلاع شما | FYI |
از دختر بودنت خجالت نکش؛ با صدای بلند بخند. | Don't be ashamed of being a girl; LOL. | با صدای بلند بخند | LOL |
مشکل بزرگی در عملیات پیش آمده است؛ لطفاً پاسخ دهید. | There is a big problem in the operation; RSVP. | repondez, s'il vous plait"-- لطفا پاسخ دهید | RSVP |
اینقدر زود عصبی نشو؛ شوخی کردم. | Don't get nervous so quickly; J/K. | شوخی کردم | J/K |